responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 75  صفحه : 1
سرمقاله


دين حوزه ها به محقق اردبيلى

پاسِ حقّ فرهيختگان تاريخ سازان مرزبانان احياگران و حماسه سازان جامعه بشرى به همايش و ستايش داشته نمى شود بلكه به ادامه راه و دميدن روح آنان در كالبد نسلها و جامعه هاست كه حق آنان پاس داشته مى شود و دَينى كه جامعه به آنان دارد ادا مى گردد.

وقتى دريافتيم رادمردى رسالت تاريخى و تكليف دينى خود را نيك پاس داشته است بايد با او زندگى كنيم راه و رسم و سيرت او را جان مايه خويش كنيم تنديس او را نه تنها در ميدان بزرگ شهر كه بر بام انديشه روح و جامعه مان برافرازيم.

جاودان مردانى مانند: شيخ مفيد شيخ طوسى خواجه نصيرالدين طوسى ابوعلى سينا شيخ انصارى سيّد جمال الدين اسدآبادى مقدس اردبيلى امام خمينى و… عنوان يك فصل آغازگر يك تفكّر در انداز يك روش و منش نه تنها در تاريخ حوزه ها كه در بستر و درازاى فرهنگ و باورهاى دينى مايند. آنان با جهاد فكرى و فرهنگى با خودسازى و شيطان ستيزى با مردم گرايى و

نفس گريزى با پاسداشت هوشمندانه ميراث شيعه و وظيفه بانى با احياى سيرت اوليا و امامان معصوم با زندگى خود راز و راه چگونه زيستن مسؤوليت شناسى و تكليف مدارى را فراروى تاريخ و بر راه وظيفه شناسان و دردمندان گشودند. ستارگانى بر آسمان اين خاكستان شدند تا در غوغاى گمراهى و كژراهه ره گم نشود.

بايست از سيرت عملى و زيستى آنان راه جُست و از جهاد و تلاش علمى و پژوهشِ هوشمندانه آنان پرتو گرفت و در هر عصرى و ديارى درخور نياز زمان راه را براى حق جويان و حقيقت خواهان روشن ساخت.

از مرزبانى تكليف شناسى ديدگاههاى نو و راه و رسم آنان در پاسخ گويى به حوادث نوپيدا عينى و عملى كردن ارزشهاى الهى را گرفت و بار ميراث دارى پيامبران را در روزگار و سرزمين خويش به مقصد رساند يتيمان آل محمد(ص) را از زلال كوثر جوشان معارف اسلام سيراب كرد و در پرتو انوار تعاليم وحى در راه ماندگان را دست گرفت كژراهان را راه راست نمود و…

ميراث چشم نواز تعاليم و معارف ناب انبوه ايثارها و از خودگذشتگيها تبلور و ماندگارى ارزشهاى الهى شكوه و شادابى حوزه علوم دينى و خلاصه ماندگارى دين مديون همين بيداريها بيدارگريها حماسه ها تلاشها و حركتهاى هدفمند و بجاى حكيمان فقيهان عارفان و ديگر عالمان دينى است.

حوزه هاى علوم دينى شيعه ميراث عظيم نهفته در رود هميشه جارى فرهنگ شيعه و پيدايى انقلاب بزرگ اسلامى وامدار اندازه سهمى است كه دانشيان حوزوى در احيا كاوش و گسترش علوم دينى داشته اند و آثار علمى عملى و عينى از خود به يادگار نهاده اند.

اين است كه حوزه هاى امروز ما وامدار محقق مقدّس متكلّم و فقيه بزرگوار ملاّ احمد اردبيلى اند.

او نه تنها پژوهش مردى ژرف كاو نازك انديش و پيراسته جان بود كه اقدامهاى چشم نوازى كرد و آثارى شگرف از خود به يادگار نهاد.

جست وجو بررسى و يادآورى همه كمالها و اقدامهاى او در اين كوتاه مقال نگنجد از اين روى به برخى از آنها اشارت مى كنيم:

1. دوباره سازى حوزه نجف.

2. گشودن آفاق نو و برداشتهاى جديد.

3 . پرورش شاگردانى بزرگ.

4 . عملى ساختن ارزشها.

معمار حوزه اى جديد

اگر در زندگى پربار و بركت ملا احمد اردبيلى جز نوسازى حوزه علميه نجف نبود حقى بزرگ بر حوزه هاى علوم دينى داشت. حوزه اى كه پس از او سالها باليد شكوفه كرد ثمر داد و زلال معارف اهل بيت(ع) را بر جانهاى تشنه باراند.

رويكرد شاهان صفوى به شيعه بزرگ داشتن عالمان و فقيهان دانشيان نام آور شيعه را به ايران كشاند و حوزه هاى علميّه شيعه در شهرهايى چند رونق گرفت. در اصفهان دهها دانشى مرد گرد آمدند حوزه هاى درسى گوناگون گشودند و صدها شيفته و فرهيخته دانش و معنويّت را به آن ديار كشاندند. امور دينى با نظارت عالمان بزرگ انجام مى گرفت نهادهاى مذهبى به دست آنان اداره مى شد. عصرى طلايى براى شيعه پس از صدها سال رنج و آوارگى پديد آمد ولى مقدّس اردبيلى كه با زيركى رويه ديگر صحنه را مى ديد دغدغه اى ديگر داشت و به چيز ديگر مى انديشيد به آينده شيعه به قضاوت تاريخ به هم سرنوشت شدن شيعه و شاهان صفوى مباد آيندگان تشيّع را از منظر دربار صفوى ببينند و صد مباد كه دشمن نكته گير مكتب اهل بيت(ع) را ساخته و پرداخته ايرانيان بپندارد و تبليغ كند. بهره ورى از اين فرصت طلايى براى

نيرومند كردن شيعه بايسته است. يارى تنها كشورى كه پس از چندها قرن با نام شيعه پا گرفته است و شعار ولايت اهل بيت را مى دهد فريضه است; امّا دورانديشى هم بايسته است فردا و فرداها را بايد ديد به برداشت قضاوت و انگ بدخواهان و ساده دلان بايد پاسخى درخور داد. نكند شيعه را با انگ و رنگ ايرانى در سرزمين ايران محبوس كنند.

با اين كه جايزه شاهان صفوى را مى پذيرفت عالمانى كه دربار را سنگر و بستر نشر و دفاع از تشيع كرده بودند بزرگ مى داشت خود از رفتن به دربار سر باز زد امّا به گونه اى كه نه به مشروعيّت حكومت صفوى زيان زد و نه چهره صددرصد همراه به او داد.

به دو انگيزه به حوزه نجف روى كرد:

1. سرفرازى برومندى و رونق حوزه نجف آرزو و خواست همه عالمان ربّانى بود. دشمن هميشه در كمين درهم ريزى و نابودى اين پايگاه بود. بارهاى بار نقشه كشيد يورش برد ولى به بركت وجود حرم مولاى موحّدان طرفى نسبت. سالها بود كه اين پايگاه شيعه نحيف و اين ماه آسمان تشيع غبار گرفته و رنگ باخته بود از اين روى محقق اردبيلى بر آن شد كه حوزه نجف را سامان دهد و غبار از چهره آن بزدايد.

2. عراق از اقمار عثمانى بود و عثمانى با نام سنّت در جنگ با عترت. بايد در قلمرو عثمانى آن هم در عراق عرب پايگاهى سرزنده و برومند پى ريخت و پرچم تشيّع برفراز كرد تا هم پايگاه نشر شيعه در بيرون از ايران باشد و هم شيعه از تهمت ايرانى بودن در امان بماند. دست پروردگانى پروريد و راهى شهرهاى گوناگون در سراسر دارالاسلام كرد تا چراغ تشيّع را فروزان دارند.

اين بود كه نجف را برگزيد شهرى با ديرينگى در علم و دانش شهرى كه صدها فقيه حكيم متكلّم رجالى مفسّر عارف اديب و… در دامن او باليد و پرچم سرخ تشيّع را با خون تن و خونابه دل پاس داشتند.

درگير و دار جنگ عثمانى و صفوى حوزه نجف را نوسازى كرد حوزه اى با ويژگيهايى جديد ناظر به نيازهاى زمان و بسترى براى پرورش بيرق داران مكتب صادق آل محمد(ص). حوزه اى به دور از تنگ انديشى. حوزه اى كه هم قرآن را به متن حوزه آورد و هم راه و رسمى نو در فقه الحديث بياموزاند. برابرى و موازنه در بها دهى و بهره ورى از منابع و ادلّه در روش فقاهتى و اجتهادى آن حوزه چشم نواز بود.

جاذبه علمى و معنوى آن عالم ربانى طالب عالمان و فاضلانِ كشورهاى اسلامى را به نجف كشانيد و در اندك زمانى حوزه نجف رونق گرفت و به عنوان مركز علمى بزرگ زبان زد مسلمانان شد.

سيد حسن صدر مى نويسد:

(در دوران رياست علمى مقدّس دوباره كوچ علمى به نجف آغاز شد حوزه نيرومند شد و رونق گرفت و مركز رجوع شيعيان بلاد گرديد و آن شهر به صورت بزرگ ترين مركز علمى در آمد.)1

بدين وسيله محقّق اردبيلى مكتبى نو در پژوهش و آموزش پى ريخت مكتبى كه حوزه هاى علوم شيعه از آن بهره ها بردند. شيوه اى كه امروز ما به شناخت ويژگيها و راه كارهاى آن نيازمنديم.

نمايش و ترسيم همه ويژگيها و زواياى آن نوشته اى پرحجم مى طلبد به اندكى از آن همه اشارتى كوتاه مى كنيم:

1. آزاد انديشى و برهان گرايى: شاخصه چشم گير و پرنمود مدرسه مقدس اردبيلى شجاعت علمى شهامت بيان نظر برهان گرايى و آزادانديشى بود. استاد اين مدرسه گسترده انديش بود و اقيانوس جان. با رياضت نفس جان و روحش اوج گرفت و پا بر فرق اين عالم خاكى نهاد و از اين سكوى بلند به تفسير مكتب پرداخت. جان او از حكومت تلقينها محيط عرف عادات سنتها و رسوم اجتماعى رهيده بود. به پيروى از قرآن دليل مدار بود و معيار درستى

سخن را در همسويى آن با دليلها مى ديد: (قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين.)2

در روش تعليمى و فقاهتى او تقليد ناپسند بود و برهان گرايى فريضه. تفقه ژرف كاوى دليل طلبى بايسته بود و چشم پوشى مسامحه پذيرش كوركورانه اغماض و كلّى پذيرى ناروا و محكوم. از پذيرش اجماع و شهرت بدون كاوش و ژرف كاوى شكوه مى كرد. از پذيرش سخن بزرگان به احترام بزرگى آنان پرهيز مى داد. در جاى جاى دائرةالمعارف فقهى اش از دليل مدارى سخن به ميان مى آورد اين عبارت در آن كتاب بسيار به چشم مى خورد:

(لابدّ من دليل و قدلايكون ما اعتقدوه دليلاً دليلاً عند المفتى.)3

در جاى ديگر در پوزش از ردّ برخى سخنان بزرگان و مخالفت با مشهور فقها مى نويسد:

(چه كنم كه ذهنم تشويش دارد تا به دليل قانع كننده اى نرسد آرام نمى گيرد.)4

در بسيارى از ديدگاهها و فتاوى گذشتگان درنگ مى كند و فقه پژوهان را به درنگ مى خواند. (فتامل) هاى او در (مجمع الفايده و البرهان) چشم نواز است.

او در اين عرصه تا آن جا به پيش رفت كه با همه قداست و تقوايى كه داشت آزاد انديشى او را برخى از فقيهان و محدثان بر نتابيدند و آن قلّه بلند تقوا را به فلسفه گرايى و نداشتن تبحّر علمى و فنّى متهم كردند و كتاب او را زير سؤال بردند با اين كه بارها از آميختن دقتها فلسفى با مسائل فقهى پرهيز داده بود.

شرح حال نويسان در اين زمينه چنين گزارش داده اند:

(وقد يناقش فى اصل وضعه بالخروج عن طريقه الفقها المرضيّة وكثرة اشتماله على التدقيقات الفلسفيه.)5

آزاد انديشى و بلند نظرى او را بزرگانى چون: صاحب جواهر بر نتابيدند و در برخى موارد او را متهم به تك روى كردند:

(لايعتد بخلاف صاحبى المعالم و المدارك و الذّخيره فى امكان تحصيل الأجماع فإنّ عادتهم الخلاف لخلل الطّريقه فإنهم تبعاً لتوقف الأردبيلى خالفوا المشهور.)6

با اين همه او تكليف مدار بود و در دريافت و كاوش جانب احتياط را مى گرفت مباد كه فتوا و نظرى بدون پژوهش درست و همه جانبه عرضه شود.

همان گونه كه در منابع دين همه توان را به كار مى گرفت با نظر بزرگان نيز برخوردى سبك نداشت از آنان زود نمى گذشت همه دليلهاى محتمل رامى جست و همه اشكالهايى كه به ذهن مى امد طرح و بررسى مى كرد:

(ولقد اطنب الاردبيلى و بعض من تبعه فى ايراد الاشكال المزبور على كلام الاصحاب ولم يطمئن بمخلص.)7

هرگونه نظرى پيش از پيمودن اين مراحل سطحى نگرى سهل گرايى در تحقيق و تتبع و اجتهاد است كه عالمانِ خداترس از آن دامن مى گرفتند.

او در قلّه تقوا و قداست از جمود و قشرى گرى بر مى آشوبد. چنين نگاهى به دين را ناهمساز با روح و رسالت دين و پشت كردن مردم به احكام به شمار مى آورد:

(پا فشارى بر اين كه طواف حتماً از موازنه حقيقى (حجرالاسود) شروع شود و به همان نقطه حقيقى پايان پذيرد افزون به زيان بارى انجام آن و آزار مخالفان و ترك تقيه خردمندانه نيست چه بسا درست و مجاز نباشد.)8

2 . همه سونگرى: روح دين توحيد است. وحدت و همسازى بسان خون در پيكره اسلام جارى است. ارتباط و پيوستگى دو سويه اى بر اصول و فروع و ديگر احكام مقررات و قوانين اسلام جارى است. خداوند همين را دليل وحيانى بودن قرآن مى شمارد:

(افلا يتدبّرون القرآن ولو كان مِنْ عنداللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً.)9

سوكمندانه نگاه تك ساختى به دين چهره شفاف ميراث دينى ما را كدر

مى كند. گاهى تفسير فردنگرى تابش آن را كم فروغ كرده است و گاه نگرشهاى سطحى سدّ حركت زندگى ساز آن شده است. گرچه درك ژرفاى دين آن هم در همه گستره ها و آفاقش براى بشر ناممكن است ولى اگر همه مبادى پيموده شود و در رسيدن حكم يا مطلبى از منابع دين پژوهشگر تمام توان و فكر خويش را به كار گيرد اگر هم در فتوا و برداشتش خطا رود و به اشتباه گرفتار آيد نكوهش نخواهد شد.

محقق اردبيلى مكتبى پى ريخت جامع و كامل درزمان خودش. وى هم قرآن را به متن آموزشِ حوزه آورد و هم راه و رسمى نو در فقه الحديث پى ريخت. موازنه در بهره ورى از منابع دين در روش فقاهتى و شيوه پژوهشى مدرسه اردبيلى چشم نواز بود. در جمع ميان دليلها چنان ژرف كاوى مى كند كه ديگر دليلها را با قرآن راست كند. احاديث صحيح را موشكافى مى كند تا ناهمخوانى ظاهر آن با مدلول آيه كنار رود. به گاه پژوهش در حوادث واقعه همه توش و توان را براى رسيدن به حقيقت و يقين به مطلب به كار مى گرفت و از همه راههاى فنى و علمى بهره مى برد. روح دين و اصول جارى در ساختار شريعت را در جاى بايسته آن مى بيند و به كار مى گيرد. اصل آسان گيرى (قاعده سمحه و سهله) رحمت و عطوفت در تاروپود احكام و مقررات دين توان اجراى احكام شريعت فطرت پذيرى زندگى سازى تعاليم دين هم سويى عقل و شرع شناخت عرف جامعه و دانشهاى زمان براى برابر سازى درست حكم هم بر روش فقاهتى و پژوهشى او حاكم بود و هم نظام تعليمى و آموزشى اش در آن راستا بود.

او دين را به زلالى فطرت انسان بيان مى كند. فتاوا و ديدگاههاى دست و پاگير و غير درخور اجرا را با پرسش و كاوش سست مى كند و با چنگ زدن به روح كل شريعت فتوايى فطرت پذير و عملى را عرضه مى دارد: بر رساندن آب به زير پوست سر و ريش خرده مى گيرد. در ندانستن قبله نداشتن آب در بيابان

عدالت در امام جماعت درستى عبادت جاهل و دهها مسأله ديگر جانب آسان را مى گيرد. مبناى انديشه او فقه براى زندگى براى عمل و براى اداره جامعه است; از اين روى چنانكه گفته شد در سبك فقاهتى او قاعده سمحه سهله نفى ضرر و حرج دورى از مشقت و تكلّف اصل پاكى و حلال بودن چيزها اصل جواز اصل رغبت مردم به احكام دين و… جايگاه ويژه دارند و بر پايه همين اصول به آسانى فتوا مى دهد و ديدگاههاى مخالف را نقد و رد مى كند.

برترى فقيه و استوارى اجتهاد را در برابر سازى اصول شريعت با نيازهاى عصرى مردم و همسويى با زمان و مكانهاى گوناگون مى داند. هيچ نظرى را مطلق نمى شمارد و از مطلق شمردن ديدگاههاى خود دامن مى گيرد:

(واحتط مهما امكن فإن الامر صعب ولايمكن القول بكلية شىء بل تخلتف الاحكام باعتبار الخصوصيات والأحوال والأزمان والامكنة والاشخاص وهو ظاهر وباستخراج هذه الاختلاف والانطباق على الجزئيات المأخوذة من الشرع الشّريف امتياز اهل العلم والفقهاء.)10

او برترى علمى و قدرت اجتهاد را در متن خوانى و از بر كردن اصول قواعد و اصطلاحات نمى داند. اعلميت و برترى را در شناخت روشن گزاره هاى احكام و توان برابرى اصول و قواعد برگرفته از شريعت بر مصاديق جزئى مى شمارد. جداسازى جوانب و زواياى پنهان گزاره ها موشكافى و كاوش در زبان دليلها و استخراج حكمى در خور مصاديق خرد و جزئى.

در حوزه مقدّس اردبيلى علم از مكانتى بلند برخوردار است. دانش پژوهى تكليف است. وظيفه اى كه بسيارى از مستحبات فداى آن مى شود. آن كه لباده دانش پژوهى را برتن كرد بايد عاشق علم باشد و شوق فراگيرى در رفتار او ديده شود و در رسيدن به حقايق علم و آگاهى و زدودن جهل نا آرام و بى شكيب باشد. لحظه هاى او بار دانش گيرند و سيرت او همه را به سوى فراگيرى آن بخواند.

در اين مكتب فراگيرى دانش فريضه اى است براى انجام فريضه مهم تر. زدودن جهل از خود براى جهل زدايى جامعه است. بايست اين مقدمه را به شتاب به فرجام رساند و هر لحظه بايد آموخت و آموزاند. اين است كه در سفر به كربلا براى زيارت نماز را جمع مى خواند با اين كه در همان سفر از اندوختن دانش نياسود.

در مكتب تعليمى و تربيتى اردبيلى طالب علم فسيل نمى شود. هميشه شاداب است و سرزنده و كارآمد و مفيد براى روزگار خود.

در مكتب اردبيلى علم آموزى براى فرار از مسؤوليتهاى اجتماعى نيست. علم رسالت آفرين است و مسؤوليّت ساز. روا نيست طالب علمان در دقتهاى ذهنى و (ان قلت قلت) هاى بى ثمر غرق شوند و خلق خدا را فراموش كنند. اينان بايد چراغ علم را فرا راه مردم بدارند تا آنان حق را بشناسند حق را بگويند راه حق بپويند; چه دانش اموز اين حوزه سرباخته و فريفته حق است و حقيقت و نا آرام در حاكميت ارزشها و مقررات دين.

زير ساخت حوزه مقدّس اردبيلى قداست بود.

بصيرت با كسالت ساز نيايد. تشريفات فرصت تحقيقات ندهد. شكم پر و چشم حريص تيزى ذهن را كُند سازد.

حوزه اى پى ريخت به دور از تشريفات عملى پيچ و خمهاى علمى نظام آموزشى; فطرت پذير عميق زبده گزين برشورنده بالنده گر استعدادهاى نهفته و ناظر به واقعيّتهاى زمان و نيازهاى روزگار.

مقصد را بايد فرا ديد داشت. كتابها و متنها روشها و… ابزارند. در ابزار بايد تجديد نظر شود و راه نزديك تر و مستقيم تر برگزيده شود.

او به وقت طالب علمان حساس تر بود تا به حفظ متون كهن. در درس فقه بحث ها و مطالبى را كه نقش بسزا در اجتهاد نداشتند وا مى گذاشت و طالب علمان را با شيوه هايى مناسب حال آنان درس مى داد و پيش مى برد. اين است

كه حوزه او هم بسترى شد براى پرورش دهها فقيه ايرانى و غير ايرانى و هم مشعلى در ميان عربها براى زنده نگه داشتن مكتب اهل بيت(ع).

گشودن آفاق نو در فرهنگ حوزوى

بشر وامدار مبتكران و مخترعان است. خوان گسترده و رنگارنگ فرهنگ و انديشه امروز بشر دست رنج تلاشها ايثارها شب بيداريهاى نوآورانى است كه هر كدام در عصر خويش وظيفه خود را نيك پاس داشتند و آفاقى جديد در عرصه انديشه و فرهنگ زمان گشودند و جامعه را يك يا چند گام به جلو بردند. رشد علمى و دست اوردهاى فلسفى ما وامدار فارابى بوعلى و ملاصدراهاست. شكوفايى دانش تفسير دست اورد تلاش و انديشه هاى نو طبرسى خواجه عبدالله انصارى زمخشرى آلوسى و علامه طباطبايى و… است. فقه كلام رجال و ديگر ميراث حوزه اى امروز محصول تلاش فكرى و عقلانى دهها فقيه رجالى و كلامى بزرگ است.

محقق اردبيلى در عرصه هايى چند از علوم دينى حقّى بزرگ بر ما دارد. در تفسير قرآن بويژه تفسير موضوعى آيات الاحكام در فقه در كلام و… او در هر كدام از اين علوم آفاقى جديد گشود. در تفسير هم روشى نو عرضه كرد و هم مقوله و مفاهيمى جديد آفريد. در علم فقه هم ميدانهاى نوى فرا روى فقه پژوهان نهاد هم شيوه اى بديع در استنباط احكام نمود و هم نگاه و تلقى ويژه داشت.

شمردن تك تك ديدگاههاى جديد او به درازا مى كشد از اين روى به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

در اخلاق آفاق نوى در عرصه علم و عمل گشود. سبك نو در اخلاق علمى ارائه داد.

آزاد انديشى احتياط نقد و حرمت به افكار عالمان را به هم آميخت و از اين

ميان روشى نو در بررسى و پژوهش درانداخت. معرفتهاى اساسى دين را به عرصه اجتهاد آورد بويژه با تكيه بر شرافت انسان تعابير جديد به ميدان فقه و فقاهت آورد. دهها نظر ابتكارى اصول و برداشتهاى فقهى جديد در (زبدة البيان فى احكام القرآن) نمود كه خود سوژه پژوهشى دامنه دار است.

با درنگ در بسيارى از فتاواى مشهور و درنگ در اجماعهاى ادّعا شده اهل نظر را به درنگ واداشت و زمينه ظهور ديدگاهها و آفاقى نو را فراهم آورد و از اين راه باب چندوچون و گفت وگو در بسيارى از گزاره ها را گشود. به نوشته صاحب جواهر:

(والحاصل انا لم نسمع احدا تأمّل فى هذه القاعده من اصحابنا بل يقررونها ويذكرون الاخبار الخاصه حيث تكون مؤيدة لها… الى ان ظهر مولانا المقدّس الأردبيلى رحمه الله فاظهر هذا الشك كما هى عادته هى كثير من المقامات و تبعه عليه بعض المتأخرين فى بعض المقامات.)11

به گواهى صاحب جواهر محقق با القاى شكّ در بسيارى از بابها و گزاره ها آفاقى نو بروى آيندگان گشود. برخى از فقيهان پس از او با پى گيرى روش او به انظارى نو رسيدند.

دو كتاب مجمع الفائده و زبدة البيان پر است از ابداع ابتكار گشودن راهها روشهاى جديد و آفرينش مقوله ها و تعبيرهاى جديد از مباحث و ترديد و درنگهاى راه گشا.

اصول و دليلهاى بسيارى را از قرآن بهره گرفت و از آنها در استنباط و اجتهاد بهره برد. و در برخى موارد با برداشتى از يك آيه مطالبى را كه تا آن زمان مسلم بود كنار زد.

با نگاه و روشى جديد كه در بررسى احاديث به كار گرفت دهها مطلب بى پيشينه را وارد فرهنگ فقه كرد.

خلاصه در بيشتر بابهاى فقهى حرف نو داشت با روشى استوار و محكم.

پرورش شاگردان بزرگ

استوارى گستردگى ژرفايى و ماندگارى هر فكر فرهنگ مكتب و انديشه وامدار انديشه وران و عالمان بزرگ آن مكتب و فرهنگ است. عالمانى كه هر كدام در عصر خود نه تنها ميراث فرهنگى را تبيين و نشر كردند كه مقوله ها و آفاقى جديد را بر روى آيندگان گشودند و زواياى جديدى از فرهنگ بشرى را فتح كردند. عالمانى كه هر يك چند ها انديشه ور پروريدند.

محقق اردبيلى در اين زمينه نيز حقّى بزرگ بر حوزه ها دارد. بررسى نقش دست پروردگان حوزه نجف آن روز و شاگردان محقق اردبيلى در بالندگى ماندگارى دانش گسترى مجالى فراخ مى خواهد.

استمرار جريان فكرى با عنوان (اتباع المقدّس) تأثيرگذارى كتاب معالم الاصول شاگرد او بر تفكر حوزه ها و ماندگارى آن به عنوان متن درسى حوزه ها استناد طرح و نقل اقوال شاگردان او در كتابهاى پس از محقق تا زمان ما گواهى گويا بر دَيْنِ حوزه ها به محقق اردبيلى است.

او شاگردانى چونان: صاحب معالم الاصول صاحب مدارك سيّد محمد على عاملى ملاعبداللّه تسترى سيد ميرزا محمد استرآبادى مولا عبداللّه قهپائى ميرعلاّم ميرفيض اللّه تفرشى محمدتركه سيد عباس بيابانكى سيد محمد شوستانى ضياءالدّين محمّد كاشانى ميرفضل اللّه استرآبادى شيخ محمّد على بلاغى ملااحمد ساوجى و … را بپروريد كه هر كدام دهها عالم بزرگ پروريدند و دهها ميراث مكتوب در علوم و فنون گوناگون براى ما به يادگار نهادند.

عينى و عملى سازى ارزشها و اخلاق اسلامى

كار پيامبران تنزيل بود و كار امام تأويل. عالمان كه ميراث بر پيامبران و ادامه دهندگان راه امامان هستند پاسدارى اين دو را در عصر غيبت بر دوش دارند:

هم بايد بيان تعاليم ناب وحى كنند و هم موازين و مقرّرات بايد ها و نبايد ها اخلاق و ارزشهاى الهى را در عمل و رفتار نشان دهند و پياده كنند. نقش افرينى و مكانت عالم دين در اندازه انجام اين دو مسؤوليت است. هر دانشى مرد كه ابعاد بيش تر اسلام را عينى و عملى سازد. به همان مقدار به امامان مانندتر است و سهم بيش ترى را در ماندگارى مكتب دارد.

بى گمان پياده كردن و در عمل نشان دادن ارزشها و مقررات مكتب كارى دشوارتر از بيان تعليم و نشر آن است; چه نزول معانى بلند و تبلور آن در عمل و جامعه بهره هركسى نمى شود. بلند همتان و پولادين ارادگانى مى خواهد كه پا بر سر هوا گذارند و با رياضت و كشيك نفس با تعبّد و توسّل با بصيرت و همه سو بينى خاستگاه ارزشها را شناسند و در جان و جامعه خويش تبلور دهند.

مقدس اردبيلى از اندك شمار مردانى است كه در اين عرصه توفيقاتى يافت و لقب مقدس (تنديس عمل به ارزشها) گرفت.

از تقدس و تقواى او رجال شناسان چنين گفته اند:

(در قدس و تقوا به مرتبه اى نائل گرديده كه به او مثل زده شود و به راستى اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلّى كرده كه به هيچ ديده پوشيده نيست.)12

در وثاقت و جلالت ويژگيهاى والا زهد و دين دارى پارسايى و امانت دارى مشهورتر از آن است كه ما توان وصف منزلت او داشته باشيم يا شرح و بيان آن بتوانيم; چه او در قداست جان و والايى صفات و خوبيها مَثَل ساير شده است.

او اندازه مقام آدميّت را نشان داد.

نشان داد در روزگارى كه همه شرايط عليه ارزشها و فضيلت است مى توان تنديس همه كمالات شد. نشان داد كه در هر شرايطى انسان با يارى خدا و همّت و پايدارى مى تواند به قله هاى فضيلت دست يابد.

او درس حراست از مكتب و ارزشها درس وظيفه بانى مسؤوليت پذيرى و

تكليف شناسى را به حوزه ها داد.

از درد مردم دردمند مى شد. در روزگار قحط و ندارى بر خود و خانواده اش سخت تر مى گرفت. گاهى گرانبهاترين هديه را به فقيران مى بخشيد. قدرت مقام بيت و اهلِ بيت كوچك ترين جايى در دل او نداشت. خدا بر وجود و انديشه هاى او حاكم بود.

با اين كه شاه عبّاس به شرفيابى به محضر وى افتخار مى كرد و براى رفتن او به ايران شيخ اعظم بهايى را فرستاد او با مردم محشور بود و با تهى دستان و دردمندان همدرد. شب هم نواى ملكوتيان بود و روز همنشين مردم پابرهنه. هيچ مقام و منزلت دنيايى و معنوى او را از مردم و رسيدگى به درد آنان جدا نكرد.

عشق به حق را متبلور در خدمت به خلق و بزرگداشتن تعاليم او مى دانست. نفس قدسى او زوايد جان را مى سوخت. نور روح قدسى او حجاب نمى شناخت. پندها و اندرزهاى او گناه سوز بود. هم در تهذيب نفس بود و هم بر تربيت نفوس و جانها پاى مى فشرد.

به ما آموخت كه طالب علم نخست طالب حق است. علم ابزار تعالى نفس است. هر چه مقامات بالاتر رود روح به جان عالم و آدم مى پيوندد و احساس درد بيشتر مى كند و قلمرو مسؤوليّت او گسترده تر مى شود. اگر پهناى مكانت او پاسخ گو و برابر با گستره درد خلق نباشد اين بزرگى در راه نيست.

بيت عبد حق چونان بيت اللّه خانه مردم است. عارف خدايى همراه سير ملكوتى جانش فراخ مى شود و هسته درد و رنج خلق را شهود مى كند. هرچه خدايى تر مى شود بر هدايت خلق آزمندتر مى گردد:

(لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم.)13

و خود را براى نجات مردم به رنج مى اندازد: (طه ما انزلنا عليك القرآن

لتشقى).

اردبيلى به معناى واقعى كلمه حكيم بود چه هر چيز را به جاى خويش مى ديد. ديدگاه او واقع بينانه بود. گزينشهاى او بجا و كردارش معنى دار. اگر تدريس مى كرد همه جوانب ديگر را پاس مى داشت. گفته اند در مجلس عام در مذاكره اى علمى با اين كه پاسخ داشت و اشكال نيز سكوت كرد و قاضى شهر را غالب نشان داد. با اين همه در خلوت اشتباه او را گوش زد كرد و گفت: شما در دستگاه صفوى تشيّع را ترويج مى كنيد و از مقام برخورداريد حفظ عزّت شما فرض است!

اين درسى است بزرگ براى برخى عالمان و طالب علمان. اينان بايد از اين نكته باريك تر از موى در اين روزگار درس بگيرند به زشتى همكارى و همگامى با بى تفاوتان به حكومت اسلامى پى ببرند!

آموزه هاى علمى و عملى او بايست متنى شود و روش تربيتى او پژوهشگران و پارسايانى بپرورد كه چونان او در اين روزگار نا آرام باشند و صاحب درد و انديشه و عمل. رسالت خويش پاسدارند و از مرزهاى باورهاى دينى دفاعى هوشمندانه و به روز كنند. به آن قله جاودانه و افراشته بنگرند تا قله سانى بلند گرايى و مسؤوليت شناسى در خونشان افتد و در جانشان جاى گيرد.

اين است كه بارها گفته و نوشته ايم كه سيرت علمى و عملى مفاخر و قله وشان حوزه ها بايد متن آموزشى حوزه ها شود و پس از هر كنگره از دستاوردهاى آن متونى درخور و مورد نياز امروز حوزه در برنامه هاى آموزشى حوزه گنجانيده شود يا متون و برنامه هاى موجود با درسهايى كه از سيرت آن بزرگان در كنگره ها مى گيريم اصلاح و تكميل گردد تا همه طالب علمان هويت تاريخى و پرمايه خويش بشناسند با اسوه گيرى بردشواريهاى راه در انجام بهينه وظيفه عصرى خود پيروز آيند.

او وسواس در قراءت نمازها و سخت گيرى در امور عبادى را كه نشانه

پارسايى در چشم مردم است نشانه پارسايى نمى داند. مرز قداست و مقدّس نمايى را در پيروى از شرع مقدس و سرسپارى به دليل آن مى شمارد نه در خود را به مشقت افكندن حركتها و كارهاى بى دليل انجام دادن. در قراءت نماز ملاك را در درستى قراءت و نادرستى آن عرف عرب مى داند نه بيش از آن:

(واما باقى صفات الحروف من التدقيق و التفخيم والغنه والاظهار والاخفاة فالظاهر عدم الوجوب بل الاستحباب لعدم الدليل.)14

با اين كه عشق و عرفان و علاقه مندى او به اهل بيت(ع) زبان زد بود و در سيرت و فكرتش آشكار غيبت مسلمانان غيرشيعه را روا نمى دانست آن هم در روزگارى كه تعصّب و بدگويى به غير شيعه نشانه ورع و ولايت بود. با اين كه مستحبى را فرو نگذاشت و مكروهى را انجام نداد و حتى براى درك نماز شب با پرداخت همه پولهايى كه با خود داشت حمّامى را به باز كردن حمام وا مى دارد در واجب بودن غسل پيش از اذان صبح در ماه مبارك رمضان ترديد مى كند و در اين جا احتياط و ورع را در سر سپردن به دليلها مى داند و مى نويسد:

( بر واجب بودن غسل پيش از طلوع فجر ماه مبارك رمضان اجماع ثابت نيست.)15

بررسى ويژگيهاى مردى كه زهد را با مردم دارى تقوا را با آزادانديشى سياست را با قداست بيدارى در شب را با تلاش و نستوهى در روز دانش اندوزى و علم به كمال را با عمل كامل پارسايى را با حضور حوادث و… جمع كرده بود و در بسيارى از دانشهاى آن روز سرآمد بود تلاشى عميق و همه جانبه مى طلبد كه گامهاى آغازين آن در كنگره اى به نام آن بزرگ برداشته شد و اميد مى رود با وارد كردن انديشه قوى او به ژرفاى حوزه ها و اسوه قرار دادن سيرت علمى و عملى او اين حركت روز به روز گسترش و عمق بيابد و در آينده شاهد شكوفايى بيش از پيش حوزه ها باشيم.

سردبير


 

پى نوشتها:

1. موسوعة عتبات المقدسه ج/7 به نقل از تكمله امل الآمل.

2 . (سوره نساء) آيه 83.

3. (مجمع الفائدة والبرهان) مقدس اردبيلى ج296/2 انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين قم.

4. (همان مدرك) ج138/1.

5 . (روضات الجنات) ج79/1.

6. (جواهر الكلام) شيخ محمد حسن نجفى ج231/6 داراحياء التراث العربى.

7. (همان مدرك) 98/35.

8. (همان مدرك) ج76/7.

9 . سوره (نساء) آيه 80.

10 . (مجمع الفايده و البرهان) ج436/3.

11 . (جواهر الكلام) ج298/1.

12. (كرامات رضويه) شيخ عباس قمى23/.

13 . سوره (توبه) آيه 128.

14 . (مجمع الفايده والبرهان) ج219/2.

15 . همان ج35/5 .

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 75  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست