responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 127  صفحه : 8

تازه های نشر


معرفى هاى اجمالى
غزليات شمس تبريز; مقدمه, گزينش و تفسير: محمدرضا شفيعى كدكنى, 2 جلد, چاپ اول, تهران: سخن, 1387.
يكى از سنت هاى رايج چنددهه اخير در متون ادبى, برگزيدن بخش هايى از متن و چاپ آن با عنوان گزيده است. اين كار فوايد بسيارى دارد; از آنجا كه حجم برخى متون ادبى بسيار زياد است و ممكن است صورت كامل آن چندين مجلد باشد, خواندن همه آن, گاه ملال آور مى شود و اين خود سبب اصليِ مهجور ماندن و خوانده نشدن آن متن است.
براى جلوگيرى از چنين پيشامدى است كه بهترين و مهم ترين بخش هاى متن, برگزيده مى شود تا رغبت خواننده به خواندن آن افزوده شود; مثلاً براى يافتن و خواندن چند شعر خوب از يك ديوان بزرگ, به خواندن و از چشم گذراندن همه آن نيازى نباشد; البته گزيده نيز بايد شرايط و ويژگى هايى داشته باشد. فردى كه به برگزيدن يك متن ادبى دست مى يازد بايد به آن متن مسلّط باشد و با ذوق و دانش شعرى بالا, بهترين بخش هاى آن را برگزيند و توضيحاتى براى درك بهتر متن در تعليقات بياورد و مقدمه اى جامع و سودمند بر آن بنويسد تا خواننده با خواندن آن, شناختى بيش و كم كامل از متن و صاحب متن فراچنگ آورد.
ييكى از كسانى كه در اين زمينه توفيق بسيارى داشته, دكتر محمدرضا شفيعى كدكنى است. او با داشتن دانش و اطلاعات عميق و فراوان در زبان و ادبيات فارسى و عرفان اسلامى, با چاپ گزيده متونى همچون ديوان شمس, ديوان بيدل دهلوى, ديوان سنايى, ديوان انورى و… نقشى آشكار در جهت دهى مطالعات متون ادبى در جامعه داشته است; در واقع گزيده هايى كه شفيعى كدكنى از متون به دست داده, آنها را در جامعه احيا كرده و رواج داده است.
گزيده هاى او همواره همراه با توضيحاتى عالمانه براى فهم بهتر متن بوده است كه هم براى خوانندگان عادى هم خوانندگان حرفه اى و پژوهشگران بسيار سودمند است و هميشه نكاتى تازه دربر دارد. از مقدمه هايى كه شعفيى كدكنى بر اين گزيده ها نگاشته, مى توان با عنوان بهترين نمونه هاى سبك شناسى در تاريخ تحقيقات و سبك شناسى ادبيات فارسى ياد كرد.
ييكى از موفق ترين گزيده هايى كه او به چاپ رسانده است, برگزيده غزليات شمس است كه نخستين بار در سال 1352 توسط سازمان كتاب هاى جيبى انتشار يافت و پس از آن بارها تجديد چاپ شد و (در سى و پنج سال اخير, بسيارى از شيفتگان هنر مولانا دريچه آشنايى خود را با شعر او, از رهگذر اين كتاب مى دانند).
اكنون پس از سال ها, شفيعى كدكنى گزيده اى مفصّل تر, از ديوان شمس با عنوان غزليات شمس تبريز عرضه كرده كه به تازگى از سوى انتشارات سخن در دو جلد منتشر شده است و از گزيده پيشين متفاوت است, چه در مقدّمه و چه در متن و تعليقات.
اين كتاب كه به صورتى بسيار زيبا و آبرومند چاپ شده, بيش از 1050 غزل و 250 رباعى از مولانا را دربر دارد. جلد اول كتاب با مطلبى كوتاه با عنوان گزارش كار آغاز مى شود كه در آن به طور اجمالى روش كار گفته شده است. بعد از آن, سه فهرست مفصل بر اساس حروف اول مطلع غزل ها و قافيه و رديف و اوزان آمده كه براى سهولت كار خوانندگان و محقّقان, بسيار سودمند است. پس از فهرست ها مقدمه مفصل كتاب قرار دارد كه حاكى از ممارست شفيعى كدكنى در شعر مولانا و شناخت عميق او از جنبه هاى مختلف شعر و شخصيت مولاناست.
در اين مقدمه به طور اجمالى و بسنده, از زندگى مولانا و زمان حيات او و معاصرانش سخن رانده شده است. آثار مولانا معرّفى شده و بحث هاى دقيق, تازه و سودمندى در (قلمرو عاطفه و انديشه مولانا), (بوطيقاى مولانا), (تخيّل مولانا), (زبان شعر) و (موسيقى مولانا) و… (شكل غزل مولانا) مطرح شده است.
پس از اين پيش گفتار مفصّل, متن غزل ها قرار دارد; 1065 غزل مولانا و 10 غزل از غزليات منسوب به او با توضيحاتى تازه و پُرسود در ذيل هر غزل. بعد از بخش غزل ها, 256 رباعى از رباعيات مولانا و منسوب به او قرار دارد كه باز در توضيحات پايين هر صفحه نكاتى درباره متن رباعى ها و مأخذ اصلى بعضى از آنها گفته شده است.
شيوه شرح و تفسير در اين كتاب (شيوه فيلولوژيك و تاريخى) است; شيوه اى كه در آن, فرهنگى و معارف معاصر عصر گوينده (مولانا) براى خواننده بازگو مى شود تا به اين وسيله بتواند حقيقت شعر گوينده (مولانا) را با توجه به فضاى فرهنگى عصر او دريابد; به دور از هر گونه خيالبافى و تأويل هاى غريب دور از ذهن.
بعد از قسمت متن اشعار, فهرست مفصّلى با عنوان راهنماى تعليقات قرار گرفته كه براى سهولت در كار تحقيق بسيار سودمند خواهد بود. در پايان كتاب فهرستى از مراجع آمده كه نشان از تتبّع ژرف و گسترده استاد در منابع و تسلّط كم نظير او بر آنها دارد.
از ويژگى هاى اين كتاب مى توان به كم غلط بودن آن, زيبايى طرح جلد و حروف به كار رفته در آن اشاره كرد.
اميد است استاد با چاپ آثار ارزشمند ديگرى, باز هم جامعه علمى ايران را از دانش وسيع خود بهره مند سازد.

ارحام مرادى
معجم البلدان تأليف ياقوت حموى بغدادى, ترجمه دكتر علينقى منزوى, ج 1, چ 1, تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور, 1380.
در ميان آثار متعددى كه دانشمندان مسلمان از قرون اوليه هجرى در خصوص اوضاع و احوال جغرافيايى جهان همچون مسالك الممالك هاى متعدد, حدود العالم, تاريخ پيامبران و پادشاهان, اشكال العالم, صورة الارض, احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم, اعلاق النفيسه, آكام المرجان و… به رشته تحرير درآورده اند; كتاب معجم البلدان ياقوت حموى داراى جايگاهى ويژه است. معجم البلدان در واقع يك دايرة المعارف بزرگ مكان ها در قرون ششم و هفتم هجرى قمرى است كه ياقوت با مسافرت هاى متعدد به سرزمين هاى متعدد و مطالعات بسيار گردآورده و به ترتيب حروف الفبا آن را تنظيم نموده است. اين اثر به واسطه دارا بودن چند ويژگى از ساير آثار زمان خويش متمايز است:
1. در اكثر موضوعات, منابع مطالب چه به صورت نقل قول از اشخاص و بزرگان و چه بهره گيرى از منابع قدما در متن ذكر شده است.
2. در مبحث وجه تسميه مكان هاى جغرافيايى از نظر لغت شناسى, جنبه هاى مختلف آن مورد بحث واقع شده است.
3. باوجود آنكه اثر فوق در واقع دايرة المعارف مكان هاست, اما از نظر بيان اعلام تاريخى و به ويژه ذكر اعلام بزرگان دينى, صحابه و محدثين ارزش و اهميت ويژه دارد.
4. در بيان ويژگى هاى جغرافياى طبيعى و تاريخى مكان هاى مختلف, جنبه هاى اجتماعى, اقتصادى و حتى مردم شناسى مكان ها مورد اشاره قرار گرفته است.
يياقوت انگيزه نگارش اين اثر را چنين آورده است: (انگيزه اين نگارش و پيكرى گردآورى آن, بيكارى و بازى و يا خواهش نفسانى يا ترس از چيزى يا وطن دوستى, يا اميد رسيدن به دوست و آرامش, هيچ يك نبود, بلكه من انجام دادن اين كار را بايسته دانستم و با توانى كه در خود ديدم, داوطلب شدن را واجب شمردم. كتاب عزيز كريم مرا به اين وظيفه آشنا كرد و راهنمايى نمود. خداى تعالى در آنجا كه مى خواهد نشان هاى خود را بر بندگانش نمايان سازد و حجت را براى كيفر آينده ايشان تمام نمايد, مى گويد: (چرا در زمين گردش نكرديد تا دلى خردگرا و گوشى شنوا بيابيد كه كورى تنها به چشم نيست, بلكه دل در سينه كور مى شود) (حج 46). اين هشدارى است براى كسانى كه شهرها را مى گردند و چيزى درنمى يابند, تاريخ گذشته را مى خوانند و عبرت نمى گيرند… ).
وى در جاى ديگر از مقدمه اثر چنين آورده است: (يكى از چيزهايى كه مرا به نگارش اين كتاب برانگيخت, آن بود كه روزى به سال 615 در مرو شاه جان در مجلس پير ما, امام سعيد شهيد فخرالدين بوالمظفر عبدالرحيم سمعانى درباره (حُباشَه) پرسيدند كه نام جايگاهى است در حديث پيامبر آمده است كه بازارى از بازارهاى تازيان در جاهليت بود. من گفتم به نظر من بايد حباشه به ضم خاء باشد; زيرا كه ريشه حباشه به معنى گروهى مردم است كه از قبيله هاى گوناگون بودند. يكى از شنوندگان كه محدث بود, فرياد برآورد كه حباشه با فتح حاء است و بر آن اصرار ورزيد و چون دليل علمى ريشه شناسانه او را سود نداشت. من به دنبال دليل نقلى در كتاب هاى (غريب الحديث) و لغت نامه ها كه در مرو بسيار بود, گشتم و چيزى نيافتم. به هرحال سپاس خدا را كه درست همان بود كه من گفتم; پس به انديشه من فتاد كه نياز به كتابى در اين زمينه هست كه اين واژگان را به درستى ضبط كند تا در چنين پيشامدها راهنما باشد. بر آن شدم كه پيشگام شوم و سينه ام براى چنين دست آورد كه پيشينيان براى پسينيان برجا نهاده اند. چه خوش گفت ابوعثمان كه: (زيان بخش ترين انديشه براى مردم علم آن است كه گويد گذشتگان چيزى براى جستجو براى آيندگان باقى نگذارده اند; زيرا اين انديشه همت افراد را در جستجو سست مى كند).
وى در بخش پايانى مقدمه چنين آورده است: (چون نگارش اين كتاب به درازا كشيد و من به دلخواه و پسند خود نرسيدم, اينك گويم: اين است آنچه من آوردم, اينك ماه جوانى من به خسوف پيرى رفته و من در اينجا به اميد رسيدن به آرزو ايستاده ام تا اين دفتر را پيش از مرگم به حجله بفرستم و چون از مرگ ناگهانى مى انديشم, آن را به همين گونه در اختيار خواستاران و منتظران مى نهم; زيرا به بقاى عمرم كه با رنج و بيمارى دست به گريبان است, اميدى ندارم; با اين همه مى گويم كه اين كتاب در رشته خود بى مانند است و سرور همگنان خود است, مانند آن از كسى ساخته نيست; مگر فره ايزدى پشتيبان او باشد و دل به دريا زند و در جوانى به آن آغاز كند و عمرى دراز يابد و پيگيرى داشته باشد).
ياقوت در ادامه در خصوص هديه كتاب چنين گويد: (بارى من اين كتاب را به خامه خودم براى خزانه مولايم, صاحب بزرگوار دانشمند گرانقدر… پيشواى فاضلان, بزرگ وزيران, قاضى جمال الدين بوالحسن على پسر يوسف پسر ابراهيم پسر عبدالواحد شيبانى تميمي… پيشكش كردم; زيرا كه من از آغاز زندگى هميشه در رنج و زحمت بودم و با روزگار دست و پنجه نرم مى كردم و پيوسته خواهان آرامش بودم, ولى جز رنج نمى ديدم تا آنكه سرانجام پس از مدت ها كشاكش و انتظار گشايش, دست در دامن عنايت ابن يوسف زدم و از دستبرد حوادث روزگار ايمنى يافتم و در زير سايه او چنان خود را از چشم بد روزگار پوشانيدم كه من روزگار را مى ديدم و او مرا نمى ديد و اگر از ابناى زمان سراغ ما مى گرفتند, نمى دانستند كه كيستم و كجا هستم. او كه خدايش بزرگ دارد, پرچم دار دانش روزگار ماست و من دانشى را كه از او گرفته ام, به او باز پس مى دهم و چيزى را از من روايت مى كند كه من از خود او روايت كرده ام).
يياقوت در ذكر پيشينيانى كه در خصوص شناخت شهرها و كشورها و اندازه فاصله راه ها قبل از وى اقدام به تأليف كتاب نموده اند, از 27 نفر از دانشمندان و بزرگان در اين زمينه نام برده است.
اين اثر ارزشمند با وجود چاپ هاى مكرر در برخى از كشورها به زبان عربى, متأسفانه تا كنون به زبان فارسى ترجمه و منتشر نشده بود. در سال هاى اخير استاد دكتر علينقى منزوى ترجمه اين اثر را به وجه احسن به انجام رسانيده است.
مترجم محترم, ترجمه كتاب معجم را از چاپ وستنفلد انجام داده است كه معتقد است كهن ترين و درست ترين چاپ معجم البلدان است.
معجم البلدان تأليف ياقوت حموى بغدادى, ترجمه دكتر علينقى منزوى, ج 1, چ 1, تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور, 1380.
جلد اول اين اثر در قطع رحلى در دو بخش و در دو مجلد ارائه شده است. بخش نخست جلد اول در 379 صفحه ارائه شده است كه پس از مقدمه كوتاه ناشر, مترجم 25 صفحه را به زندگينامه ياقوت, روش كار در تدوين معجم و چاپ هاى متعدد معجم البلدان اختصاص داده است و در پايان در دو صفحه سال شمار زندگانى ياقوت را ارائه كرده است; سپس در پنجاه صفحه با عنوان كتابنامه منابع كار يافت مورد بررسى و معرفى قرار گرفته است. پس از آن در 329 صفحه, بخش نخست جلد اول تنظيم و ارائه شده است. اين بخش در پنج باب آمده است:
باب نخست: شكل زمين و نقل سخن پيشينيان درباره آن;
باب دوم: اختلاف ايشان در معنى اقليم و ريشه آن و قبله شناسى در هريك;
باب سوم: شناخت برخى از الفاظ و اصطلاح ها كه بسيار در اين كتاب ياد شده اند;
باب چهارم: حكم شرعى زمين هايى كه مسلمانان فتح كردند و چگونگى تقسيم فىء و خراج اراضى كه به مصالحه گرفته شده و يا در زمين هايى كه با زور شمشير گشوده شده است;
باب پنجم: كلياتى از تاريخ شهرها كه در بخش نخست حرف همزه مورد بحث واقع شده است.
بخش دوم جلد اول معجم از صفحه 383 آغاز شده و در صفحه 830 پايان مى يابد. اين بخش حروف (ب), (ت) و (ث) را ترجمه و تنظيم كرده است.
معجم البلدان, تأليف ياقوت حموى بغدادى, ترجمه دكتر علينقى منزوى, ج 2, چ 1, تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور, 1383.
جلد دوم ترجمه معجم البلدان در قطع رحلى و با شمارگان 2000 نسخه در 648 صفحه تنظيم شده است.
در ابتداى جلد دوم شرح احوال و آثار علينقى منزوى (مترجم) به قلم نادر كريميان سردشتى در هفت صفحه آمده است. در اين شرح حال, تأليف و ترجمه هجده اثر در قالب كتاب و هشتاد عنوان مقاله در كارنامه ايشان فهرست شده و در پايان, عنوان هفت مقاله درباره علينقى منزوى فهرست گرديده است. در كارنامه تأليف و ترجمه مترجم محترم اثر, ترجمه و تصحيح چند جلد از مجموع 25 جلد كتاب ارزشمند الذريعه الى تصانيف الشيعه شيخ آقابزرگ تهرانى و طبقات اعلام الشيعه بيشتر نمود يافته است.
نكته قابل توجه اينكه: جناب كريميان سردشتى در بند دوم آثار استاد منزوى, تحت عنوان (نظارت, تدوين و مقابله دفترهاى لغت نامه دهخدا) به ترتيب ذيل: لغت نامه دهخدا (هدف) 1 (شماره مسلسل 79) ضمناً زيرنظر دكتر محمد معين را آورده است و اثر ديگرى از لغت نامه نيامده است; در صورتى كه ظاهر عنوان بيانگر تعدادى بيش از يك عنوان است.
ترجمه جلد دوم معجم البلدان از حرف (ج) آغاز مى شود و تا پايان حرف (ز) را شامل مى گردد. نكات قابل ذكر در ترجمه اين اثر عبارت اند از:
1. ترجمه فوق, ترجمه اى روان و سليس است و ارجاعات مكرر پاورقى ها به برخى از كتب قبل و بعد از زمان ياقوت توسط مترجم, نشان از تلاش مترجم علاوه بر ترجمه در مقابله اثر دارد.
2. فاصله زمانى سه ساله چاپ جلد اول (1380) و جلد دوم (1383) مورد توجه است.
3. مترجم در جلد اول با عنوان انگيزه ترجمه كتاب فوق, به بيان آثار و فعاليت هاى انجام داده عملى خويش پرداخته و در پايان آورده است: بيكارى مطلق در آن تاريخ (بدون ذكر تاريخ) مرا واداشت در بخش جغرافيا, معجم البلدان را ترجمه نمايم و به انتشارات (نشر نو) جهت نشر بسپارم و پس از مدتى آن را به سازمان ميراث فرهنگى بسپارم. آنچه در اين باره قابل ذكر است اينكه: متأسفانه جلد سوم و چهارم اثر فوق توسط ميراث فرهنگى تا كنون منتشر نشده است و دوستداران اين اثر ارزشمند را ـ كه اولين بار به زبان فارسى منتشر مى گردد ـ همچنان چشم به راه آن قرار داده است. اميد است انتشار مجلدات ديگر آن به دست فراموشى سپرده نشود.

حميدرضا ميرمحمدى
دايرة المعارف بزرگ اسلامى جلد 14 و 15, مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى, چاپ اول, تهران.
نگارنده اين سطور پيشتر در خصوص نگاهى آمارى به دايرة المعارف بزرگ اسلامى جلد اول تا سيزدهم مختصرى در همين مجله آينه پژوهش شماره 103, فروردين ـ ارديبهشت 1386 و نيز تحت عنوان آمار شهرها و شهرستانهاى ايران در دايرة المعارف بزرگ اسلامى در مجله جهان كتاب شماره 222 و 223 آبان و آذر 1386 عنوان نمود و اينك در پى انتشار جلد 14 و 15 اين اثر ارزشمند, ذكر مختصرى ديگر در خصوص شهرها و شهرستان هاى ايران مى شود. قبل از پرداختن به اين موضوع ذكر چند عنوان كلى لازم و ضرورى است:
1. به آمارهاى غيررسمى و منابعى غير از منابع مركز آمار ايران و نتايج سرشمارى هاى رسمى, همچون نامه فرماندارى و… در دايرة المعارف جلد 14 و 15 استناد شده است.
2. در مورد برخى از شهرها از ذكر مختصات جغرافيايى, طول شرقى يا غربى و عرض شمالى و جنوبى خوددارى گرديد و صرفاً به بيان لفظ طول و عرض بسنده شده كه صحيح به نظر نمى آيد.
3. عدم ارائه آمار به هنگام به ويژه درخصوص شهرها; به نحوى كه در جلد 15 ضمن آنكه زمان انتشار آن سال 1387 مى باشد, از آمار سال 1375 و در خصوص برخى ديگر از آمار سال 1385 استفاده شده است.
4. وسعت شهرها و شهرستان هاى ارائه شده در دايرة المعارف بدون ذكر سال مورد نظر است. با توجه به تغييرات مكرر مرزهاى شهرستان ها, ذكر وسعت بايد همراه با سال موردنظر باشد تا بيشتر مورد استفاده قرار گيرد.
5. به نظر مى رسد روش ثابت و مدونى در خصوص ارائه مطالب در خصوص شهرها و شهرستان ها ارائه نگرديده است; به نحوى كه در برخى از موارد وجه تسميه مكان ها در بحث آغازين آمده و برخى در بخش تاريخى عنوان شده است.
6. تعداد ثابت صفحات حدود 760 صفحه در هر جلد, چاپ مناسب, صفحه آرايى و همسانى هاى جلد, قطر, طرح و شكل ظاهرى اين اثر قابل توجه است; هرچند ارزش علمى اين اثر گرانسنگ با ظاهرسنجى قابل بحث نيست. نكته ديگر آنكه: در صفحه عنوان جلد 14 و 15 ذيل نشانه هشت پر دايرة المعارف بزرگ اسلامى جمله مركز پژوهش هاى ايرانى ـ اسلامى اضافه شده است.
دايرة المعارف بزرگ اسلامى جلد چهاردهم, زير نظر سيدكاظم موسوى بجنوردى, چ 1, تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى, 1385, شمارگان 000/10 نسخه.
در جلد چهاردهم اين اثر, مدخل هاى (پوشاك تا تُرَبه) مورد بحث قرار گرفته است. تعداد كل مدخل هاى عنوان شده در دايرة المعارف جلد 14, 290 عنوان است كه از اين تعداد 203 عنوان مورد بحث واقع شده و تعداد 87 مدخل به مدخل هاى ديگر ارجاع داده شده است.
1. صفحه 112 مبحث شهر و شهرستان پيرانشهر, بر خلاف معمول كه ابتدا شهرستان مورد بحث واقع مى شود و سپس شهر (مركز شهرستان) مورد بحث قرار مى گرفت در شهرستان پيرانشهر, شهر پيرانشهر نيز توضيح داده شده و سپس پيشينه تاريخى شهرستان مورد بحث قرار گرفته است.
2. در ذكر طول و عرض جغرافيايى شهر پيرانشهر به نقل از فرهنگ آبادى ها و مكان هاى مذهبى, دكتر پاپلى يزدى ارتفاع از سطح درياى اين شهر را 1445 متر آورده است; در صورتى كه در صفحه 132 فرهنگ فوق, ارتفاع از سطح درياى پيرانشهر 1455 متر آمده است!
3. نويسنده جمعيت شهر پيرانشهر در سرشمارى عمومى سال 1375 را 33386 نفر آورده است; در صورتى كه در نتايج سرشمارى 1375 صفحه 73 مركز آمار ايران, جمعيت شهر پيرانشهر 33805 نفر محاسبه و عنوان شده است.
4. صفحه 114 در مبحث بقعه پيربكران بدون هيچ گونه توضيحى در خصوص شهر پيربكران كه بقعه فوق در آن واقع شده است, صرفاً به اين جمله اكتفا گرديده كه بقعه فوق در شهرى به همين نام در 25 كيلومترى جنوب غربى اصفهان است.
گفتنى است شهر پيربكران از جمله شهرهاى شهرستان فلاورجان در استان اصفهان است و در سرشمارى نفوس و مسكن 1385 داراى 10851 نفر جمعيت بوده است.
5. در صفحه 345 مبحث شهر تاكستان, جمعيت آن در سرشمارى 1375, 53591 نفر ذكر شده است; در صورتى كه در نتايج سرشمارى 1375 صفحه 79 جمعيت اين شهر 54192 نفر محاسبه و عنوان گرديده است.
6. صفحه 347 مبحث شهرستان تالش, جمعيت اين شهرستان در سال 1375 برابر 155784 نفر ذكر شده است; در صورتى كه جمعيت اين شهرستان در صفحه شصت نتايج سرشمارى شده از سوى مركز آمار ايران 136710 نفر محاسبه و عنوان شده است.
7. صفحه 401 در مبحث شهر تايباد مركز شهرستان تايباد در استان خراسان رضوى, جمعيت اين شهر براساس سرشمارى 1375, 38479 نفر ذكر شده است; در صورتى كه در صفحه 77 نتايج سرشمارى 1375 جمعيت آن 39302 نفر محاسبه و عنوان گرديده است.
8. صفحه 421 مبحث شهرستان تبريز, جمعيت شهرستان تبريز چنين عنوان شده است: جمعيت شهرستان تبريز بر اساس محدوده تقسيمات كشورى 1380 ش ـ در سرشمارى عمومى 1375ش 1321128 تن بوده است. از اين شمار 1227154 تن در شهرها و 93974 تن در روستاها ساكن بوده اند; در صورتى كه در صفحه چهل نتايج سرشمارى نفوس و مسكن 1375 جمعيت شهرستان تبريز, 1486509 نفر محاسبه شده كه از اين تعداد 1304584 نفر در نقاط شهرى و 181925 نفر در نقاط روستايى ساكن بوده اند.
9. صفحه 746 مبحث شهر تربت جام مركز شهرستان تربت جام در استان خراسان رضوى, عرض جغرافيايى شهر تربت جام را به نقل از فرهنگ آبادى ها و مكان هاى مذهبى, دكتر پاپلى, صفحه 142 برابر با 16/35 آورده است; در صورتى كه دكتر پاپلى يزدى عرض اين شهر را 15/35 ذكر نموده است!
10. جمعيت شهر تربت جام در سرشمارى 1375, 65102 نفر ذكر شده است; در صورتى كه در صفحه 77 نتايج سرشمارى 1375 مركز آمار ايران, جمعيت تربت جام 68483 نفر محاسبه و عنوان شده است.
11. صفحه 748 مبحث شهرستان تربت حيدريه, جمعيت اين شهرستان براساس نامه فرماندارى بدون ذكر سال مورد نظر 322870 نفر ذكر شده است; در صورتى كه اين شهرستان در سرشمارى 1375 صفحه پنجاه نتايج سرشمارى 339240 نفر محاسبه و عنوان شده است.
12. صفحه 737 مبحث (تَزانسيلوانيا) به واژه (اردل) ارجاع داده شده است كه بر اساس آنچه در صفحه 510 جلد هفتم دايرة المعارف آمده است, صحيح واژه (اِژدِل) است كه منطقه اى تاريخى در غرب كشور رومانى است.
دايرة المعارف بزرگ اسلامى جلد پانزدهم, زير نظر سيدكاظم موسوى بجنوردى, چ 1. تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى, 1387, شمارگان 000/10 نسخه.
در جلد پانزدهم دايرة المعارف از مدخل هاى (تربيت تا تفسير نعمانى) مورد بحث قرار گرفته است. تعداد كل مدخل هاى عنوان شده 158 مدخل است كه از اين تعداد 38 عنوان به مدخل هاى ديگر ارجاع داده شده و 120 مدخل موردبحث واقع شده است.
1. در اين اثر, دو شهر و شهرستان به نام هاى تفت در استان يزد و تفرش در استان مركزى مورد بحث قرار گرفته است. در شهرستان تفت آخرين آمار مورد بحث, مربوط به سرشمارى عمومى 1375 و در شهرستان تفرش آخرين آمار مربوط به سال 1385 است. سال انتشار دايرة المعارف 1387 يعنى دو سال پس از انجام سرشمارى 1385 مى باشد! و آمار شهرستان تفت مربوط به دوازده سال قبل از آن است!
2. صفحه 664 مبحث شهرستان تفت در استان يزد, جمعيت اين شهرستان در سال 1375 را 56600 تن ذكر نموده, در صورتى كه در صفحه هفتاد نتايج سرشمارى 1375 جمعيت اين شهرستان 56603 نفر محاسبه و عنوان گرديده است.
3. در همين صفحه (664) با استناد به نامه فرماندارى زمان ارتقاى بخش پشتكوه با مركزيت شهر تفت به شهرستان را 16/7/1348 آورده است; در صورتى كه در فرهنگ جغرافيايى آبادى هاى استان يزد, جلد دوم, شهرستان تفت در صفحه 21, منتشر شده توسط سازمان جغرافيايى ارتش جمهورى اسلامى ايران تاريخ تشكيل شهرستان تفت را 16/12/1349 تعيين نموده است. واللّه اعلم.
4. جمعيت شهر تفت در سال 1375 را 15100 نفر آورده است; در صورتى كه در صفحه 86 نتايج سرشمارى 1375, مركز آمار ايران جمعيت تفت را 15115 نفر محاسبه و عنوان نموده است.
5. صفحه 676 جمعيت شهرستان تفرش در سرشمارى 1385, 48591 نفر عنوان گرديده است كه از اين تعداد 18967 نفر در نقاط شهرى ساكن بوده اند. در سرشمارى 1385 اين شهرستان داراى دو نقطه شهرى تفرش و فرمهين بوده است. جمعيت تفرش را مركز آمار, 13914 نفر و فرمهين را 3566 نفر محاسبه و عنوان شده است; جمع اين دو 17480 نفر مى گردد و عدد 18967 نفر عنوان شده در دايرة المعارف, متفاوت از اعداد مركز آمار ايران است.
6. جمعيت شهر تفرش در سرشمارى 1385 در صفحه 677 برابر با 15311 نفر عنوان گرديده, در صورتى كه در نتايج سرشمارى 1385, مركز آمار ايران جمعيت تفرش را 13914 نفر محاسبه و عنوان نموده است.
منابع
1. پاپلى يزدى محمدحسين; فرهنگ آباديها و مكانهاى مذهبى كشور; مشهد, بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى, 1367.
2. سازمان جغرافيايى نيروهاى مسلح; فرهنگ جغرافيايى آباديهاى استان يزد, ج 2, 1381.
3. مركز آمار ايران; سرشمارى عمومى نفوس و مسكن 1375: نتايج تفضيلى كل كشور; شهريور 1376.
4. موسوى بجنوردى, سيدكاظم; دايرة المعارف بزرگ اسلامى, ج 7, تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى, 1375.
5. ميرمحمدى, حميدرضا; (دايرة المعارف بزرگ اسلامى از نگاه آمارى); مجله آينه پژوهش, ش 103, فروردين ـ اُرديبهشت 1386.
6. ميرمحمدى, حميدرضا; (آمارهاى جمعيت شهرهاى ايران در دايرة المعارف بزرگ اسلامى); مجله جهان كتاب, ش 222 و 223, آبان ـ آذر 1386.
7. درگاه مركز آمار ايران WWW.Sci.org.ir

حميدرضا ميرمحمدى
تاريخ و نقد وهابيت: ترجمه كشف الارتياب, تأليف علامه سيد محسن امين; ترجمه حاج شيخ على اكبر فائزى پور تهرانى, چ 1, قم: مطبوعات دينى, 1387, 696 ص.
كتاب فوق در سال 1356 در قطع جيبى در شش مجله تحت عنوان (ترجمه كشف الارتياب) منتشر شده بود و اكنون در يك مجلد تحت عنوان تاريخ و نقد وهابيت منتشر شده است.
32 صفحه ابتداى كتاب به مقدمه ناشر, مترجم و مؤلف اختصاص يافته و متن كتاب به سه بخش تفكيك شده است.
بخش اول شامل چهار فصل است: فصل اول در تاريخ وهابيت, فصل دوم در جنگ هاى شريف غالب با وهابى ها و جنگ هاى وهابى ها با اهل عراق, طائف و حمله وهابى ها به سوريه, فصل سوم شامل جنگ محمدعلى پاشا با وهابى ها و صلح وهابى ها با طرسون پاشا و فصل چهارم در بيان حمله وهابى ها در حجاز, اردن, تخريب گنبدها و زيارتگاه هاى حجاز در سال 1343 و حمله وهابى ها به عراق است.
بخش دوم كتاب به بيان هجده امر اختصاص يافته كه در رد شبهات وهابيت به اين امور توقف دارد.
بخش سوم شامل سه قسمت است: قسمت اول به بيان شباهت سيزده گانه خوارج با وهابى ها اختصاص يافته است و سپس مابقى بخش سوم به دو باب اختصاص يافته است: باب اول شامل چهار مطلب است مطلب اول به عقيده وهابى ها راجع به اجتهاد, مطلب دوم اعتقاد وهابى ها درباره خداوند و صفات او, مطلب سوم عقيده وهابى ها درباره پيامبر و قبور آنان و مطلب چهارم به اعتقاد وهابى ها درباره همه مسلمانان اختصاص دارد.
باب دوم به بيان اعتقادات وهابى ها ـ كه به سبب آن مسلمانان را كافر دانسته اند ـ اختصاص يافته است. باب سوم به تفضيل امورى مى پردازد كه وهابى ها توسط آنها مسلمانان را كافر دانسته اند و پاسخ هريك از آنها در فصل هاى جداگانه (17 فصل) بيان شده است.
فصل اول در بيان شفاعت است; فصل دوم در خواندن غير خداوند و طلب دادرسى و يارى نمودن به غير خدا و خواستن حاجت غير از خدا; فصل سوم در توسل به سوى خداوند به وسيله انبيا و صالحين; فصل چهارم در سوگند دادن خدا به مخلوقش و يا به حق مخلوقش; فصل پنجم در سوگند خوردن به غير خداوند; فصل ششم در تعبير از غير خداوند به سيّد و مولى و مانند آن; فصل هفتم در نحر نمودن شتر و ذبح گوسفند و گاو; فصل هشتم در نذر نمودن براى غير خدا; فصل نهم در ساختن قبرها و ساختمان روى قبرها و قرار دادن گنبد و صندوق روى قبرها; فصل دهم در نوشتن روى قبرهاست.
فصل يازدهم در قرار دادن قبور را مساجد و مساجد را قبور; فصل دوازدهم در روشن نمودن چراغ روى قبور; فصل سيزدهم در خواندن دعا و نماز كنار قبر شريف پيامبر اكرم(ص) و توجه نمودن به سوى قبر شريف هنگام دعا; فصل چهاردهم در عظمت دادن قبور و اصحاب قبور و تبرك جستن به كارهايى كه دليل بر حرمت آن وارد نشده مانند دست كشيدن و بوسيدن آن و… ; فصل پانزدهم در قرار دادن خدمتكار و دربان براى قبور انبياء و اوليا و قرار دادن كنار قبور براى برگزارى اعياد; فصل شانزدهم در زينت دادن مشاهد مشرّفه با طلا و نقره و پارچه هاى قيمتى و مانند آن.
فصل هفدهم درباره زيارت قبور است. اين فصل به دو قسمت تقسيم شده است: يكى درباره مشروع بودن زيارت قبر پيغمبر اكرم(ص) و دوم درباره زيارت قبور ديگران.
بخش پايانى كتاب به بيان بعضى مطالب فوت شده اختصاص يافته است. آنچه كارآيى كتاب فوق را دو چندان نموده است, فهرست هاى پايانى كتاب است كه در چهار بخش فهرست اعلام, فهرست كتب, فهرست مذاهب, فرق و طوايف و فهرست اماكن ترتيب يافته است.
براساس آنچه در مقدمه اين اثر آمده است, مذهب وهابى منسوب به محمد بن عبدالوهاب بن سليمان بن على تميمى نجدى است كه اين نسبت از پدر از عبدالوهاب گرفته شده است, اما وهابيان اين نسبت را قبول ندارند و مى گويند نام وهابى را دشمنان وهابيان به آنان اطلاق كرده اند و درست اين است كه ايشان را محمّديه (در نسبت به شيخ محمد) بنامند; اما بايد دانست كه شيخ محمد مبتكر و به وجود آورنده عقايد وهابيان نيست, بلكه قرن ها قبل از او اين عقايد يا قسمتى از آنها به صورت هاى گوناگون اظهارشده بود, اما به صورت مذهب تازه اى در نيامده بود. وهابيان خود مذهب وهابى را مذهب تازه اى نمى دانند, بلكه مى گويند اين مذهب سلف صالح است و از اين رو خود را سلفيه مى نامند.
در قرن چهارم عالم معروف حنبلى, ابومحمد بربهارى زيارت قبور را منع كرد كه اين امر از طرف خليفه عباسى به سختى مورد انكار قرار گرفت.
از ديگر اسلاف وهابيان, عبداللّه بن محمد عُكبَرى از علماى معروف به ابن بطّه متوفاى سال 387 ق است كه زيارت و شفاعت پيامبر(ص) را انكار كرد و همچنين ابن تيميّه از بزرگ ترين علماى حنبلى در قرن هفتم و هشتم كه محمدبن عبدالوهاب اهم عقايد خود را از او گرفته است.
در ميان كتبى كه تاكنون در خصوص وهابيت به رشته تحرير درآمده است, شايد بتوان گفت كتاب كشف الارتياب مرحوم سيد محسن امين از اين جهت كه در خصوص تاريخ وهابيت و سير تاريخى اقدامات آن است, از يك سو و از سوى ديگر شبهات مطرح شده توسط ايشان به مذهب شيعه و پاسخ هاى بسيار مستدل و تحقيقى كه مرحوم امين بدان ها داده است و بى اساس بودن نظر وهابى ها را ثابت نموده, شده است اين اثر در بين كليه آثار منتشر شده در خصوص وهابيت داراى امتياز ويژه باشد.
براساس آنچه در صفحه 25 كتاب آمده است, مرحوم امين پس از اتمام تحصيلات خود در نجف اشرف و بازگشت به سوريه و لبنان دريافت كه درد شيعه تنها جهل و فقر است; از اين رو با اين دو عامل به مبارزه برخاست و جامعه خود را براى مقامى كه شايسته آن بود, مهيا ساخت و در كشور خويش با سمت مرجعيت عامه داراى موقعيتى خطير گشت و دانست چگونه آن موقعيت را در خدمت به خلق و اصلاح جامعه خود به كار اندازد. مرحوم امين عقيده داشت: بايد در راه آشنا ساختن توده هاى مردم به فرهنگ و تعليمات صحيح دين اسلام گام هايى برداشته شود و اين اقدام فقط از راه برانداختن خرافات و موهوماتى محقق مى شود كه مردم آنها را جزء دين مى پندارند; در صورتى كه به هيچ روى ارتباطى با دين ندارند. وى عقيده داشت: بهترين راه از بين بردن موهومات تربيت كردن صحيح خطبا و وعاظ است; از اين رو دسته اى از جوانان را تربيت كرد و آنان را بر سر منابر حسينيه ها فرستاد تا مردم را ارشاد نموده, آنان را به حقيقت و كنه دين آشنا سازند و از ظاهرپرستى به دور دارند.
زحمات طاقت فرساى وى طى ساليان دراز تحت عنوان مجموعه بزرگ (اعيان الشيعه) به بار نشست و از افتخارات جهان تشيع گرديد; همچنان كه خود مرحوم امين از اجلاى علماى اماميه و مفاخر شيعه اثنى عشريه بوده و هست. به گفته مرحوم شريف رازى در گنجينه دانشمندان, كتاب كشف الارتياب از بهترين كتب در تاريخ وهابيت, مفاسد و جنايات و خرابكارى, مراسم و مسلك آنها و جواب آنان است.
با همه ويژگى هاى كتاب حاضر, ذكر دو نكته درباره آن لازم است: اول آنكه سال ها از وفات مترجم كتاب مرحوم فائزى پور تهرانى مى گذرد و بنابراين انتشار شرح مختصرى از زندگانى وى در مقدمه آن هم به نقل از گنجينه دانشمندان چندان مناسب نيست; به ويژه كه ناشر محترم از نزديكان ايشان است; بنابراين تهيه يك شرح زندگانى در خور شأن مترجم و افزودن مواردى به گنجينه دانشمندان يا حداقل تاريخ وفات ايشان لازم و ضرورى بود. نكته ديگر اينكه: تصاوير مرحوم علامه امين و مرحوم فائزى پور تهرانى در جلد اول مجموعه فوق در سال 1356 درج گرديده بود كه اين تصاوير در چاپ جديد حذف شده است.

حميدرضا ميرمحمدى
مير حكمت, در بيان احوال, آثار و آراى حكيم ابوالقاسم فندرسكى, حسين كلباسى اشترى, چ 1, تهران: فرهنگستان هنر, زمستان 1387, 94ص, رقعى.
سيّدابوالقاسم بن ميرزا بيك حسينى موسوى, مشهور به ميرفندرسكى در حدود سال 970 هجرى قمرى در فندرسك از توابع استرآباد پا به جهان نهاد. وى در فندرسك برآمد و به تحصيلات معمول زمان پرداخت; سپس به اصفهان, پايتخت صفويان مهاجرت كرد. او بارها به هندوستان رفت تا با دانشمردان آن خطّه نيز آشنا شود; عارفان و حكمرانان هند در اين سفرها, از او استقبال كم نظيرى كردند.
از شاگردان مكتب او مى توان به محقّق سبزوارى, ميرزا رفيعاى نايينى, ملاّ محمّدصادق اردستانى و آقاحسين خوانسارى اشاره كرد. از مهم ترين آثار او بايد به قصيده ياييّه و رساله صناعيّه اشاره كرد.
آن دانشمند جامع اصول و فروع, در سال 1050 قمرى به جهان باقى شتافت و هنوز آن ناحيه از تخت پولاد اصفهان كه به دستور شاه صفى براى آرامگاه ابدى اش مهيّا شده بود, با نام تكيه (مير) مشهور, و مطاف اهل نظر است.
درباره جناب مير, مطالب بسيار اندك و مختصرى در تذكره ها و منابع رجالى موجود است. فقر اسناد تا بدان جاست كه حتّى درباره مقاطع زندگانى مير نيز تاريخ دقيقى در دست ما نيست; نه تاريخ تولّد, نه تاريخ مهاجرت و نه تاريخ آغاز تلمّذ در مكتبى. اگر از افرادى به آن جهت كه ـ به هر حال ـ منصبى رسمى بر عهده داشته اند, چند تاريخ مخدوش موجود است, با اين حال ولى درباره ميرفندرسكى اطّلاع چندانى در دست نداريم; تا به آن جا كه زمان تولّد او را نيز بايد به تقريب به دست آورد. اين از كارنامه گذشته است; امّا خوشبختانه در سال هاى اخير, آثارى در قالب مقاله درباره زندگى و آثار ميرفندرسكى به چاپ رسيده است كه از آن جمله (كتاب شناسى احوال و آثار ميرفندرسكى) در دوماه نامه آينه پژوهش مى باشد. آثار مير نيز اندك اندك تصحيح شده و منتشر گشته است.
همايش (دو حكيم استرآباد) كه به پاس بزرگداشت ميرفندرسكى و ميرداماد برپا شد, محصول درخور ستايشى با نام جستارى در آراء و افكار ميرداماد و ميرفندرسكى توليد كرد; همچنين راهنماى پژوهش درباره ميرفندرسكى نخستين اثرى است كه كاملاً به جناب مير مى پردازد. اكنون كتاب ميرحكمت با استفاده از اين دو كتاب به مناسبت گردهم آيى مكتب اصفهان به نگارش درآمده و منتشر شده است (ص10).
نگارنده در عنوان هاى ولادت, نام, نسب و القاب, دوران كودكى, تحصيلات, مهاجرت به اصفهان, عزيمت به هند, استادان, شاگردان, معاصران, وفات و آرامگاه, بازماندگان, خصوصيات و كمالات مير, آثار و مكتوبات, مشرب فكرى و سلوك علمى به پيگيرى احوال و آثار ميرفندرسكى پرداخته است.
با وجود زحماتى كه نگارنده كتاب حاضر براى تدوين اثر خود كشيده است, با اين حال, مطالب منقول در منابع پيشين دوباره تكرار شده و اثر حاضر, خلائى را كه در زندگى ميرفندرسكى ديده مى شود, پر نكرده است.
مطالب برداشت شده از منابع رجالى, به قدر كافى تجزيه و تحليل و دسته بندى نشده است و به صورت خام عرضه گشته, تا جايى كه مى توان گفت: در مواردى, فيش بردارى صرف انجام پذيرفته و درنتيجه, مطالب با يكديگر ارتباط چندانى ندارند.
از نگارنده كتاب ـ كه از مدرّسان فلسفه در دانشگاه است ـ اين انتظار وجود داشت كه به صورت ويژه به آراى فلسفى جناب مير بپردازد و آموزه هاى ميرفندرسكى در عرصه فلسفه و آبشخورهاى فكرى او را بازنماياند, نه آنكه به سرگذشت نگارى صرف روى آورد.
كتاب با كاغذ فانتزى و بسيار ضخيم چاپ شده كه شايسته و برازنده يك كتاب علمى نيست و قيمت پشت جلد را نيز افزايش داده است; اين نوع كاغذ براى كتاب هاى هنرى و شعر نو معمول است.
فهرست اعلام براى كتاب در نظر گرفته نشده است; در حالى كه همين فهرست مى توانست حجم كتاب و تعداد صفحات را به حدّ قابل قبولى برساند.
اشتباه در نام آثار, ناهماهنگى ها, شيوه متفاوت نگارش و دستور زبان و قرائن ديگر, نشان مى دهد نگارنده محترم, منابع را نديده است و نقل قول غير مستقيم كرده است كه از اين طريق, ارزش كار خود را بسيار پايين آورده است.
در بيشتر جاها, عين الفاظ منابع را بدون استفاده از گيومه آورده است; به گونه اى كه خواننده گمان مى كند تنها مضمون از منابع نقل شده است; در حالى كه الفاظ نيز از صاحبان منابع است و تحرير صاحب كتاب حاضر, به شمار نمى رود.
در پانوشت ها منابعى كه (عين) يك گزارش را آورده اند, با آنهايى كه (مثل) آن گزارش را درج كرده اند, بدون تفكيك آمده اند.
در فهرست منابع, وقتى از مقاله اى به عنوان منبع استفاده كرده, گاه نام مقاله و گاه تنها نام نشريه را بدون نام مقاله و نام نويسنده آن آورده است.
در پابرگ ها گاه از مقالات نام برده و گاه به نام مجموعه مقالات و يا نام نشريّات اشاره كرده است.
نام مقالات بدون تفاوت با نام كتاب ها بدون قرار گرفتن در گيومه آمده است.
ارجاع به منابع در پابرگ ها به نام كتاب و در فهرست منابع بر اساس الفبايى نام پديدآورندگان است!
گاهى منابعى در فهرست منابع ديده مى شود كه هيچ ارجاعى به آنها نشده و در متن, مورد استفاده قرار نگرفته است.
اثر به طور كلّى به دايرةالمعارف بزرگ اسلامى ارجاع داده است, ولى نام دكتر فتح اللّه مجتبايى نويسنده مقاله (ميرفندرسكى) در اين دايرةالمعارف را نياورده, در حالى كه از اين منبع بسيار سود جسته است.
دفتر عقل كه مجموعه مقالات يك تن است را در ميان مجموعه مقالات پديدآمده توسّط گروه نويسندگان آورده است (ص96).
نويسنده احتمال داده سيّدمحمّد فندرسكى مربوط به قرن سيزده و چهارده, توانسته است محضر ميرفندرسكى را درك كند (ص48); در حالى كه او با سال فوت ميرفندرسكى 150 سالى فاصله دارد!
ميرفندرسكى در حجره مشرق الشّمسين تحصيل كرده است نه در (مشرق الشمس) (ص25).
در صفحه 31 يك مطلب بدون ذكر مأخذ ديده مى شود: (مناطقى كه مير در جريان سفرهاى خود به هند از آنها بازديد كرده, عبارت اند از: بنارس, گجرات, دكن, جبال هيماليا و به ويژه كشمير كه مردم آن احترام فوق العاده اى براى مير قائل بوده و سخت بدو اعتقاد داشته اند; به گونه اى كه هنگام اقامت مير در اصفهان, گروهى از مردمان كشمير براى ديدار او به ايران رفت و آمد مى كرده اند).
در صفحه 37 محمّدباقر سبزوارى خراسانى را به عنوان شاگرد مير مى نماياند و سپس در صفحه 40 مى گويد: تراجم و تذكره ها به عنوان شاگرد مير از او ياد نكرده اند!
در صفحه 46 آشفتگى زيادى ديده مى شود: مضمون كلام اين است كه ميرفندرسك كتاب هايش را به كتابخانه جدّش صدرالدّين كه به شاه عبّاس پيوسته بود سپرد و صدرالدّين فرزندى به نام ميرزا بيك داشت كه به خدمت شاه عبّاس رسيد!
مؤلف بناى تكيه مير و شهرت آن را از دوره قاجار مى داند (ص44), در حالى كه در منابع چنين نيامده و اگر هم چنين بود, مؤلّف مى توانست با بررسى سبك معمارى تكيه, به آسانى به اين مطلب برسد كه بناى اصلى تكيه از دوره صفويه است. مطلب نقل شده را تذكره عرفات العاشقين نوشته است نه كاروان هند (ص51).
مؤلف آورده است كه رساله صناعيّه در تهران در 1317 چاپ شده و در مشهد نيز بدون تاريخ منتشر شده است (ص54). درست آن است كه در تهران چاپ نشده و چاپ مشهد, تاريخ 1317 را بر خود دارد.
آورده است كه از قصيده ياييّه سه نسخه خطّى موجود است (ص58), در حالى كه بيش از بيست نسخه خطّى از آن شناسايى شده است.
مؤلف اثر را به گونه اى نگاشته كه گويى رساله صناعيّه تنها يك بار به چاپ رسيده است (ص76), در حالى كه چندين بار انتشار يافته است.
سيّدمحمّدفندرسكى از بازماندگان ميرفندرسكى در اوايل سده چهاردهم زندگى مى كرده, نه سده چهارم (ص48).
اشتباهات ديگر بدين قرار است:
ـ پى نوشت به جاى پانوشت (ص11);
ـ (سمّاك) به جاى سمّاكى (ص14);
ـ (فصل نامه آينه پژوهش) به جاى دو ماهنامه آينه پژوهش (صص61 و 95);
ـ (مير آخوندى) به جاى ميرآخورى (94);
ـ (الاميه) به جاى الاماميّة (ص94);
ـ (مجمع الفصا) به جاى مجمع الفصحا (ص95);
ـ (محمودى, مجتبى) به جاى محمودى, محمّدباقر (ص94).

محمّدرضا زادهوش
الدّليل; پايگاه اطّلاع رسانى سراسرى اسلامى (پارسا) با همكارى خانه كتاب ايران, قم; مؤسّسه اطّلاع رسانى اسلامى مرجع, چاپ اوّل, 2008 م, 786 ص.
پژوهشگران مؤسّسه پارسا, به صورت تخصّصى, به چكيده نويسى كتاب هاى اسلامى منتشرشده در ايران مى پردازند. چكيده كتاب هاى هر فصل در فصلنامه كتاب هاى اسلامى به چاپ مى رسد. در آغاز كار, قرار بر اين بود كه اين فصلنامه به سه زبان فارسى, عربى و انگليسى به چاپ برسد. مشكلات بسيار, كار را متوقّف كرد; ولى خوشبختانه چاپ فصلنامه به زبان فارسى, ادامه يافت.
از آنجا كه آثار اسلامى, مشتاقان بسيارى در ميان عرب زبانان دارد, پس از چندى, چكيده هاى يكساله فصلنامه به زبان عربى ترجمه شد و با عنوان الدّليل به چاپ رسيد; به سخن ديگر, چهار شماره فارسى در قالب يك جلد كتاب ترجمه شد و انتشار يافت. اين كار, از سال 2005م تا كنون, با حمايت هاى خانه كتاب ايران به انجام رسيده و همراه با لوح فشرده, در اختيار علاقه مندان قرار گرفته است.
شيوه نامه الدّليل در اين سال ها چنين بوده است: كتاب هاى منتشرشده در اين سال كه داراى حداقل سطح علميّت باشد و در يكى از موضوعات اسلامى نگارش يافته باشد.
دامنه كار بر اين ويژگى ها استوار شده است:
1. در سال پيش به صورت كتاب منتشر شده باشد; بنابراين, مقاله ها و پايان نامه ها در دستور كار قرار نمى گيرد.
2. هر منبع داراى سطح متوسّطى از علميّت باشد; يعنى اين منابع براى پژوهشگران, در سطح مقدّماتى, قابل استفاده باشد; بنابراين كتاب هاى كودكان, مجموعه هاى ادعيّه, تعبيرخواب و مانند اينها, از دستور كار خارج است.
3. به يكى از موضوعات اسلامى و جهان اسلام پرداخته باشد; براى ملاك اسلامى بودن, محورهاى زير, مبناى عمل قرار گرفته است:
الف) همه آثار مربوط به علوم اسلامى; مثل فقه و اصول, رجال و درايه, حديث, علوم قرآن و تفسير, كلام و… .
ب) تاريخ اسلام و همه زيرشاخه هاى آن; تاريخ حركت هاى اسلامى, تاريخ دولت هاى مسلمان مانند صفويه و قاجاريه در ايران و عثمانى ها در تركيه; به شرطى كه جنبه هاى اسلامى آن مدّ نظر باشد.
ج) جغرافياى مذهبى; مانند مراكز آموزشى و فرهنگى, علمى, مشاهد متبرّكه, مسجدها, امامزاده ها و شهرهاى مقدّس.
د) قوانين و حقوق جارى كشورهاى اسلامى كه با شريعت اسلام مطابقت داشته, يا از آن اثر پذيرفته باشند.
هـ) ادبيات عرب به عنوان مقدّمه و پيش نياز براى فهم ادبيات اسلامى, ادبيات عرب جاهلى و ادبيات مربوط به ديگر زبان ها با لحاظِ مبانى اسلامى.
و) جامعه شناسى اسلامى, وضعيت اقتصادى كشورهاى اسلامى و آنچه به سرنوشت مسلمانان ارتباط مى يابد.
ز) فلسفه و نيز كلام جديد و شاخه هاى آنها.
ح) آثار دانشمندان مسلمان كه تا پيش از اختراع صنعت چاپ نوشته شده و به عنوان ميراث فرهنگ اسلامى شناخته مى شوند; مانند منابع نجوم اسلامى, هيأت و رياضيات.
ط) منابعى كه مشتمل بر مباحث روانشناسى و علوم تربيتى, اخلاق, هنر و… در حوزه مسائل اسلامى باشد.
از ويژگى هاى اين اثر, بهره گيرى از روش هاى بنيادى براى گردآورى اطّلاعات بوده است; براى مأخذشناسى و چكيده نگارى, به هيچ فهرستى مراجعه نشده است. هر كتابى كه ملاك هاى پيش گفته را دارا بوده, در دسترس قرار داشته, فيش بردارى شده است.
از اعمال سليقه و برخورد گزينشى با آثار, دورى شده است; البتّه منابعى كه به نقد و ردّ كل مبانى اسلام و تشيّع پرداخته اند, از دايره كار خارج شده است; مگر اينكه نقد و تحليل آن منبع, در داخل خود آن اثر صورت گرفته باشد.
هر واحد اطّلاعاتى كتاب, با يك شماره پياپى مشخّص مى شود و شامل سه بخش اصلى است: مأخذشناسى, نمايه موضوعى و چكيده.
اطّلاعات مأخذشناختى هر مدخل, شامل پديدآورنده, عنوان, دستيار پديدآورنده, مشخصات, ارتباطات محتوايى, كدها و ملاحظات است.
تقسيم بندى محتوايى بر اساس شاخه هاى اصلى و فرعى موضوعات صورت گرفته است كه از اخلاق آغاز مى شود و به هنر پايان مى يابد.
چينش مدخل ها بر اساس حروف الفبايى نام (پديدآورنده) و پس از آن, مطابق ترتيب الفبايى (عنوان), شكل گرفته است.
همه منابعى كه فرايند مأخذشناسى در مورد آنها انجام پذيرفته است, با بهره گيرى از زبانِ كنترل شده, نمايه سازى شده اند. گفتنى است تاكنون اصطلاحنامه اى جامع از كليه علوم اسلامى و ساختارهاى درختى آن ارائه نشده است, و كارهايى كه در اين باره انجام شده, بيشتر براى استفاده در كتابخانه ها تدوين يافته است.
در طراحى اين سيستم, سعى شده است از مباحث تئوريك صِرف, پرهيز شود و اصطلاحات رايج و شايع در منابع اسلامى مورد استناد قرار گيرد; بدين لحاظ, نمايه ها هيچ گاه ثابت نخواهند بود و همزمان با پيشرفت و پويايى علوم و اصطلاحاتِ آن حركت خواهند كرد.
اصل اصطلاح سازى و نمايه زنى, در واقع براى طبقه بندى و جست وجوهاى موضوعى نرم افزارى به كار مى آيد; در عين حال براى شناسايى موضوعى منابع, نمايه هايى مختصر براى هر منبع فراهم آمده است و در پايان كتاب, فهرست الفبايى نمايه هاى موضوعى, همراه شماره هاى مربوط, به نمايش گذاشته شده است.
تقسيم بندى كتاب نيز بر اساس شاخه هاى اصلى اصطلاح نامه انجام گرفته است كه عبارت اند از: اخلاق, ادبيات, اديان و فرق, اقتصاد, پيامبر و اهل بيت (ع), تاريخ و جغرافى, جامعه شناسى, حديث, حقوق, روانشناسى و علوم تربيتى, عرفان و تصوّف, علوم سياسى, علوم طبيعى و رياضى, فقه و اصول, فلسفه و منطق, قرآن و علوم قرآنى, كلام, مرجع و هنر.
تعداد كلمات چكيده ها از 250 كلمه تجاوز نمى كند. گزينش اين تعداد كلمات براى چكيده هاى موجود, براى صرفه جويى در وقت به عنوان مهم ترين هدف چكيده نويسى صورت گرفته است.
درست است كه چكيده هر اندازه طولانى تر باشد, اطّلاعات بيشتر و جزئى ترى در اختيار پژوهشگر قرار مى دهد, ولى به همان نسبت نيز او را از دستيابى به منابع ديگر بازمى دارد و زمان بيشترى را از وى مى گيرد. اين امر با هدف عمده ديگر چكيده كه دستيابى به بيشترين اطّلاعات در كمترين فرصت است, منافات دارد.
سرانجام پنج فهرست بر اساس حروف الفبا تنظيم و ضميمه شده است كه با مراجعه به آنها مى توان به صورتى روشمند, از اطّلاعات كتاب ها و منابع, استفاده كرد. اين فهرست ها عبارت اند از: الفبايى موضوعات, عنوان كتاب هاى فارسى, عنوان كتاب هاى عربى, پديدآورندگان و ناشران.
در فهرستواره پديدآورندگان, پس از ذكر نام هر پديدآورنده, شماره هاى همه آثار او ذكر شده است تا بتوان تمام آثار يك پديدآورنده را يك جا پيدا كرد. در اين فهرست, تمامى پديدآورندگان, فارغ از نقششان آورده شده اند; نيز ارجاعات سودمندى براى نام ها در دسترس قرار گرفته است.

محمّدرضا زادهوش
وقف در آينه آثار: كارنامه منابع پيرامون وقف; پايگاه اطّلاع رسانى سراسرى اسلامى (پارسا) با همكارى بنياد پژوهش و توسعه فرهنگ وقف; قم: مؤسّسه اطّلاع رسانى اسلامى مرجع, چاپ اوّل, 1387, وزيرى, 499 ص.
وقف يكى از نهادهاى برجسته اجتماعى به شمار مى رود كه در ايران, سابقه اى بس ديرينه دارد و اسلام نيز همواره بر آن تأكيد ورزيده است. مهم ترين ويژگى وقف نسبت به ديگر تعاليم مذهبى; فراگيرى و عموميت آن است; چراكه همه مذاهب, وقف را پشتوانه اقتصاد ملّى و اسلامى خود مى دانند و از آن براى تأمين آسايش قشر محروم جامعه و توسعه مساجد و حمايت از مبلّغان و گسترش آموزش هاى دينى بهره مى گيرند.
بهترين نمود كار اقتصادى فرهنگى و نهاد مستمر و مورد توجّه تمام آحاد مردم در كشورهاى اسلامى, وقف است.
ويژگى ديگر وقف, تأثيرگذارى آن بر فرهنگ, هنر و ميراث فرهنگى است. با مطالعه در تاريخ هنر اسلامى, شاهد آثار فراوان هنرى در كنار اماكن موقوفه هستيم و با كاوش در متون ادبى, يادداشت هاى متعدّد وقفى را مى يابيم كه واقفان هر عصر, متأثّر از ادبيات همان دوره به نگارش درآورده اند. گسترش اين فرهنگ و ترويج آن نيز دغدغه فرهيختگان و پژوهشگران است كه با نگارش كتاب ها و مقالات, آن را به عنوان ميراث ماندگار و جاويدان, به نسل آينده انتقال دهند. نگهدارى اين مجموعه علمى و فرهنگى و توسعه كمّى و كيفى آن ضرورتى است كه مورد توجّه برخى از دوستداران دانش دينى و محقّقان عالى مقام علوم اسلامى قرار گرفته است و تلاش هايى در حفظ اين ميراث فرهنگى كرده اند. ازجمله اين تلاش ها انتشار فصلنامه وقف, ميراث جاويدان است. كتاب شناسى وقف اثر محمّدحسين بكايى كه در سال 1371 انتشار يافت, ازجمله كوشش هاى پژوهشگران ايرانى در جهت شناخت مآخذ در زمينه وقف به شمار مى رود; ولى كتاب شناسى جامعى براى موضوع وقف, موقوفات و واقفان تهيه نشده بود و جاى خالى آن, حس مى شد.
مجموعه پيش روى ما, آثار منتشرشده مربوط به وقف, از منابع شيعه و اهل سنّت در كشورهاى مختلف شامل 1825 منبع را شناسايى و زير اين موضوعات, معرّفى كرده است: تاريخ وقف, وقفنامه ها, نسخه هاى خطّى مربوط به وقف, اهل بيت و وقف, مراكز, وقف در جوامع اسلامى, وقف در قرآن و احاديث, معرّفى مساجد, حسينيه ها, مقابر امامزادگان و شخصيت هاى مذهبى, تكايا, مدارس و محل هاى وقفى; قوانين و مقرّرات وقف در ايران و كشورهاى اسلامى, احكام فقهى وقف, رابطه وقف با فرهنگ و هنر اسلامى به ويژه معمارى; وقف از ديدگاه اهل سنّت, ديدگاه هاى شخصيت ها درباره وقف, معرّفى مراكز و سايت هاى مرتبط با اوقاف و ترويج فرهنگ وقف, گزارش كنگره ها و همايش ها, كتاب شناسى ها.
شيوه تنظيم اطّلاعات كتاب به صورت موضوعى ـ الفبايى است. ابتدا بر اساس موضوع, سپس نام پديدآورنده و سپس عنوان.
هر واحد اطّلاعاتى, شامل دو بخش مأخذشناسى و چكيده است.
اطّلاعات مأخذشناسى, شامل پديدآورنده, عنوان, مشخصات, ارتباطات محتوايى, كدها و ملاحظات مى شود.
نقش هاى مختلفى كه براى پديدآورنده مورد توجّه قرار گرفته است, عبارت اند از: نويسنده, مترجم, منتقد و توصيف كننده, مناظره كننده, مصاحبه شونده, محشّى و شارح, كوشنده (به كوششِ), مصحّح و محقق, خلاصه كننده, تهيه و تنظيم كننده, استاد راهنما و استاد مشاور. از ميان اين تعداد, چهار نقش اصلى شامل نويسنده, منتقد و توصيف كننده, مصاحبه شونده و به كوشش (در موارد خاص) در سرشناسه و پيش از عنوانِ اثر ذكر شده اند و از باقى پديدآورندگان كه كمك پديدآورنده به شمار مى آيند, پس از عنوان ياد مى شود.
پس از سرشناسه, عنوان قرار مى گيرد و چنان كه اثرى عنوان فرعى هم داشته باشد, پس از عنوان اصلى مى آيد.
صفحه عنوان ملاك قرار گرفته, تفاوت آن با روى جلد, در ملاحظات ذكر شده است.
عنوان منابع انگليسى, فرانسوى و آلمانى به فارسى ترجمه شده و در عنوان اصلى آمده است و عنوان لاتين آنها جداگانه ذكر شده است.
پس از ذكر كمك پديدآورندگان, مشخّصات كتاب شناختى يك اثر ذكر مى شود كه شامل تعداد و شماره جلد, محل نشر, ناشر, تعداد صفحه, زبان, شمارگان (تيراژ), نوبت چاپ, قطع, نوع جلد و بهاى آن است. آن گاه نوبت به فهارس, منابع, كتابنامه, عكس و نمودار مى رسد.
در مقالات نشريّات, پس از عنوان مقاله, نام مجلّه و سپس شماره پياپى آن آمده است. مشخّصات كامل مجله و زمان دقيق چاپ مقاله, در فهرست پايانى آمده است.
در پايان نامه ها, نام دانشگاه و دانشكده, پس از عنوان و كمك پديدآورندگان مى آيد. در مقالات مجموعه, عنوان مجموعه اى كه مقاله معرّفى شده در آن به چاپ رسيده, پس از عنوان مقاله آمده است; البتّه در مواردى كه اصل مجموعه مربوط به وقف بوده و به صورت مدخل جداگانه ذكر شده, شماره آن مدخل پس از عنوان مجموعه آمده است و چنان كه مجموعه مربوط به وقف نبوده, مشخّصات آن در ملاحظات ذكر شده است.
به محل ّ نگهدارى, يعنى محلّى كه منابع در آن جا فيش بردارى شده, اشاره شده است و اين از جهت دستيابى محقّقان به منابع كمياب بوده است.
عنوان اصلى متن مبدأ در ترجمه, نقد و توصيف, شرح و تصحيح و… در بخش ارتباطات محتوايى ذكر مى شود. براى اين منظور از عبارتِ (عنوان متن شرح شده) يا (نقدشده) استفاده شده است; همچنين مدخل هاى وابسته به هريك از منابع (در صورت آمدن در اين كتاب) با عنوانِ (آثار پيرامون اين اثر) مشخّص شده اند.
متونى كه از ويژگى پژوهشى و علمى بالاترى برخوردار بوده اند, چكيده شده اند. در مجموع براى نيمى از منابع, چكيده تهيه شده است. چكيده هاى اين كتاب شناسى, از نوع توصيفى و گاه توصيفى ـ تشريحى است. تعداد كلمات چكيده ها از دويست كلمه تجاوز نمى كند.
خوشبختانه از هر نوع نقد و نظر و ارزش داورى درباره متن چكيده شده, خوددارى و خوب و بد آن به خواننده واگذار شده است.
تمام موضوعات مهمى كه به صورت جانبى در متن اثر, مورد بحث قرار گرفته اند, از طريق كليدواژه به پژوهشگر معرّفى شده اند. تعيين كليدواژه ها به پژوهشگران امكان مى دهد مطالب مورد نياز خود را حتّى در ميان آثار و منابعى كه هيچ گونه گمانى نسبت به آنها نمى رود, پيدا كنند.
چكيده ها با جمله اى آغاز مى شود كه آيينه تمام نماى كتاب باشد. در ادامه, يعنى در بدنه اصلى چكيده, مواردى همچون انگيزه تأليف, مذهب و روش نويسنده, اهم ّ مطالب و نتايج كتاب و اطّلاعات جانبى ارائه مى شود. در پايان نيز, به سرفصل ها و عناوين كتاب اشاره مى شود.
كتاب حاضر به معرّفى منابع گوناگونى همچون كتاب, مقالات نشريه, مقالات مجموعه, مقالات دائرةالمعارف و پايان نامه مى پردازد. اين تنوّع منابع باعث شده است برخى از عناوين به صورت تكرارى معرّفى شوند; چراكه در مجموعه هاى مختلف به چاپ رسيده اند.
در مجموعه پيش رو, نسخه هاى خطّى معرّفى نشده اند; ضمن آنكه به صورت كامل به منابع خارجى و غير فارسى, پرداخته نشده است. اميدواريم اين كار تكميل شود و با حجمى بيش از اين, به چاپ رسد تا بازنمودى از تحقيق و پژوهش كشورهاى ديگر به ويژه كشورهاى كويت, عربستان, مصر و مغرب ـ كه كارهاى فراوانى در اين زمينه انجام داده اند ـ باشد.

محمّدرضا زادهوش
فرهنگ اديان جهان; جان آر. هيلز; سر ويراستار ع. پاشايى; چاپ اول, قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب, چهل و دو« 932 ص, وزيرى, (ويرايش دوم), 1386.
كتاب فرهنگ اديان پنگوئن(The Penguin Dictionary of Religions) در سال 1997 را (كتاب هاى پنگوئن)(Penguin Books) منتشر كرده است. مقالات اين دانشنامه دين را 65 نفر نوشته اند; نويسندگان با تخصص هاى مختلف دانشگاهى همچون تاريخ نگار, فيلسوف, الاهى دان, متخصص آثار كهن, باستان شناس, جامعه شناس, انسان شناس و خاورشناس. ويراستارى اين مجموعه را جان آر. هينلز(John R. Hinnells), استاد مطالعات اديان دانشگاه (دربى)(Derby) به عهده داشته است.
فرهنگ اديان جهان بازگردان فارسى اين كتاب است. ترجمه اين (فرهنگ عمومى دين) نتيجه زحمات 21 نفر (در قالب هجده مترجم و پنج ويراستار) به سر ويراستارى ع. پاشايى است. حاصل كار اين دانشوران, با هدف (شناخت ديگر اديان و مذاهب و نيز ارتباط با پيروان آنها), در قالب كتابى نزديك به هزار صفحه و لوح فشرده (CD) به تازگى به علاقه مندان اين حوزه عرضه شده است.

ساختار كتاب
اين كتاب سه بخش دارد: 1. مقدمه و توضيحات; 2. فرهنگ اديان جهان; 3. نمايه ها, واژه نامه ها و كتابنامه.
1. در مقدمه, چكيده اى از ويراستار انگليسى كتاب مى آيد. هينلز با بيان اينكه هسته اصلى فرهنگ (روشنگرى اصطلاحات) است, به دو بخش اضافى و بى نهايت مهم كتاب اشاره مى كند: كتاب نامه و نمايه نام ها و مفهوم ها; البته بخشى از نمايه ها در ترجمه فارسى نيامده است و به جاى آن مى توان از بخش جستجو, در لوح فشرده استفاده كرد. در پى آن, مقدمه ويراستار فارسى و سپس طرز استفاده از فرهنگ قرار دارد. توضيحات اين بخش, درباره مواردى چون نحوه ارجاعات و مفهوم علامات و نكات ويرايشى است كه مطالعه آنها به استفاده دقيق و عميق از فرهنگ كمك مى كند.
برخى از اصطلاحات اين كتاب, براى اولين بار به فارسى درآمده اند. فهرستى از برابر نهادهاى پيشنهادى پاشايى و پس از آن فهرستى از واژگان پركاربرد كتاب به همراه ترجمه آنها و سپس آخرين قسمت بخش اول, يعنى نمايه موضوعى قرار دارد.
بخش نمايه هاى موضوعى سر واژه ها, 35 تيتر دارد كه بعضى از آنها خود زير شاخه هايى دارند. از موضوعات قابل توجه مى توان به (جانشين هاى دنياورز دين), (جنبش هاى دينى نو در جوامع غربى), (جنبش هاى دينى نو در ژاپن), (دين ايرانى (غير زردشتى), (مطالعات چند فرهنگى) و (مطالعه دين) اشاره كرد. علاوه بر موضوعات گفته شده, هريك از اديان بزرگ موضوعى مستقل اند. دين هاى منطقه اى نيز چندين بخش را به خود اختصاص داده اند; (دين هاى چينى), (دين هاى آفريقايى), (دين هاى اقيانوس آرام), (دين تبتى), (دين يونانى), (دين هاى اروپاى باستان), (دين هاى رومى), (دين هاى ژاپنى) از آن جمله اند.
2. فرهنگ اديان جهان, بخش هفتصد صفحه اى اين كتاب است. در اين صفحات, 1400 مدخل توضيح داده مى شود. چينش اين مدخل ها بر اساس حروف الفباى فارسى است.
در مقابل هر مدخل, (رومى نوشت) آن, اعداد رومى كه مشخص كننده موضوع آن هستند و توضيح آن مفهوم ديده مى شود. ارجاع به منابع استفاده شده به صورت درون متنى است; اين ارجاعات با استفاده از شماره منابع ـ كه در كتابنامه موجود است ـ مشخص شده اند. ديگر نكته قابل توجه در توضيحات, استفاده مكرر از علامت (ببينيد نيز) (*) است كه به خواننده اجازه مى دهد با رجوع به مدخل هاى مرتبط, فهم خود را از موضوع كامل تر كند. مدخل هاى اين بخش, گستره بسيار زيادى دارند. اصطلاحات, مفاهيم, آموزه ها, جريان ها و مكان ها از جمله مواردى است كه به آنها پرداخته مى شوند.
از 1400 مدخل اين فرهنگ, بيش از صد مدخل, به طور مستقيم درباره اسلام است. اين مدخل ها تعليمات و آموزه ها (مثل زكات, صوم, طهارت, حج, حجاب, دعا), مفاهيم (مانند اللّه, بسم اللّه, امام, جاهليت, خلق, اجماع, آخرت, ولى, قيامت), جريان ها (همچون تصوف, تشيع, سنت, قادريه, نهادهاى صوفيان, نوگرايى اسلامى) و موارد حائز اهميت از اين دست را پوشش مى دهد. در توضيحات, مطالبى هم در داخل كروشه ديده مى شود; يعنى مطالبى براى تكميل متن به آن اضافه شده است. در چند مورد هم كه اطلاعات مقاله در مورد اسلام درست يا دقيق نيست, مترجمان در متن اصلى تصرفى نمى كنند و تنها با علامتى آن را مشخص كرده, در پايان مقاله توضيحات لازم را مى دهند. از اين توضيحات در چند مورد براى موضوعاتى غير از اسلام هم استفاده شده است. گفتنى است مقالات مربوط به بخش اسلام, با استفاده از 145 منبع نوشته شده است.
براى آشنايى با اين فرهنگ, در اين جا مدخل (صلات) به طور كامل نقل مى شود:
صلات [Salat[XIX (نماز). يك سلسله اذكار و افعال تشكيل دهنده عبادت اسلامى و از اركان اسلام محسوب مى شود. اقامه آن در پنج نوبت, از سپيده صبح تا غروب آفتاب [تا نصف شب], براى همه مؤمنان بالغ [اعم از اين] كه توانايى جسمانى دارند [يا ندارند] تجويز شده است. نماز را مى توان به تنهايى (فُرادا) به جا آورد, اما اقامه آن به جماعت, مثلاً در يك مسجد, مستحب و نيكوتر و در روزهاى جامعه واجب [تخييرى] است. 38 S. V; 48: 70 - 81; ''Prayer''; 71:537 - 49; 80: 155-9]] بيشترين مدخل هاى اين فرهنگ به مسيحيت اختصاص دارد و در چهار بخش پى گرفته مى شود: 1.كتاب مقدس و كليساى آغازين; 2. تاريخ و آموزه; 3. فلسفه و الاهيات; 4. مسيحيت شرقى.
در مجموع اين كتاب شامل حدود 250 مدخل درباره مسيحيت است كه در مقايسه با ديگر موضوعات كتاب, قابل توجه است.
3. بخش پايانى كتاب, با (فهرست سرواژه ها) (انگليسى ـ فارسى) آغاز مى شود. پس از آن, واژه نامه ها قرار دارند; يكى واژه نامه فارسى ـ انگليسى و ديگرى انگليسى ـ فارسى. اين واژه نامه ها بسيارى از لغات پركاربرد مباحث دينى و مرتبط با دين را در خود دارند.
در ادامه (كتابنامه) اين مجموعه قرار دارد. اين كتابنامه صد صفحه اى به صورت موضوعى تقسيم بندى شده, چينش آن انگليسى است. برخى از منابع كتاب به فارسى ترجمه و منتشر شده اند; براى نمونه مى توان به (عرفان و فلسفه)(التر ترنس استيس; عرفان و فلسفه; بهاءالدين خرمشاهى; چ 5; تهران: سروش, 1379) كه ترجمه (Mysticism and Philosophy) نوشته (و. ت. استيس)(Stace, W.T) است, اشاره كرد. خوب بود چنين منابعى مشخص و معرفى مى شدند; چه اينكه با اين كار به مخاطبانى كه امكان استفاده از منابع انگليسى را ندارند, كمك مى شد.
(نمايه نام ها و مفهوم ها) آخرين بخش اين (دانشنامه دين) است.
فرهنگ اديان جهان, اولين فرهنگ نسبتاً جامع به زبان فارسى است. اگرچه منابع آن چندان جديد نيستند (تاريخ چاپ اصل كتاب: 1997), بسيارى از نيازهاى پژوهشگران و محققان و همين طور علاقه مندان را برطرف مى كند.
از جمله ويژگى هاى اين فرهنگ, لوح فشرده همراه آن است كه امكان استفاده بيشتر را به مخاطب مى دهد. امكان (جستجو) در متن فرهنگ, استفاده از واژه نامه و نكته بردارى, از قابليت هاى اين لوح فشرده است.
قيمت مناسب اين اثر هم از نكاتى است كه نبايد آن را ناديده گرفت. اين كتاب به همراه لوح فشرده آن 14000 تومان است.

سيدمحسن اسلامى
شرح هداية المسترشدين (حجيت ظن); تأليف آيت اللّه العظمى حاج شيخ محمدباقر نجفى اصفهانى; تحقيق مهدى باقرى سيانى; قم: عطر عترت, 1385.

الف) سخنى درباره شرح هداية المسترشدين
اين كتاب كه مهم ترين اثر مؤلف فرزانه آن مى باشد, در واقع قضاوت و محاكمه اى عادلانه بين آرا و نظريات دو تن از بزرگ ترين شخصيت هاى اصولى و فقهى شيعه است. يكى از اين دو, علامه فقيه شيخ محمدتقى رازى نجفى اصفهانى معروف به (صاحب حاشيه معالم) والد ارجمند مؤلف و ديگرى علامه نام آور شيخ مرتضى انصارى معروف به (شيخ اعظم) از استادان مؤلف مى باشد.
روش مؤلف در تأليف اين كتاب به اين صورت بوده كه ابتدا قسمتى از بحث ظنون هداية المسترشدين را نقل نموده و سپس به شرح و توضيح آن پرداخته و آراى پدر خويش را نقل و نظريات وى را تفسير مى نمايد و پس از آن اشكالات و ايرادات شيخ اعظم انصارى را در اين مورد پاسخ مى دهد.
محقق در تحقيق اين اثر, تنها به تحقيق شرح اكتفا ننموده, بلكه مواردى كه از متن اصلى كتاب نقل شده را نيز تحقيق نموده است.
ب) برخى از ويژگى هاى اين اثر
نكته مهمى كه باعث امتياز اين اثر در بين آثار مشابه آن مى شود, ويژگى هايى است كه به برخى از آنها اشاره مى گردد:
ـ مؤلف آن, فرزند صاحب هداية المسترشدين است.
ـ مؤلف از شاگردان خصوصى (مرحوم شيخ عباس قمى در كتاب ارزشمند الفوائد الرضوية, ج 2, ص 409 در اين مورد چنين مى نويسد: (تلمذ مرحوم حاج شيخ محمدباقر در نزد شيخ انصارى در اوايل تدريس مرحوم شيخ انصارى بوده و آن مرحوم به خانه جناب استاد مشرف شده, حاشيه پدرش بر معالم را نزد آن جناب مى خوانده است و او از شاگردان طبقه اول مرحوم شيخ انصارى مى باشد كه علاوه بر فوايد علمى كه از آن جناب حاصل كرده, به مناسبت صحبت معاشرت با ايشان نيز تكميل مراتب تقوا و تزكيه نفس و اخلاق نموده است. )) و مورد توجه اصولى نامدار دوران متأخر, يعنى شيخ مرتضى انصارى است.(شيخ انصارى در اجازه روائى خويش به مؤلف اين كتاب, از وى چنين ياد مى كند: (للاعز الامجد والاتقى الاوحد… صاحب التدقيقات الرائقة بالذهن والتحقيقات الفائقة بالفهم المستقيم, سلالة الفحول… ) (ر. ك به: قبيله عالمان دين, ص 45/ شرح هداية المسترشدين, ص 17 و 50) .
ـ مؤلف از استادان برجسته و نام آور فقه و اصول در حوزه كهن اصفهان است.
ـ نسخه اى كه از هداية المسترشدين در اختيار مؤلف بوده, صحيح ترين نسخه هاست; از اين رو برخى اشتباهات و كاستى هايى كه توسط كاتبان در كتاب راه يافته در اين نسخه اصلاح شده است. اين مطلب با مقايسه دو متن موجود از اين كتاب, آشكار مى گردد: متن چاپ شده كتاب هداية المسترشدين ـ اعم از چاپ سنگى يا طبع حروفى ـ با متن نقل شده از آن در اين كتاب.
ـ همچنين نسخه اى كه از فرائد الاصول در اختيار مؤلف بوده, از صحيح ترين نسخه هاى اين كتاب است. اين مطلب با مقايسه چاپ هاى مختلف كتاب فرائد الاصول با قسمت هايى از آن كه به مناسبت توسط شارح هداية المسترشدين نقل گرديده, به خوبى آشكار مى گردد.
ج) جايگاه اين اثر در دوره هاى سه گانه
محقق در مقدمه خود, ادوار اصول فقه پس از علامه وحيدبهبهانى را به سه دوره تقسيم نموده( براى اطلاع بيشتر در مورد اين ادوار سه گانه, ر. ك به: مقدمه كتاب وقاية الاذهان مرحوم آيت اللّه العظمى شيخ محمدرضا نجفى اصفهانى به قلم حفيد وى مرحوم شيخ مهدى نجفى و مقدمه لمحات الاصول حضرت امام خمينى به قلم آية اللّه سبحانى.), جايگاه مؤلف و پدر و عموى وى را در اين دوره هاى سه گانه مشخص كرده است كه به شرح ذيل مى باشد:
1. دوره اول يا دوره انفتاح
در اين دوره سه شخصيت شاخص وجود دارد كه همگى نيز توفيق درك محضر وحيد بهبهانى را يافته اند; ايشان عبارتند از:
ـ شيخ جعفر كاشف الغطاء, صاحب كتاب غاية المأمول فى علم الأصول, متوفاى 1228 قمرى;
ـ ميرزا ابوالقاسم گيلانى قمى, صاحب قوانين الأصول متوفاى 1231 قمرى;
ـ شيخ محمدتقى رازى نجفى اصفهانى صاحب هداية المسترشدين.
2. دوره دوم يا دوره نضوج و شكوفايى علم اصول
در اين دوره دو شخصيت بزرگ اصولى وجود دارد كه اگرچه درس علامه وحيد بهبهانى را درك نكرده اند, ولى توفيق درك شاگردان وى را داشته اند و با يك واسطه, شاگرد وحيد به حساب مى آيند و اين دو عبارت اند از:
ـ شريف العلماء مازندرانى صاحب رساله (جواز امر الآمر مع العلم بانتفاء الشرط), متوفاى 1246 قمرى;
ـ شيخ محمدحسين اصفهانى حائرى, صاحب الفصول الغروية(در جلسه اى كه نگارنده و جمعى ديگر در خدمت آيت اللّه سبحانى بوديم, ايشان فرمودند: (از آرزوهاى بنده اين است كه چاپ تحقيقى فصول را ببينم). گفتنى است سه فصل (شامل بحث حقيقت و مجاز و… ) از اين كتاب با تحقيق دوست فاضل, جناب حجت الاسلام مجيد هادى زاده در سال جارى ضمن مجموعه نصوص و رسائل چاپ و منتشر گرديد), متوفاى 1255 قمرى(اگرچه وى در اصول از مرتبه والايى برخوردار است و بيشتر با مهم ترين كتاب خود به نام الفصول الغروية شناخته مى شود, ولى از نظر فقهى نيز جايگاه ويژه اى دارد و مهم ترين اثر فقهى وى رساله اى است با عنوان (مشارع الاحكام) كه از نظر قوت و دقت همسنگ فصول بوده, مؤلف پس از فراغت يافتن از نگارش فصول, به تأليف آن پرداخته است. اين اثر ارجمند فقهى كه تحقيق آن توسط نگارنده به پايان رسيده است, به خواست خدا به زودى در دفتر پنجم ميراث حوزه اصفهان منتشر خواهد شد.).
3. دوره سوم يا دوره تكامل
در اين دوره افزون بر شخصيت والاى شيخ انصارى و اثر ارجمند وى فرائد الاصول, شاگردان مكتب وى مورد بررسى قرار گرفته اند و سه نفر از آنان ـ با ترتيب زمانى ـ ذكر شده است كه عبارت اند از:
ـ شيخ محمدباقر نجفى اصفهانى;
ـ ميرزا محمدحسن شيرازى, صاحب فتواى تحريم تنباكو و متوفاى 1312 قمرى;
ـ مولى محمدكاظم خراسانى, صاحب كتاب كفاية الاصول, متوفاى 1329 قمرى.
با دقت در تقسيم بندى فوق مى توان به اين نتيجه رسيد كه صاحب هداية المسترشدين در اولين دوره, صاحب الفصول الغروية در دوره دوم, و صاحب شرح هداية المسترشدين در سومين دوره قرار دارند.
د) بستر زمانى آفرينش اين اثر
در اين كتاب و ساير آثار برجاى مانده از مؤلف, به تاريخ اتمام كتاب و يا زمان اشتغال به نگارش آن اشاره نشده است, ولى مى توان باتوجه به برخى قرائن, چنين استنباط نمود كه بستر زمانى آفرينش اين اثر محدوده دو دهه هفت و هشت قرن سيزدهم قمرى بوده است.
برخى از اين قرائن چنين است:
1. مؤلف در حدود سال 1260 قمرى از نجف بازگشته است و در اين شهر زعامت دينى مردم را عهده دار گرديده, در حوزه اصفهان به تدريس پرداخته و انبوه تشنگان معارف الهى را از زلال جارى بيان خويش سيراب نموده است.
2. در قسمت هايى از اين كتاب, از استاد خود شيخ اعظم انصارى نام مى برد و چنين تعبير مى كند: (انتهى سلمه اللّه)(شرح هداية المسترشدين, ص 282.), و تعبير به (سلمه اللّه) بيانگر اين است كه كتاب در زمان حيات شيخ انصارى نگاشته شده است.
3. اجازه روايى شيخ اعظم انصارى به مؤلف, در ماه صفر 1262 قمرى در نجف اشرف نگاشته شده است; يعنى در سال هاى آغازين استقرار مؤلف در حوزه علميه اصفهان.
4. اين كتاب, دو سال بعد از رحلت شيخ انصارى و به سال 1283 قمرى چاپ سنگى مى شود.
5. شايد بتوان با استفاده از برخى تعابير شيخ انصارى براى مؤلف, احتمال داد شيخ انصارى اين اثر يا قسمت هايى از آن را ديده است; تعبيراتى مانند (صاحب التدقيقات الرائقة بالذهن و التحقيقات الفائقة بالفهم المستقيم)(همان, ص 50).
هـ ) بررسى دو مقدمه كتاب
كتاب داراى دو مقدمه است اول مقدمه حفيد مؤلف و ديگرى مقدمه محقق كتاب.
ـ مقدمه آيت اللّه نجفى
در اولين مقدمه, نويسنده با تلاشى درخور تحسين, به بررسى برخى از روايات مربوط به علم اصول پرداخته است (نويسنده در مقدمه, ده حديث را ذكر مى كند كه همگى نيز ـ از نظر سند ـ صحيحه و يا موثقه هستند). و پس از آن, اطلاعاتى نسبتاً كامل از كتاب, نويسنده آن و كتاب هايى كه مى توان شرح حال مؤلف را در آن سراغ گرفت, در اختيار خواننده قرار داده است.
سومين قسمت از اولين مقدمه كتاب, به قدردانى از محقق كتاب و كسانى كه وى را در به ثمر نشستن اين تحقيق كمك نموده اند اختصاص دارد.
ـ مقدمه تحقيق
محقق در مقدمه خود ابتدا متذكر معناى علم اصول شده است و پس از آن, به صورت بسيار مختصر به بررسى دوران هايى كه اين علم پشت سرنهاده, پرداخته است.
محقق پس از دو مرحله پيش گفته به دوره محمدامين استرآبادى و تلاش وى در جهت تقويت روحيه اخبارى گرى پرداخته, سپس به قيام بزرگ مرد عرصه فقه, اصول و رجال, يعنى مرحوم علامه محمدباقر اصفهانى, معروف به وحيد بهبهانى اشاره نموده است.
قسمتى از مقدمه نيز به ادوار سه گانه پس از وحيد بهبهانى و بررسى آن اختصاص يافته است.
از نقاط قوت اين تحقيق يكى فهرست موضوعات كتاب است كه به صورت بسيار جامع و مبسوط تنظيم شده و دسترسى به مطالب و مباحث مختلف كتاب را سهل و آسان نموده است (با نگاهى گذرا به فهرست موضوعات ساير كتاب هاى اصولى و مقايسه اين دو, ارزش و جايگاه اين كار بيشتر آشكار مى گردد) (شرح هداية المسترشدين, ص 813 ـ 832).ديگرى فهرست مصادر تحقيق است كه شامل بيش از 220 عنوان كتاب با مشخصات كامل آن است(همان, ص 771 ـ 811).
برخى ديگر از قسمت هايى كه در مقدمه محقق, به آن پرداخته شده است, عبارت اند از:
ـ المؤلف فى سطور [شناختى اجمالى از مؤلف];
ـ المام الى ما للمؤلف من الحالات النفسية النفيسة [نيم نگاهى به حالات معنوى مؤلف].
سخن پايانى
سخن پايانى اين نوشتار, ابياتى چند در مرثيه و ماده تاريخ وفات مؤلف اين اثر و شارح ارجمند هداية المسترشدين است:
دوش پير خرد به خواب سرود
مرد بايد چو شيخ نيك انجام
رفت اندر جوار شاه نجف
شد به خاك اندر آن خجسته مقام
سال فوتش چو خواست (پرتو) گفت:
رحمت حق به حجت اسلام (1301 ق)
(شعر از ميرزا آقاجان پرتو است. ر. ك به:
گلشن اهل سلوك, ص 5)

مهدى باقرى سيانى
نسخه هاى خطى; به كوشش سيد محمّد طباطبايى بهبهانى; دوره جديد, ش 13, تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران, 1387, وزيرى, 568 ص.
پژوهش در زمينه نسخه شناسى, فهرست نگارى, كتابشناسى و متن پژوهى, يكى از بنيادى ترين فعاليت هاى فرهنگى و پژوهشى است كه از دستاوردهاى آن گروه, زيادى از دانشمندان علوم مختلف بهره مى گيرند و در راستاى تحقيقات تكميلى خود, همواره به اين گونه تحقيقات نيازمند و وابسته اند.
در سال 1339 نخستين شماره نشريه نسخه هاى خطى با هدف معرفى مجموعه هاى خطى كوچك ايران و خارج ايران به همت ايرج افشار و محمد تقى دانش پژوه منتشر شد و دوازدهمين شماره آن در سال 1362 از چاپ درآمد و از آن وقت تا كنون متوقف مانده است; اما در حال حاضر دوباره به همت جناب طباطبايى و كتابخانه مركزى دانشگاه تهران شماره سيزدهم نشريه با هشت مقاله, در زمينه نسخه شناسى چاپ و منتشر شده است.
(فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه خانقاه نوربخش) نوشته استاد عبدالحسين حايرى نخستين مقاله نشريه است. اين خانقاه داراى 874 نسخه خطى است كه در سال هاى 1350ـ1352 تعداد 610 نسخه آن را آقاى سيد ابراهيم ديباجى در دو جلد فهرست و منتشر كرد و نسخه هاى 611 تا 874 را هم استاد حايرى فهرست كرد; اما با وقوع انقلاب اسلامى وقفه اى در امر چاپ و انتشار آن روى داد و منتشر نشد. آنچه در اين نشريه آمده, در واقع جلد سوم فهرست اين كتابخانه است.
مقاله دوم با عنوان (نفائس المخطوطات العربية) نوشته مرحوم حسين على محفوظ است كه ابتدا پنجاه سال پيش در مجله معهد المخطوطات العربية قاهره (سال سوم, 1957م و سال هفتم, 1961م) گزارشى از نسخه هاى خطى عربى در كتابخانه هاى مختلف ايران ارائه كرد. از آنجا كه اين مقاله حاوى نكات ارزنده اى درباره چندين مجموعه خصوصى و عمومى ايران بوده كه هم اكنون كتاب هاى آنها پراكنده شده است و همچنين دستيابى به آن مقاله مشكل بود, به باز چاپ آن در اين نشريه اقدام شده است. دكتر محفوظ در اين مقاله تعداد 892 نسخه خطى از كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ايران را شناسانده است.
مقاله سوم (فهرست اجمالى چهارصد و نود نسخه خطى در كتابخانه وزيرى يزد) است به قلم فريد قاسملو. پيش از اين 3950 نسخه خطى اين كتابخانه در پنج جلد به كوشش محمد شيروانى طى سال هاى 1350 تا1358 شناسانده شده بود و در اين فهرست از شماره 3951 تا4440 معرفى شده اند.
مقاله چهارم (معرفى اجمالى نسخه هاى خطى مجموعه اهدايى غلامحسين سرود به كتابخانه مجلس شوراى اسلامى) است كه نويسنده آن نوشته خانم سيمين صيديه است.
غلامحسين خان متخلص به سرود فرزند مرحوم ميرزا محمدعلى خان گَرَكانى متخلص به شكيب, به سال 1321ق در تهران متولد شد. او نواده مرحوم ميرزا محمدعلى خان متخلص به ناطق است كه از شعراى زمان شاه سلطان حسين صفوى بود و به سبك هندى شعر مى سرود.
كتابخانه شخصى مرحوم سرود, طبق وصيتنامه اش در 1362ش به كتابخانه مجلس اهدا شد. اين مجموعه شامل 150 جلد كتاب خطى و 4146 جلد چاپى و دوره هاى مختلف روزنامه و مجلات است.
مقاله پنجم عهده دار معرفى نسخه خطى تذكرة العارفين, تأليف مولى محمد جعفر بن على عقدايى به قلم دكتر على افخمى است. عقدايى از اعلام قرن سيزدهم هجرى است.
تذكرة العارفين فارسى و در اخلاق و مواعظ است كه چندين نسخه خطى آن در اين مقاله معرفى شده است; همچنين نويسنده در ضمن به معرفى شرح حال مختصر ده تن از عالمان عقدا (محل تولد مؤلف) پرداخته است.
مقاله ششم (فهرست كتاب هاى چاپ سنگى كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه تهران) به قلم آقايان عليرضا قبادى و محمدرضا تقى زاده است. در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران حدود دوازده هزار جلد كتاب هاى چاپ سنگى وجود دارد كه از باب نمونه تعداد 78 عنوان آن در اين نشريه معرفى شده است.
فهرست اسناد جمالزاده (موجود در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران).
مقاله هفتم اين نشريه به قلم خانم سوسن اصيلى است. سيد محمدعلى جمالزاده در سال 1368 علاوه بر حدود 2500 جلد كتاب چاپى, سيزده كارتن از دست نوشته هايش را به اين كتابخانه اهدا كرد. اين سيزده كارتن شامل دست نوشته هاى مقالات, داستان ها, يادداشت ها, نامه ها و خاطرات او و تعداد بسيار زيادى بريده جرايد است كه در اين مقاله به ترتيب موضوع, برگه به برگه معرفى شده است.
مقاله هشتم و آخرِ نشريه, فهرست مشترك نشريه نسخه هاى خطى (جلد1 ـ12) است كه خانم فريبا حرّى آن را تدوين كرده است.
دوام انتشار اين نشريه و توفيق نويسندگان آن را از خداوند خواستاريم.
در خاتمه فهرست كتابخانه ها و جاهايى كه نسخه هاى خطى آنها در دوازده شماره نشريه معرفى شده را به ترتيب الفبا ارائه مى كنيم:
1. آستانه درويش تاج الدين حسن ولى, (اسناد). ج 4, ص 481ـ648.
2. استانبول. ج 10, ص 275ـ280.
3. اصفهان. ج 6, ص 593ـ599.
4. افغانستان. ج 7, ص 563ـ562.
5. انجمن پادشاهى آسيايى (لندن) مجموعه اليس. ج 5, ص 681ـ682.
6. بوستون, (دانشكده پزشكى). ج 9, ص 427.
7. بنياد تاريخ فرهنگستان علوم تاجيكستان, (آرشيو سميونوف). ج 9, ص 110ـ124.
8. بنياد خاورشناسى شهر دوشنبه. ج 9, ص 41ـ47.
9. بنياد خاورشناسى فرهنگستان شوروى شهر لنينگراد. ج 8, ص 27ـ97.
10. بنياد خاورشناسى فرهنگستان ازبكستان به نام بيرونى در شهر تاشكند. ج 9, ص 125ـ192.
11. بنياد فرهنگ ايران, (فهرست ميكروفيلم ها و عكس ها و نسخه هاى خطى). ج 11و12, ص 990ـ1005.
12. بنياد فرهنگى كشور شوروى. ج 10, ص 287ـ373.
13. تفليس, (فهرست عكسهاى نسخه ها). ج 10, ص 406ـ407.
14. دانشگاه كلمبيا. ج 10, ص 228.
15. رامسر, (فهرست كتابهاى خطى). ج 7, ص 773ـ778.
16. فرهنگستان علوم آذربايجان در شهر باكو. ج 9, ص 202ـ255.
17. كاشان. ج 11و12, ص 951ـ955.
18. كتابخانه آرامگاه بوعلى همدان (اذكايى). ج 5, ص 326ـ387.
19. كتابخانه امامزاده عبدالعظيم حسنى در شهر رى (1). ج 3, ص 61ـ83.
20. كتابخانه امامزاده عبدالعظيم حسنى در شهر رى (2). ج 3, ص 427ـ480.
21. كتابخانه آستانه قم. ج 5, ص 397ـ398.
22. كتابخانه آستانه يا مزار شاه چراغ يا احمد بن موسى در شيراز. ج 5, ص 231ـ244.
23. كتابخانه ابوعلى سينا در دانشگاه دولتى بخارا. ج 9, ص 200ـ201.
24. كتابخانه اصغرزاده, حاج سيد على اصغر. ج 5, ص 613ـ617.
25. كتابخانه اصفهان. ج 4, ص 283ـ480.
26. كتابخانه اداره اوقاف شهر شيراز. ج 5, ص 205ـ206.
27. كتابخانه اداره اوقاف شهر همدان. ج 5, ص 348.
28. كتابخانه اعتماد الدوله شهر همدان. ج 5, ص 341ـ346.
29. كتابخانه انجمن آثار ملى. ج 7, ص 1ـ6.
30. كتابخانه اوقاف شهر همدان. ج 5, ص 349.
31. كتابخانه حاجى ايزدى در شهر همدان. ج 5, ص 366ـ368.
32. كتابخانه ايزدى, محمود در شهر همدان. ج 5, ص 369.
33. كتابخانه باقرزاده. ج 5, ص 112.
34. كتابخانه برنا, قاسم, در شهر همدان. ج 5, ص 371ـ379.
35. كتابخانه بحر الفضائل در شهر همدان. ج 5, ص 370.
36. كتابخانه بوستون. ج 9, ص 427ـ428.
37. كتابخانه بنياد خاورشناسى فرهنگستان تفليس. ج 8, ص 169ـ269.
38. كتابخانه بنى صدر, سيد نصر الله. ج 5, ص 380.
39. كتابخانه بهار. ج 5, ص 658ـ671.
40. كتابخانه بيات, عبدالحسين. ج 6, ص 63ـ117.
41. كتابخانه بيانى. ج 6, ص 691ـ695.
42. كتابخانه پنبه چى, حسن در شهر همدان. ج 5, ص 381.
43. كتابخانه پيشنماز آملى, ميرزا ابوالحسن, در شهر آمل. ج 5, ص 400ـ403.
44. كتابخانه تبريز. ج 4, ص 283ـ480.
45. كتابخانه تكيه شوشترى ها در نجف. ج 5, ص 794ـ779.
46. كتابخانه تنكابنى, عبدالوهاب فريد در رامسر. ج 7, ص 794ـ779.
47. كتابخانه توفيق وهبى در بغداد. ج 5, ص 408ـ409.
48. كتابخانه ثامنى. ج 5, ص 111.
49. كتابخانه توكل كامبوزياكرد غفرانلو, امير (زاهدان). ج 5, ص 112ـ113.
50. كتابخانه ثقة الاسلام در تبريز. ج 7, ص 531ـ543.
51. كتابخانه جامع الامام ابى يوسف در كاظمين. ج 5, ص 439.
52. كتابخانه جامى دانشكده ادبيات شهر دوشنبه. ج 9, ص 48ـ58.
53. كتابخانه جعفريه در مدرسه هندى در كربلا. ج 5, ص 434ـ437.
54. كتابخانه جلالى در شهر همدان. ج 5, ص 382.
55. كتابخانه حسيناى قزوينى, مير. ج 6, ص 334ـ353.
56. كتابخانه حسينيه شوشترى ها, در نجف. ج 11و12, ص 787ـ879.
57. كتابخانه حكمت, على اصغر, (فهرست نسخ وقفى به آستان قدس). ج 5, ص 1ـ7.
58. كتابخانه حكيم در نجف در مدرسه هندى. ج 5, ص 420ـ428.
59. كتابخانه خاكپور, اسدالله. ج 7, ص 568ـ564.
60. كتابخانه خانقاه احمديه شيراز. ج 5, ص 209ـ229.
61. كتابخانه خاورى در شيراز. ج 5, ص 267ـ269.
62. كتابخانه خداى خانه مسجد جامع عتيق شيراز. ج 5, ص 207ـ208.
63. كتابخانه خراسان. ج 7, صص769ـ771.
64. كتابخانه خليلى, حاج محمد. ج 5, ص 266.
65. كتابخانه دامغانى در همدان. ج 5, ص 383ـ384.
66. كتابخانه دانشكده ادبيات اصفهان. ج 5, ص 298ـ307.
67. كتابخانه دانشكده پزشكى. ج 3, ص 297ـ386.
68. كتابخانه دانشگاه آن آربر ميشيگان. ج 10, ص 71ـ227.
69. كتابخانه دانشگاه ادنبورگ. ج 5, ص 685.
70. دانشگاه ادنبورگ, (مجموعه نيو كالج) اهدايى به دانشگاه). ج 5, ص 685ـ688.
71. كتابخانه دانشگاه استكهلم. ج 5, ص 714.
72. كتابخانه دانشگاه اصفهان. ج 11, 12, ص 880ـ950.
73. كتابخانه دانشگاه اوترخت. ج 5, ص 683.
74. كتابخانه دانشگاه پرينستون. ج 10, ص 12ـ70.
75. كتابخانه دانشگاه تاشكند. ج 9, ص 193ـ194.
76. كتابخانه دانشگاه سمرقند. ج 9, ص 194.
77. كتابخانه دانشگاه شيكاگو. ج 10, ص 235ـ274.
78. كتابخانه دانشگاه ليدن. ج 10, ص 235ـ274.
79. كتابخانه دانشگاه لنينگراد. ج 8, ص 271ـ310.
80. كتابخانه دانشگاه ميشيگان. ج 5, ص 715ـ716.
81. كتابخانه دانشگاه هاروارد. ج 4, ص 1ـ12.
82. كتابخانه دبيرستان امير كبير شهر همدان. ج 5, ص 347ـ348.
83. كتابخانه دهگان, ابراهيم. ج 5, ص 112.
84. كتابخانه دهگان, ابراهيم. (اراك). ج 6, ص 589ـ592.
85. كتابخانه رضوى, آية الله در كاشان. ج 7, ص 94ـ29.
86. كتابخانه رودكى شهر دوشنبه. ج 9, ص 59ـ86.
87. كتابخانه روضاتى, سيد محمد على. ج 5, ص 132ـ152.
88. كتابخانه رضويه مدرسه صدر. ج 5, ص 311ـ314.
89. كتابخانه سادات ناصرى, حسن. ج 6, ص 696ـ698.
90. كتابخانه سركنسولگرى استانبول. ج 7, ص 797.
91. كتابخانه سلطنتى كپنهاك. ج 5, ص 689ـ713.
92. كتابخانه شاد قزوينى. ج 5, ص 394ـ396.
93. كتابخانه شچدرين در شهر لنينگراد. ج 8, ص 99ـ154.
94. كتابخانه شوشترى, سيد محمد در اهواز. ج 7, ص 795ـ796.
95. كتابخانه شهردارى اصفهان. ج 5, ص 308ـ310.
96. كتابخانه شهرستانى, عبدالرضا در كربلا. ج 5, ص 438ـ439.
97. كتابخانه شهشهانى, حسين: (فهرست اسناد و فرامين و مكاتبات تاريخى). ج 1, ص 228ـ270.
98. كتابخانه صحت, رضا. ج 7, ص 556ـ561.
99. كتابخانه صنعتى زاده, همايون. ج 7, ص 798.
100. كتابخانه طاهرى, شهاب. ج 6, ص 613ـ636.
101. كتابخانه طباطبايى در تبريز. ج 7, ص 512ـ523.
102. كتابخانه عاطفى, حسن. ج 7, ص 721ـ757.
103. كتابخانه عينى در شيراز. ج 5, ص 757ـ721.
104. كتابخانه غفارى, حسن على معاون الدوله. ج 5, ص 112.
105. كتابخانه غفارى, حسن على معاون الدوله. ج 5, ص 717ـ734.
106. كتابخانه فاضل, محمود. ج 7, ص 762ـ759.
107. كتابخانه فرخ, (تتمه فهرست). ج 5, ص 612.
108. كتابخانه فرخ در مشهد. ج 3, ص 85ـ97.
109. كتابخانه فردوسى شهر دوشنبه. ج 9, ص 87ـ109.
110. كتابخانه فرمان فرمائيان, حافظ. ج 7, ص 555ـ544.
111. كتابخانه فروردين در شيراز. ج 5, ص 277ـ278.
112. كتابخانه فياض, على اكبر. ج 5, 695ـ701,
113. كتابخانه قريب گرگانى, عبدالعظيم خان. ج 5, ص 618ـ657.
114. كتابخانه كاشان. ج 4, ص 283ـ480.
115. كتابخانه كمالى در همدان. ج 5, ص 385ـ387.
116. كتابخانه كوثر در شيراز. ج 5, ص 279ـ280.
117. كتابخانه گلستان, وصف چند نسخه. ج 1, ص 156ـ204.
118. كتابخانه لغت نامه دهخدا. ج 3, ص 1ـ59.
119. كتابخانه لغت نامه دهخدا. ج 3, ص 387ـ426.
120. كتابخانه لنين در شهر مسكو. ج 3, ص 17ـ25.
121. كتابخانه مجلس سنا. ج 2, ص 219ـ257.
122. كتابخانه مجلس سنا. ج 6, ص 427ـ587.
123. كتابخانه مجلس سنا (دنباله). ج 7, ص 669ـ569.
124. كتابخانه مجلس شوراى ملى. ج 5, ص 153ـ203.
125. كتابخانه محتشمى, مسعود. ج 5, ص 672ـ673.
126. كتابخانه محلاتى, صدرالدين در شيراز. ج 5, ص 271ـ274.
127. كتابخانه مدرسه بادكوبه در كربلا. ج 5, ص 438.
128. كتابخانه مدرسه بروجردى در نجف. ج 5, ص 429ـ431.
129. كتابخانه مدرسه حاج حسن در مشهد. ج 7, ص 763ـ765.
130. كتابخانه مدرسه دامغانى شهر همدان. ج 5, ص 439.
131. كتابخانه مدرسه زنگنه شهر همدان. ج 5, ص 350ـ351.
132. كتابخانه مدرسه عباسقلى خان در مشهد. ج 7, ص 766ـ768.
133. كتابخانه مدرسه غرب همدان. ج 5, ص 351ـ365.
134. كتابخانه مدرسه فيضيه (شهر قم). ج 5, ص 399.
135. كتابخانه مدرسه مهدويه رشت. ج 5, ص 392ـ393.
136. كتابخانه مدير شانه چى, كاظم. ج 5, ص 584ـ611.
137. كتابخانه مرعشى, آية اللّه. ج 6, ص 355ـ425.
138. كتابخانه مركز علمى فرهنگستان تركمنستان شوروى در شهر عشق آباد. ج 9, ص 256ـ274.
139. كتابخانه مزار استرو مردخاى شهر همدان. ج 5, ص 341.
140. كتابخانه مزار عبدالقادر گيلانى در بغداد. ج 7: 524ـ530.
141. كتابخانه مسجد اعظم (شهر قم). ج 5, ص 399.
142. كتابخانه مسجد طلا شيخ. ج 9, ص 195ـ200.
143. كتابخانه معتمد, محمود فرهاد. ج 3, ص 141ـ276.
144. كتابخانه مفتاح. ج 7, ص 799.
145. كتابخانه مفتاح در تهران. ج 7, ص 511ـ95.
146. كتابخانه مكارمى, عبدالكريم در شيراز. ج 5, ص 281.
147. كتابخانه ملك ساسانى, احمد. ج 5, ص 114ـ131.
148. كتابخانه ملى. ج 5, ص 388ـ390.
149. كتابخانه ملى, دنباله فهرست. ج 6, ص 119ـ326.
150. كتابخانه ملى تهران. ج 4, ص 139ـ281.
151. كتابخانه ملى (نسخه هاى عكسى). ج 2, ص 269ـ281.
152. كتابخانه ملى (دنباله فهرست نسخه هاى عكسى). ج 3, ص 99ـ104.
153. كتابخانه ملى اسكاتلند (ادنبورگ). ج 5, ص 684.
154. كتابخانه ملى پارس شيراز. ج 5, ص 245ـ257.
155. كتابخانه ملى پاريس. ج 9, ص 277ـ318.
156. كتابخانه ملى پاريس. ج 5, ص 674ـ678.
157. كتابخانه ملى فرهنگ (منتخبى از كتابهاى فارسى). ج 1, ص 51ـ61.
158. كتابخانه ملى و دانشگاه اورشليم. ج 5, ص 108ـ110.
159. كتابخانه موزه ايران باستان. ج 2, ص 199ـ218.
160. كتابخانه موزه ايران باستان. ج 3, ص 119ـ125.
161. كتابخانه مولوى, عبدالمجيد. ج 5, ص 7ـ107.
162. كتابخانه مونيخ. ج 9, ص 319ـ345.
163. كتابخانه مهدوى, اصغر. ج 2, ص 59ـ181.
164. كتابخانه مهدوى, اصغر. ج 3, ص 481ـ485.
165. كتابخانه ميناسيان, كارول. ج 5, ص 325.
166. كتابخانه مينوى, مجتبى. ج 6, ص 637ـ690.
167. كتابخانه نجفى عرب زاده, محمد. ج 5, ص 385.
168. كتابخانه نفيسى, سعيد. ج 7, ص 689ـ685.
169. كتابخانه واجد در شيراز. ج 5, ص 285.
170. كتابخانه وادهان در آكسفورد. ج 11و12, ص 773ـ786.
171. كتابخانه وايدنر در دانشگاه هاروارد. ج 9, ص 346ـ384.
172. كتابخانه وزارت امور خارجه. ج 3, ص 105ـ117.
173. كتابخانه وزارت امور خارجه. ج 1, ص 1ـ7.
174. كتابخانه وزارت امور خارجه (قسمت دوم), ج 2, ص 259ـ267.
175. كتابخانه وصال در شيراز. ج 5, ص 290ـ294.
186. كتابخانه هاشمى حسينى در شيراز. ج 5, ص 286ـ289.
187. كتابخانه هند و سند. ج 10, ص 281ـ286.
188. كتابخانه هوتن در دانشگاه هاروارد. ج 9, ص 385ـ425.
189. كتابخانه يزد. ج 4, ص 283ـ480.
190. كتابخانه يوسفى, تقى در همدان, ج 5, ص 387.
191. كتابخانه رومانى (نسخه هاى فارسى). ج 7, ص 674ـ671.
192. كتابخانه هاى رومانى (نسخه هاى فارسى). ج 11و12, ص 956ـ989.
193. كتابخانه هاى عمومى فرانسه. ج 4, ص 129ـ138.
194. كتابخانه هاى محفوظ, حسين على در بغداد. ج 5, ص 408.
195. كتابخانه هاى هنرهاى زيبا كشور. ج 3, ص 127ـ140.
196. كتيبه مدخل مسجد وكيل شيراز. ج 5, ص 265.
197. كتيبه مزار ابوزرعه اردبيلى در شيراز. ج 5, ص 263ـ264.
198. گرجستان, (نسخه هاى عربى ـ تركى). ج 8, ص 155ـ166.
199. لس آنجلس (فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه). ج 11و12, ص 1ـ772.
200. مكتبة الامام اميرالمؤمنين العامه (نجف), ج 5, ص 409ـ419.
201. مكتبة المتعف العراقى. ج 5, ص 406.
202. مكتبة الحرم المكى. ج 5, ص 535ـ539.
203. مكتبة الخلافى العامة (بغداد). ج 5, ص 407ـ408.
204. المكتبة القادريه فى الحضره الگيلانيه فى بغداد. ج 5, ص 407.
205. المكتبة المحموديه فى الحرم النبوى. ج 5, ص 513ـ525.
206. مكتبة المدينه المنوره العامه. ج 5, ص 505ـ512.
207. المكتبة المركزيه فى جامع بغداد. ج 5, ص 406.
208. مكتبة جامعه النجف. ج 5, ص 433.
209. مكتبة شيخ الاسلام عارف حكمة در مدينه. ج 5, ص 440ـ504.
210. مكتبة معهد الدراسات الاسلاميه العليافى جامعة بغداد. ج 5, ص 406ـ407.
211. مكتبة مظهر فى رباط مظهر (مدينه). ج 5, ص 529ـ534.
212. مكتبة مكة المكرمة. ج 5, ص 540ـ542.
213. موزه آرميتاژ. ج 9, ص 275ـ276.
214. موزه ايزابلا استوارت گاردنر. ج 9, ص 425ـ426.
215. موزه بريتانيا. ج 10, ص 229ـ234.
216. موزه بريتانيا (نسخه هاى خطى فارسى). ج 4, ص 649ـ694.
217. موزه تاريخ ادبيات شهر باكو (به نام نظامى در شهر باكو). ج 9, ص 202ـ225.
218. موزه شايسته در شيراز. ج 5, ص 270.
219. موزه كليساى ارمنيان در جلفا. ج 5, ص 323ـ324.
220. موزه فاين در بوستون. ج 9, ص 442ـ449.
221. موزه معارف شيراز. ج 5, ص 323ـ324.
222. موزه نوايى در شهر تاشكند. ج 9, ص 192ـ193.
223. موزه هنرهاى زيبا در بوستون. ج 9, ص 442ـ449.
224. موزه هنرى فوگ در بوستون. ج 9, ص 429ـ442.
225. موزه هنرى گرجستان در شهر تفليس. ج 8, ص 167ـ168.
226. يزد (نسخه هايي… ). ج 7, ص 720ـ703.
227. يوگسلاوى, (نسخه هاى خطى فارسى). ج 2, ص 26ـ29.

محسن صادقى
چكيده سه كتاب جديد انگليسى درباره مولانا (تلاش هاى جهانى در عرصه مولاناپژوهى)
اين سه اثر به كوشش دكتر سيدقهرمان صفوى تأليف و به زبان انگليسى در انگلستان عرضه شده است. در سال هاى اخير بازار مولاناپژوهى پررونق شده, آمار آثار مولوى شناسانه همواره رو به فزونى بوده است. گويا ملت هاى مسلمان و حتى متفكران و فرهيختگان غيرمسلمان, آموزه هاى مولانا جلال الدين رومى را داروى شفابخشى براى آلام خود يافته اند. انسانيت, محبت و عشقى كه او مطرح مى كند, زيربناى ترقى, صلح و هم زيستى انسانى و نيز زدودن غبار بدبختى, يأس و جنگ از همه جوامع انسانى است; از اين رو نسخه نجات بخش مولانا آنچنان جذابيت يافته كه جوامعى مثل تركيه درصدد مصادره مولانا براى خود برآمده اند و حتى با معرفى مولانا به عنوان يك شخصيت تركيه اى, اقدام به سرقت شخصيت و آثار او نموده اند. در همايش هاى برگزار شده در تركيه يا در برخى كتب منتشر شده در آن كشور, مدعى شده اند كه مولانا تبارى غير ايرانى, بلكه ترك داشته است; هرچند اين اقدامات در تعارض با روح تعاليم مولانا است; چون نژاد, مليت و مذهب در ديدگاه متعالى او, گوهر انسانيت نبوده, بلكه حقيقت آدمى در جريان وصول الى اللّه رشد و تعالى مى يابد. هركس با زبان و ادبيات و تلاش خود مى تواند حقايق را بفهمد و به مدارج عالى برسد. در داستان موسى و شبان, چوپانى را توصيف مى كند كه با زبان و ادبيات خود, اصيل ترين خداشناسى را مطرح مى كند. به هرحال اين اقداماتِ غيرمقبول برخى از نويسندگان تركيه نياز به پاسخ علمى داشت و نويسنده اين سه مجلد, از زواياى مختلف به معرفى انديشه واقعى مولانا و حقايق مكتب او پرداخته و نظريات غيرواقعى ديگران را به نقد كشيده است; البته هدف آقاى صفوى فقط نقد ادعاهاى ترك ها نيست, بلكه چند هدف را با هم دنبال مى كند; ولى در مجموع دفاع علمى و منطقى مناسبى از مكتب و آراى مولاناست.
اكنون مشخصات و چكيده اين سه جلد عرضه مى شود تا پژوهشگران ايرانى و غير ايرانى به محتواى آنها واقف گشته, در صورت نياز براى تهيه اين آثار اقدام نمايند.

كتاب نخست:
Rumis Spiritual Shiism (تشيع معنوى مولانا)
اين كتاب به كوشش دكتر سيدقهرمان صفوى با مشخصات زير در هفته هاى اخير از چاپ خارج شده ست:
Rumis Spiritual Shiism, BY SEYED Ghaeman Safavi, London, London Academy of Iranian Studies, 2008, 86 p.
ISBN / Hard Cover: 978-1-4363-1533-3
SBN / Soft Cover: 978-1-4363-1532-6
در واقع كتاب حاضر مجموعه مقالاتى به قلم عده اى از نويسندگان و محققان ايران و امريكا از جمله سيدحسين نصر, نورعلى تابنده, ويليام چيتيك, شهرام پازوكى و قهرمان صفوى است. موضوع كتاب تشيع معنوى از ديدگاه مولانا جلال الدين محمد مولوى, با استفاده از مدارك موجود در مقبره مولانا در قونيه و شواهد متنى مثنوى تأليف شده و به دفاع از تشيع معنوى او به روش كاملاً علمى پرداخته است; البته تشيع اسمى و تاريخى مراد نيست, بلكه به معناى ايمان قلبى به ولايت امام على(ع) و فرزندان وى به عنوان خلفاى رسول اكرم(ص) و نمايندگان خداوند و باور به قطبيت اميرالمؤمنين على(ع) است; از اين رو مولانا هرچند در لفظ سنى مذهب است, ولى شيعه واقعى است; البته نه شيعه اى كه كلام, ذهنيت و فقه شيعيان را باور دارد, بلكه چون اعتقاد به جانشينى و انتصاب الهى امام على و فرزندانش به عنوان ولى دارد, سزاوار نام تشيع است.
تفاوت تشيع فقهى يا كلامى و تشيع معنوى در لابه لاى مباحث اين كتاب آمده و نويسندگان مقالات تصريح نموده اند كه اگرچه مولوى به خليفه هاى اهل سنت اعتقاد دارد, اما از آنجا كه على(ع) را منشأ ولايت مى داند و تداوم ولايت پيامبر را در امامت ايشان مى بيند, شيعه است.
عناوين مقالات عبارت اند از: ارتباط جوهره و تاريخ تشيع و تصوف; تشيع, تصوف و عرفان; ولايت معنوى يا عشق از ديدگاه مثنوى مولوى; ديدگاه رومى راجع به امام حسين(ع); تشيع معنوى از نگاه رومى; كتاب شناسى مولوى.
قهرمان صفوى از استادان فلسفه آكادمى مطالعات ايران در لندن و از استادان دانشگاه لندن است. او كتاب ها و مقالات متعددى راجع به فلسفه ملاصدرا و تصوف نوشته است و سردبير نشريه فلسفه متعالى است. وى در زمينه مطالعات اسلامى, پژوهشگرى شناخته شده در غرب است و به دليل اينكه ساليانى را در قم نزد استادان برجسته تلمذ كرده و سپس در غرب, مدارج علمى دانشگاهى را طى سه دهه پيموده, از اين رو به مبانى اسلامى بر اساس نيازها و مقتضيات زمانه كاملاً واقف است.
1. تشيع و تصوف: ارتباط ذاتى و تاريخى اين دو;(Shiism and Sufism: their Relationship in Essence and in Histor) سيدحسين نصر (دانشگاه جورج واشنگتن);
2. تشيع, تصوف و عرفان;(Shiism and Sufism and Gnosticim (Irfan)) حاج نورعلى تابنده (مجذوب على شاه);
3. ولايت معنوى يا عشق از ديدگاه مثنوى مولوى; (Spiritual Walayah or Love in the Mathnavi Mawlawi) شهرام پازوكى (انجمن فلسفه ايران);
4. ديدگاه رومى راجع به امام حسين;(Rumis View of the Imam Husayn) ويليام چيتيك (دانشگاه دولتى نيويورك در استونى بروك);
5. تشيع معنوى رومى;(Rumi Spiritual Shiism) دكتر سيدقهرمان صفوى (آكادمى مطالعات ايرانى در لندن);
6. كتاب شناسى رومى.
اميدوارم پژوهشگران ايرانى از اين اثر استفاده كرده, ايده مؤلف را دنبال نمايند و از كيان و ميراث علمى تشيع دفاع نمايند.

كتاب دوم:
Rumi Teachings (آموزه هاى رومى)
كسانى كه به زندگى و تحليل آراى مولانا جلال الدين رومى پرداخته اند, هر كدام از موضعى به او پرداختند و در واقع هركس از ظن خويش يار او شده است; اما جوهره تفكر و اساس احساس مولانا چيست؟ اصلى ترين و زيربنايى ترين آموزه هاى وى كدام اند؟ مؤلف تلاش مى نمايد در پاسخ به اين پرسش ها, بهترين و علمى ترين شيوه را برگزيده, با تكيه بر مدارك و منابع معتبر, گزارشى از ميراث گرانبهاى علمى مولانا تقديم نمايد.
دكتر سيدقهرمان صفوى اين كتاب را در پنج بخش تنظيم كرده است: اصول و سبك مثنوى; ساختار و روش شناسى مثنوى با ارتباط ميان انسان و خدا با عشق در آثار رومى با روابط درونى و تأثير مولوى بر ساير انديشمندان.
ذيل هريك از اين سرفصل ها با درج يك تا هشت مقاله, آرا و نظريات مختلف را تجميع نموده است.
رومى از شعراى صوفى فارسى زبان است. تفكر او به سبب حكمت جاودانش محدود به زمان و مكان خاص نيست; او پيام آور محبت و انسانيت براى انسان ها در همه زمان هاست. او به انسان حقيقى درون ما مى انديشد; انسانى كه تمدن, پرده غفلت و فراموشى بر درونش كشيده است. رومى يكى از قله هاى اصلى فرقه تصوف است. او در عصرى مى زيست كه در حقيقت, بازگشت به لحظه تولد اسلام بود; دانشمندان و فرزانگان بنامى مانند ابن عربى پا به عرصه گذاشته بودند; در زمينه علوم اسلامى, فخرالدين رازى ها, ابن سيناها و غزالى ها تربيت شدند. رومى با كمك توصيفات قرآنى, گفته هاى ساير پيامبران و منابع حديث, حيات تازه اى در تاريخ مقدس زنجيره پيامبران ابراهيمى به وجود مى آورد و به دنبال حقيقت روح انسان هاست. او در مثنوى خود قصد دارد درباره اصول اصولى اصول الدين پيرامون افشاى راز وحدت و يقين صحبت كند.
مولانا در مثنوى معنوى, خرد را در سه معنا به كار برده است: خرد علمى و فرانظرى, خرد نظرى و خرد عملى.
تحقيق كه روش شناسى فلاسفه و عالمان الهى در اسلام است, هدف انسان معرفى شده است. رومى آن را نوعى عقل و عشق بالابرنده و تعالى بخش مى داند. او تحقيق را يكى از ويژگى هاى يك عاشق واقعى مى داند و مى گويد: تقليد ما را از رسيدن به هدف دور مى كند و مقصد واقعى را در نگاه ما منحرف مى سازد; اما تحقيق يعنى نقطه مقابل آن, قلمرو واقعيت را مى نماياند. كيهان شناسى, متافيزيك و روان شناسى معنوى همگى برپايه كشف حقيقت و تحقيق استوارند.
گوستاو ريشتر در مقاله اش در اين مجموعه, سبك قصه گويى و بررسى اجمالى اشعار مثنوى را بررسى كرده, ادعا مى كند: مثنوى از الگوى قصه گويى قرآن استفاده كرده است و سبك آن هدفمند و سازمان يافته است. او همچنين تأثيرپذيرى رومى از پدرش و شمس و نقش او در شكل گيرى ادبيات فارسى را بررسى كرده است. او ابعاد متافيزيك و ساختارى مثنوى و بسيارى ديگر از لايه هاى معنايى درون تخيلات او را مورد توجه قرار داده است. او اشعار رومى را با شاعران رومانتيك آلمان به اين منظور مقايسه مى كند كه بداند آيا اشعار كلاسيك و رومانتيك قادر به انطباق با ابعاد معنوى مثنوى هستند يا خير. قهرمان صفوى در مقاله اش روش شناسى جديدى براى توصيف ساختار و تفسير رومى به كار برده است و آن شيوه تشبيه و قلب و كلى نگرى است. الحكيم با توجه به وجود تفاوت هاى آشكار ميان ديدگاه هاى رومى و كى ير كگارد, تشابه ميان ديدگاه هاى معنوى و فلسفى آنان را برشمرده است. اشك دهلى از استادان دانشگاه سوئد, در مقاله اش مفهوم و فلسفه عشق در ديوان رومى را بررسى كرده است.
عشق از ديدگاه مولوى تعالى بخش روح و جسم است. حسن بشير عشق و گفتگو را در اشعار مولوى بررسى كرده است. او كثرت گرايى و جايگزينى (چند) به جاى (يكى بودن) را پيش شرط گفت وگو مى داند و معتقد است عشق به ديگران و احترام به آنها ريشه در گفت وگو دارد.
اليور ليمان با بررسى ديدگاه هاى رومى به اين نتيجه دست يافته است كه عشق يعنى استعاره اى براى تماس ميان انسانيت و خداوند و از اين عقيده دفاع كرده است.
ناتاليا پريگارينا مفهوم عشق و هوس را در فلسفه اقبال و رومى با يكديگر مقايسه كرده است. ساداتمير مى گويد: وحدت ميان انسان و خدا نوعى آگاهى از جنس معرفتى است نه حلولى يا اتحادى. او سعى كرده است ارتباط ميان انسان و خدا در عرفان را از نگاه مولوى بررسى كند. علوى به نبودن ساختار و طرح مشخص در كتاب مثنوى اشاره كرده است و مرور مختصرى بر دفتر دوم مثنوى دارد. مژگان جهان آرا حركات سماء را به لحاظ شكل و مفهوم بررسى كرده است. آندرى اِسميرنو ابعاد اخلاقى رابطه ميان انسان و خدا از ديدگاه رومى و ابن عربى را بررسى كرده است. عشق با ولايت معنوى از نگاه مثنوى مولوى بحث ديگرى است كه شهرام پازوكى به آن پرداخته است. انالويى با اشاره به داستان نوازنده و اميد ترك در مثنوى معنوى, اصول اوليه عرفان, يعنى طرد و انكار و سپس, تأييد و تثبيت دوباره را يادآور شده است.
مصطفى آزمايش مى گويد: مثنوى مسائل اجتماعى يا معنوى را آنچنان در قالب داستان هاى منظوم و ساده بيان مى كند كه هر خواننده اى به راحتى با آن ارتباط برقرار مى كند.
در بخش ديگرى از اين كتاب هم به دلايل انتخاب عنوان (Shop of Oneness) براى مثنوى از نظر رومى پرداخته اند و تأملى بر روش شناسى رومى در اثرش داشته اند.
قهرمان صفوى از استادان فلسفه آكادمى مطالعات ايرانى در لندن و از استادان دانشگاه لندن است. او كتاب ها و مقالات متعددى راجع به فلسفه ملاصدرا و تصوف نوشته است و سردبير نشريه فلسفه متعالى است. او در زمينه مطالعات اسلامى پژوهش مى كند.
ساختار كتاب اين گونه است:
فصل اول: اصول و سبك
رومى و سنت صوفيان;(Rumi and The Sufi Tradition)سيدحسين نصر (دانشگاه جورج واشنگتن);
طريق شناخت از نگاه رومى;(Rumis Path of Realization) ويليام چيتيك (دانشگاه استونى بروك ايالات متحده);
ديدگاه رومى و ملاصدرا راجع به حكمت نظرى و عملى; (Rumi and Mulla Sadra on Theoretical and Practical Reason) سيدقهرمان صفوى (آكادمى مطالعات ايرانى لندن);
درباره اشعار آموزنده رومى;(On Rumis Didactic Poetry) گوستاو ريشتر;
عرفان فارسى: مرورى با رومى;(Persias Mystic: Review with Rumi) گوستاو ريشتر;
عرفان فارسى: ديوان رومى;(Persias Mystic: Rumis Divan) گوستاو ريشتر;
رويكرد كلى نگر به داستان شاه و كنيز دفتر اول مثنوى; (Synoptical Approach to Story of the King and the Handmaiden of Book One of the Mathnawi) سيدقهرمان صفوى (سوآس دانشگاه لندن);
ديدگاه كلى نگر دفتر دوم مثنوى;(The Synoptic View of Book Two of Rimis Mathnawi) مهوش السادات علوى (سوآس دانشگاه لندن);
فصل دوم: ساختار و روش شناسى مثنوى
ساختار و مثنوى;(Structure and the Mathnawi) سيمون ويتمن (سوآس دانشگاه لندن ايالات متحده);
بررسى گفتار اول كتاب دوم مثنوى;(An Analysis of Discourse One in Book II of the Mathnawi) سيدقهرمان صفوى (سوآس, دانشگاه لندن);
ساختار كلى دفتر اول مثنوى;(The Srtucture of Book One of the Mathnawi as a Whole) سيدقهرمان صفوى (سوآس, دانشگاه لندن, انگلستان);
بازرگان و طوطى;(The Merchant and his Parrot) سيدمصطفى آزمايش, نعمت اللهى گنابادى (بنياد عرفان متروپوليتن واشنگتن دى. سى. ايالات متحده);
چرا مثنوى را (Shop of Oneness) مى گويند: تأملى پيرامون روش شناسى رومى;(Why is the "mathnawi" called "the Shop of oneness": Reflections on Rumis Methodology) جانيس اَشاتز (دانشگاه لاتويا, لاتويا);
نوازنده و پادشاه مست;(The Musician and the Intoxicated King) عليرضا آنالويى, نعمت اللهى گنابادى (بنياد عرفان متروپوليتن واشنگتن دى. سى. ايالات متحده آمريكا);
فصل سوم: رابطه بين انسان و خدا
ولايت معنوى يا عشق در مثنوى مولوى, ديدگاه شيعيان; (Spiritual Walayah or LOVE in the Mathnavi Mawlavi: A Shiite View) شهرام پازوكى (مؤسسه مطالعات فرهنگى و علوم انسانى ايران);
ابعاد اخلاقى ارتباط انسان و خدا طبق سماء رومى, يعنى عبادت آهنگين و تؤام با حركت;(The Relationship between Man and God according to Rumi In troduction Sema an Movable and Musical Worship) مژگان جهان آرا (دانشگاه كوبه دزاين, ژاپن);
وحدت عرفانى انسان و خدا;(Mystical Unification Of Man With God) مريم سادات مير (مؤسسه مطالعات فرهنگى و علوم انسانى ايران).
فصل چهارم: عشق در آثار مولوى رومى
مفهوم عشق و هوس از نگاه اقبال و فلسفه رومى; (The Concept of LOVE and Desire in Iqbal and Rumis Philosophy) ناتاليا پريگارينا (مؤسسه مطالعات شرق شناسى راس, روسيه);
رومى و متافيزيك عشق;(Rumi and the Metaphysics of Love) اُليور ليمان (دانشگاه كنتاكى ايالات متحده);
عشق و گفتگو در اشعار مولوى;(Love and Dialogue in Mawlawis Poetry) حسن بشير (آكادمى مطالعات پيشرفته دانشگاه آكسفورد در انگلستان);
عشق راهى به سوى دانش: بررسى هرمنوتيك ديوان شمس تبريزى;(Love as a Path to Knowledge: A Hermenetical Study of Diwan-I Shams-I Tabrizi) اشك دهلى (دانشگاه اوپسان, سوئد);
فصل پنجم: روابط درونى و تأثير مولوى بر ساير انديشمندان
رومى و كى ير كگارد: دو فيلسوف با بسيارى از نظريه هاى موازى;(Rumi and Kierkegaard: Two Different) الحكيم (مؤسسه مطالعات اسلامى انگلستان).
كتاب شناسى رومى
مشخصات كتاب شناختى اين اثر چنين است:
Rumi Teachings, Seyed Ghahreman Safavi, London, London Academy of Iranian Studies, 2008, 292 p.
ISBN / 978-1-4363-1686-6
كتاب سوم:
The Structure of Rumis Mathnaw
(ساختار كتاب مثنوى معنوى)
هر اثر علمى به ويژه آثار شاخص, غير از معنى دارى واژگان, جملات و فصل ها, كل كتاب هم مفهوم ويژه اى دارد كه گاه آن را روح معنايى كتاب يا سياق كتاب مى نامند.
مفهومى كه از كل يك اثر فهميده و دريافت مى شود, گاه متغاير با مفاهيمى است كه از يك يك فصل ها دريافت مى گردد. اين كتاب نخستين اثرى است كه درباره معنادارى مثنوى نوشته شده و براساس تجربيات و دانش هاى روز, به تحليل و بررسى ساختار معنادار مثنوى پرداخته است.
مؤلف در پيش گفتار به اين مباحث مى پردازد: قلمروى علمى اين كتاب, مفهوم ساختار علمى, ضرورت پژوهش درباره ساختار كتب آكادميك و ساختار مثنوى, ويژگى هاى ساختار مثنوى.
هدف اين كتاب كه به قلم سيدقهرمان صفوى نگاشته شده, بررسى ساختار روايى و مضمونى دفتر اول مثنوى جلال الدين رومى است. اين كتاب در قرن سيزدهم تدوين شده و مشتمل بر شش دفتر و 26000 بيت است. پژوهشگران غرب و محققان سنتى معتقدند مثنوى فاقد سازمان دهى و نظم است. او هريك از دفترها را به بخش هايى با حجم هاى متفاوت تقسيم بندى كرده و براى هر بخش عنوان خاصى آورده است. با كنار هم گذاشتن بخش ها, گفتار, مقالات يا داستان شكل مى گيرد. كتاب اول دوازده مورد از اين قبيل داستان ها دارد.
بخش هاى مربوط به يك داستان, توالى ندارند, بلكه از اصول تشبيه و قلب و نمادگرايى عددى پيروى مى كنند. نمادگرايى عددى مثنوى, نوعى مقايسه ميان آن و كمدى الهى دانته را به وجود مى آورد. مثنوى بر خلاف كمدى الهى دانته از نمادگرايى عددى در سطح ساختار بيرونى استفاده نمى كند, اما نمادگرايى رياضى رازورزانه اش را در سطح تفسير درونى آشكار مى سازد و اين با سطح قياسى اثر دانته تطابق دارد.
ظاهراً اشعار از هيچ نظم و ترتيبى پيروى نمى كنند, اما وقتى گذرا خوانده مى شوند, ساختار و سازماندهى زيبايى دارند. الگوى توزيع تأكيد به طور يكسان به كار رفته است. ساختار هر داستانى و در واقع, تمامى دفتر اول از اصول تشبيه و قلب پيروى مى كنند. گفته مى شود زيبايى و استوارى دفتر اول همانند دفتر ششم است كه بدين ترتيب مثنوى بايد غنى تر از آنچه كه تصور مى شود باشد. ساختار اثر رومى به اين مطلب اشاره دارد كه در زير دنياى تجربى احساس ما, دنياى معنوى و درونى وحدت و زيبايى عظيمى نهفته است. مثنوى اگرچه فاقد طراحى دقيق و از پيش تعيين شده نيست, اما تصادفى بودن اشعار و نظم و ترتيب آن گوياى ساختاربندى مضاعف است. دكتر صفوى پيشنهاد مى كند براى بررسى ساختار مثنوى, بايد آن را با نگاه كل گرايانه بررسى كرد. صنعت تشبيه و قلب در اين بررسى كلى, به كتاب انجيل عبرى, كتاب اعداد و اوستاى هومر شباهت دارد.
اين اثر در چهاربخش مقدمه, روش شناسى و فرضيه, ساختار روايى و مضمونى دفتر اول, بررسى كتاب اول به عنوان يك كل و يك جزء, ترتيب داده شده است. فصل اول روش شناسى مورد استفاده در اين بررسى را معرفى مى كند. ابتدا ماهيت بحث ساختار مثنوى و سپس سطوح فرض فعلى اين سازمان دهى توصيف مى شوند.
نويسنده ابتدا طرح مضامين را مورد توجه قرار مى دهد و سپس توصيف كلى را كه مربوط به لايه زيرين كتاب است, مورد توجه قرار مى دهد. در فصل اول اين فرضيه مطرح مى شود كه در مثنوى دو اصل سازمان دهى به چشم مى خورد: يكى نظم ترتيبى ابيات و بخش هاست و ديگرى سازمان دهى كلى گفتار و دفتر و اثر است كه مبناى آن قلب و تشبيه است.
فصل دوم و سوم, در واقع اين فرضيه را آزمايش مى كنند. فصل دوم مشتمل بر خلاصه اى از محتواى روايى و مضمونى دفتر اول است, اما در بين مطالب, فرضيه مطرح مى شود. دوازده گفتار و ساختار در اين فصل توصيف مى شوند. نويسنده در هر گفتار, خلاصه اى از محتوا را مى آورد و ساختار هر گفتار و رابطه صنعت قلب و تشبيه بين آن و ديگر گفتارها را تحليل مى كند; همچنين هر گفتار تفسير مى شود.
فصل سوم, دفتر اول را به طور كلى بررسى مى كند و به رابطه ميان دوازده گفتار مى پردازد; در واقع, منطق دفتر اول در اين فصل تحليل مى شود. بخش ديگرى از اين فصل به ارتباط ميان دفتر اول و ششم مى پردازد.
منطق دفتر اول, شرح و چگونگى سلوك نفس است: نفس اماره, لوّامه و مطمئنه. در فصل مقدمه كتاب, قلمرو كتاب حاضر, برداشت هاى علمى از ساختار مثنوى و سازمان دهى كلى كتاب به تفصيل شرح داده شده است.
قهرمان صفوى از استادان فلسفه آكادمى مطالعات ايرانى در لندن و از استادان دانشگاه لندن است. او كتاب ها و مقالات متعددى راجع به فلسفه ملاّصدرا و تصوف نوشته است. او سردبير نشريه فلسفه متعالى است و در زمينه مطالعات اسلامى پژوهش مى كند.
سرفصل ها و عناوين آن اين گونه است:
مقدمه سيدحسين نصر;
پيشگفتار مؤلف.
فصل اول: روش شناسى و فرضيه
ـ مثنوى آن گونه كه شناخته ايم;(The Mathnavi as Knowen)
ـ مشكل ساختار;(The Problem of Structure)
ـ برخى ملاحظات روش شناسانه;(Some Methodological Considerations)
ـ تفسير كلى و اصول تشبيه و قلب;(Synoptic Reading and the Principles of Parallelism and Chiasmus)
ـ نهفتگى بلاغى و اعترافات آگوستين (354 ـ 430 عصر مسيح): دو نمونه ايرانى;(Rhetorical Latency and the Confessions of Augustine (354- 430 CE.) Two Iranian Exemplars)
ـ فرضيه;(Hypothesis)
ـ روند انجام شده;(The Procedure Followed)
فصل دوم: ساختار روايى و مضمونى دفتر اول
گفتار اول: داستان شاه و غلام;(Discourse One: The Story of the King and the Servant)
بخش پيوندى و مرتبط: داستان خواربارفروش و طوطى;(Link Section: The Story of the Greengrocer and the Parrot)
گفتار دوم: داستان شاهى كه مى خواست مسيحيان و وزيرش را به قتل رساند;(Discourse Two: The Story of the King who liked to Kill Christians and his Vizir)
گفتار سوم: داستان يك شاه يهودى ديگر;
گفتار چهارم: داستان شير و حيوانات;(Discourse Three: The Story of the Another Jewish King)
گفتار پنجم: داستان سفير رم و خليفه عمر;(Discourse Four: The Story of the Lion and the Beastes)
گفتار ششم: داستان بازرگان و طوطى;(Doscourse Five: The Story of the Ambassador of Rum and the Caliph Umar)
بخش پيوندى و مرتبط: هرچه خدا بخواهد همان مى شود;(Discourse Six: The Story of the Merchant and the Parrot Central)
گفتار هفتم: داستان چنگ نواز پير در زمان عمر;(Lind Section: "Whatever Allah Wills cometh of pass")
بخش مرتبط: نماز و دعاى دو فرشته;(Discourse Seven: The Story of the Old Harper in the Times of Umar)
گفتار هشتم: داستان خليفه, مرد عرب و همسرش;(Link Section: The Prayer of the two Angels)
گفتار نهم: داستان شير, گرگ و روباه;(Discourse Eight: The Story of the Caliph, the Wolf and the Fox)
گفتار دهم: داستان يوسف و آينه;(Discourse Ten: The Story of the Joseph and the Mirror)
گفتار يازدهم: بصيرت زيد;(Discourse Eleven: Zayd's Vision)
گفتار دوازدهم: داستان على و شواليه كافر;(Discourse Twelve: The Story of' Ali and the Infidel Knight)
فصل سوم: دفتر اول به منزله يك كل و يك جزء
بررسى دفتر اول به عنوان يك كل;(The Analysis of Book One as an Entire)
منطق دفتر اول به عنوان يك كل;(The Rationale of Book One as an Entire)
نظم خطى و غيرخطى دفتر اول;(The Linear and Non-Linear Ordering of Book One)
دفتر اول به منزله يك جزء.(Book One as as a Part)
نتيجه گيرى
مشخصات كتاب شناسى اين اثر چنين است:
The Structure of Rumis Mathnavi as a Book for Love and Pease, Book One, Seyed Gahreman Safavi, London, London, Academy of Iranian Studies, 2005, 296 p. ISBN / 978-0-9558898-0-0

صغرا واعظى نژاد


معرفى هاى گزارشى
قرآن و حديث
سهم زنان در نشر حديث
مهدى مهريزى; چاپ اول, قم: دارالحديث, 1387, وزيرى, 276 ص.
اين كتاب مى كوشد روزنه اى براى نشان دادن سهم زنان در نشر حديث, دانش هاى حديثى و معارف ويژه حديث در پانزده قرن تاريخ اسلامى بگشايد.
مباحث اين كتاب در چهار بخش تنظيم شده است: بخش نخست, به منبع شناسى اختصاص دارد. در بخش دوم, عرصه هاى خدمت زنان به حديث, به تفصيل بازگو شده است. در بخش سوم, فهرست روايت هاى زنان شيعى در مصادر اصلى حديث شيعه گزارش شده است و آخرين بخش, با عنوان گزارش تفصيلى چند پژوهش, حاوى چند مبحث تكميلى در اين موضوع است.
نويسنده كتاب سهم زنان در نشر حديث, تلاش هاى علمى زنان را در بغداد, در قرن هاى پنجم و ششم هجرى, جستجو كرده, در زمينه علوم دينى و علوم عربى, 189 زن را معرفى كرده است.
مؤلف اين كتاب, آثار ديگرى نيز در معرفى تلاش هاى علمى زنان در قرن چهارم و نيز نيشابور دارد.

تحكيم خانواده از نگاه قرآن و حديث
محمد محمدى رى شهرى, با همكارى عباس پسنديده; ترجمه حميدرضا شيخى; قم: مشعر, زمستان 1387, وزيرى, 520 ص.
نهاد خانواده, اصلى ترين ركن جامعه و بستر فرهنگ هاى گوناگون و زمينه ساز خوشبختى و يا بدبختى انسان ها و امت هاست; از اين رو اسلام كه در بردارنده برنامه سعادت و تكامل بشر است, عنايت ويژه اى به سلامت, رشد و پويايى اين نهاد سرنوشت ساز دارد.
اين كتاب كه با بهره گيرى از آيات و روايات بدين موضوع مهم پرداخته, در سه بخش اصلى سازمان يافته است: 1. تشكيل خانواده; 2. عوامل تحكيم خانواده; 3. آسيب هاى خانواده.
اسلام در سه زمينه ياد شده, رهنمودهاى مهم و سازنده اى دارد كه در اين مجموعه به صورتى منسجم و با شيوه اى نو و همراه با تحليل هاى موردنياز ارائه مى گردد.
بخش يكم: تشكيل خانواده, در شش فصل با اين عناوين بحث شده است: 1. تشويق به تشكيل خانواده; 2. حكمت تشكيل خانواده; 3. موانع تشكيل خانواده; 4. آداب ازدواج و تشكيل خانواده (در ادامه اين فصل پژوهش درباره مَهرُ السّنة (مهر محمدى) آمده است); 5. آداب عروسى; 6. خانواده نمونه.
بخش دوم: عوامل تحكيم خانواده, از هفت فصل تشكيل شده است: 1. محبت و مهربانى و عطوفت; 2. خوى هاى والا و كردارهاى نيكو; 3. تربيت دينى; 4. پاسداشت حقوق; 5. تلاش براى تأمين نيازهاى اقتصادى خانواده; 6. پاسخ دادن به غرايز جنسى; 7. دعا كردن. همچنين در انتهاى بخش دوم, تحليلى كلى درباره عوامل تحكيم خانواده آمده است.
بخش سوم: آسيب هاى خانواده, در سه فصل با اين عناوين بحث شده است: 1. آسيب هاى كلى خانواده; 2. آسيب هاى خانواده از سوى شوهر; 3. آسيب هاى خانواده از سوى زن. همچنين در انتهاى بخش سوم تحليلى كلى درباره آسيب هاى خانواده آمده است.
اين اثر, نياز پژوهشگران مسائل خانواده را به منابع اسلامى برآورده مى سازد و همه خانواده ها, به ويژه جوانان, براى رسيدن به زندگى همراه با آسايش و آرامش, مى توانند از آن بهره مند شوند.

منتخب نهج الذكر (همراه با ترجمه)
محمد محمدى رى شهرى, با همكارى رسول افقى; ترجمه حميدرضا شيخى; قم: دارالحديث, چاپ اول, 1387, 640 ص.
در اين كتاب, افزون بر تبيين مسائل كلى مربوط به ياد خدا, درباره ده عنوان از بارزترين مصاديق ذكر در قرآن و احاديث اهل بيت(ع), به تفصيل, مطالبى ارائه شده است. اين اذكار بسمله, تسبيح, تحميد, تهليل, تكبير, حوقله, استثناء, استغفار و صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) است.
احاديثى كه از خاندان پيامبر(ص) روايت شده اند, در واقع حديث پيامبر(ص) هستند; به همين دليل در اين كتاب, از همه احاديث روايت شده از پيامبر(ص) و خاندان او, به يكسان بهره گرفته شده است.
همه روايات مربوط به هر موضوع, از منابع گوناگون شيعه و اهل سنت, استخراج و كامل ترين, موثق ترين و كهن ترين آنها گزينش شده است.
از ادعيه نيز, جز در مواردى اندك, تنها از آنهايى كه مربوط به پيامبر و اهل بيت(ع) هستند, بهره گرفته شده است. از آوردن روايات تكرارى اجتناب شده است; جز در مواردى كه نكته مهمى در تفاوت واژه ها و اصطلاحات, نهفته بوده است و يا در مواردى كه متن حديث, در متون شيعه و اهل سنت, تفاوت داشته است و يا آنجا كه متن حديث, بيش از يك سطر نبوده و مربوط به دو باب بوده است.
در مواردى كه متن هاى رسيده از پيامبر(ص) و امامان, متعدد بوده اند, حديث پيامبر(ص) در متن و نشانى روايات ائمه(ع) با ذكر عنوان و منبع, در پانوشت آمده است; مگر آنكه حديث آنان نكته تازه اى داشته باشد كه در اين صورت, آن حديث در متن آورده مى شود.
در هر موضوع, پس از ذكر آيات مربوط به آن, روايات پيشوايان به ترتيب زمانى, از پيامبر خدا(ص) تا امام مهدى(عج), آورده مى شوند; مگر آنكه روايتى در تفسير آيات ذكر شده باشد ـ كه در اين صورت, پيش از روايات ديگر مى آيد ـ يا آنكه تناسب موضوعى روايات, ترتيب ديگرى ايجاب كند.
در آغاز هر روايت تنها نام پيامبر(ص) يا امامى آمده است كه حديث از او نقل شده است; مگر آنكه راوى, فعل آنان را نقل كرده باشد يا سؤال و جوابى در ميان باشد و يا راوى, سخنى در متن حديث آورده باشد كه كلام پيامبر يا آن امام نيست.
به دليل تعدد نام ها و القاب پيامبر و امامان, نام واحدى براى هريك از آنان برگزيده شده كه به صورت ثابت, در اول روايت مى آيد و بر شخص موردنظر, دلالت مى كند.
در پانوشت ها, منابع احاديث, به ترتيب معتبرترين آنها تنظيم شده اند.
هرگاه دسترسى به منابع اوليه ممكن باشد, حديث مستقيماً از آنها نقل مى شود; آن گاه نشانى بحارالانوار (در احاديث شيعه) و كنز العمال (در احاديث اهل سنت) به عنوان دو منبع اساسى و جامع حديث شيعه و اهل سنت, افزوده مى شود.
پس از ذكر منابع, گاه با نشانه (ر. ك) به منابع ديگر ارجاع داده مى شود; چرا كه در مواردى, متن ارجاعى با متن نقل شده تفاوت بسيار دارد; ولى در عين حال, با متن اصلى و موضوع بحث, مرتبط است.
ارجاع به ابواب ديگر اين كتاب, به جهت تناسب و اشتراك محتوايى ميان احاديث آنهاست.
هدف از درآمدهايى كه براى فصل هاى كتاب, نوشته شده يا توضيحات و استنتاج هايى كه در پى احاديث آمده است, ارائه چشم انداز كلى روايات آن بخش يا آن فصل است. گاه هم به توضيح و تبيين برخى از مفاهيم دشوار و پيچيده احاديث پرداخته شده است.

تاريخ حديث شيعه در سده هاى دوازدهم و سيزدهم
حسين صفره; چاپ اول, قم: دارالحديث, 399 ص.
حديث در طول حيات خويش فراز و نشيب هاى بسيارى به خود ديده است. شناخت اين مسير و شرايط زمانى و رويدادهاى تأثيرگذار در حوزه حديث برعهده تاريخ است. بدون شك بهره مندى صحيح و دقيق از تمام زواياى يك حديث, تنها با بررسى سند يا متن آن ميسر نيست و مطالعه تاريخ حديث شرط لازم آن است. مؤلف در اين كتاب با انتخاب يك دوره دويست ساله, تلاش دارد وضعيت حديث شيعه در دو قرن دوازدهم و سيزدهم هجرى را بررسى نمايد. او با ارائه گزارشى از اوضاع فرهنگى و اجتماعى اين دو قرن در فصل اول, بستر و زمينه فعاليت در عرصه حديث را روشن نموده است.
در فصل هاى دوم و سوم و چهارم, مؤلف آثار حديثى اين دوره را در موضوع كلى (متون حديثى ـ علوم حديث و فعاليت هاى حديثى) دسته بندى و گزارش كرده است. فصل پنج هم با عنوان (محدثان و مشايخ اجازه) به شرح حال مختصر و ارائه فهرستى از آثار حديثى بيش از هفتاد نفر از دانشمندان شيعه اين دوره ـ كه نقش بيشترى در عرصه حديث داشته اند ـ اختصاص يافته است.

گفتگوهاى صورتى
مهدى خسروى سرشكى; قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث, 158 ص.
كتاب گفتگوهاى صورتى شامل ده گفتگو با كارشناسان است كه در شماره هاى مختلف نشريه (حديث زندگى) به چاپ رسيده است.
اين كتاب چهارمين مجلد از مجموعه كتاب هاى (حديث زندگى) است كه با هدف انتشار مقالات, گفتگوها و ديگر آثار برگزيده مجله (حديث زندگى) تدوين شده است.
مجموعه گفتگوهايى كه در اين مجلد, از نظر خوانندگان مى گذرد بدين شرح است: جعبه ابزار شما, فكر شماست (گفتگو با مرتضى مقدمى پور), موفقيت در كمين شماست (گفتگو با معصومه ابتكار), شناخت و آشنايى, شرط اصلى ازدواج (گفتگو با محمدمهدى صفورايى), سرمايه اى كه ديگر سرمايه ها را به كار مى اندازد (گفتگو با كامران ربيعى), ميراث معنوى, بازتاب هويت يك ملت (گفتگو با محمد توكل), اصلاحات, پالايشگرى در چارچوب هويت است (گفتگو با حجةالاسلام والمسلمين مهدى مهريزى), رعايت جايگاه حقوق و شايستگى شهروندان (گفتگو با بهرام اخوان كاظمى), نگار من كه به مكتب نرفت (گفتگو با مصطفى دلشاد تهرانى), دين هركس به شكل خلقيات او ظاهر مى شود (گفتگو با مسعود آذربايجانى), نماينده نوع دوستى ايرانيان (گفتگو با احمد نوربالا).

تاريخ حديث شيعه از آغاز سده چهاردهم هجرى تا امروز
مرتضى وفايى; قم: دارالحديث, 316 ص.
اين كتاب پنجمين جلد از مجموعه كتاب هاى تاريخ حديث شيعه به شمار مى آيد.
در ابتداى اين كتاب آمده است: (حديث در طول حيات خويش از بدو ظهور تا كنون فراز و نشيب هاى بسيارى به خود ديده است. شناخت اين مسير و ويژگى هاى آن را تاريخ حديث بر عهده دارد كه رشته اى واسط, ميان دو دانش حديث شناسى و تاريخ است. )
در بخش ديگرى از كتاب تاريخ حديث شيعه, به صورت تفصيلى, تاريخ حديث شيعه در قرن چهاردهم و ربع اول قرن پانزدهم هجرى بررسى شده است.
اين كتاب در پنج فصل (كليات), (مختصرى از وضعيت فرهنگى ـ اجتماعى سده چهاردهم هجرى), (بررسى متون حديثى) تحت عنوان هاى جوامع حديثى, مسندنويسى, اربعين نگارى, و متون دعا, (علوم حديث), (فعاليت هاى حديثى) و (مشايخ اجازات اين سده و بعضى از اجازه نامه ها و مجازان آنها) تدوين شده است.

فلسفه و كلام
مهدويت در منظر امام خمينى(ره)
ابوالفضل هدايتى, چاپ اول, تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينى(ره), 262 ص, رقعى (شوميز).
امام خمينى(ره), پيامبر اسلام را مصداق بزرگ انسان كامل مى شناسد و پس از او امامان هدايتگر شيعه را مصداق هاى بارز انسان كامل مى شمارد و در نهايت امام عصر(عج) را مصداق عينى و حاضر انسان كامل در آخر زمان مى داند. بدين گونه زمان غيبت كبرى زمانى نيست كه انسان ها دچار محروميت از اسوه حسنه يا هادى صالح باشند و سرگردان بمانند. از تفسير امام راحل برمى آيد كه لازمه ى اعتقاد به انسان كامل ـ مهدى موعود ـ در دوران غيبت همانند دوران حضور, اعتقاد به ائمه ى اطهار پيامبر اسلام(ص) است. همانطور كه در دوران هاى پيشين امامت و بعثت, پذيرش قلبى و عملى رهبرى انسان كامل در عينيت زندگى و جامعه, ضرورت ايمان به خدا و آخرت به شمار مى آمد, در عصر غيبت مهدى(عج) نيز چنين است, بنابراين شناخت حجت و امام زمان در عصر حاضر پيروى از ايشان و هماهنگى عمل خويش با عمل صالح ولى حق, از لوازم اجتناب ناپذير عقيده ى انسان به وجود عينى انسان كامل است. كتاب حاضر مباحث مربوط به مهدويت از ديدگاه امام خمينى(ره) و نظرات و آراى ايشان در اين خصوص را دربر دارد كه نشان دهنده ى جايگاه مهدويت است. عناوين بخش هاى كتاب عبارت است از: سيماى مهدى موعود(عج); دوران غيبت حضرت مهدى(عج); قيام و ظهور مهدى موعود(عج); پيوند امام مهدى(عج) با عاشورا و انقلاب اسلامى.

اخلاق و تربيت
انتقاد و خودانتقادى در سپهر اخلاق و هويت
اسماعيل كاوسى, مهدى حبيبى, چاپ اول, بيرجند: فكر بكر, 152 ص, پالتويى (شوميز).
ييكى از مسائل حل نشده در ميان بسيارى از افراد, مفهوم و كاركرد انتقاد و جايگاه آن است كه تعاريف بسيارى براى آن وجود دارد. برخى از فرهنگ ها انتقاد را به عيب جويى معنا مى كنند, در حالى كه اساساً انتقاد به معناى گزينش بهتر است. هرچند كه همراه اين گزينش, نوعى رد صلاحيت و عيب نمايى وجود دارد. انتقاد بايد هدف دار, سازنده, دوستانه و براى رسيدن به رشد و شكوفايى باشد و بايد از انتقادهاى مغرضانه, نابه جا و ويرانگر پرهيز كرد. گسترش فرهنگ انتقاد و انتقادپذيرى و از آن بالاتر پديد آمدن حالت خودانتقادى در ضمير انسان زمينه ى رشد فردى, همبستگى اجتماعى و سلامت جامعه را به وجود مى آورد, زيرا كه لازمه ى اين همبستگى, صداقت, صراحت و حس مسئوليت متقابل است كه اين ها از نتايج انتقاد محسوب مى شوند. هم چنين دين اسلام نيز, مسلمانان را به درك و پذيرش انتقاد دعوت كرده و آنان را متوجه اهميت خودكاوى و اصلاح خويش يا به عبارتى خودانتقادى كرده است. از اين رو نگارندگان در كتاب حاضر به موضوع انتقاد و خودانتقادى پرداخته و مباحثى هم چون: كاركرد انتقاد, چگونگى روبه رو شدن با انتقاد, مكانيزم هاى دفاعى در برابر انتقاد, و اصول انتقاد از خود را بررسى كرده اند.

كار در كلام استاد شهيد مرتضى مطهرى
فرهنگسراى كار, چاپ اول, تهران: نشر شهر, 32 ص, جيبى (شوميز).
كار از ديدگاه اسلام, شأن و اعتبار فوق العاده اى دارد. به طورى كه پيامبر گرامى اسلام به دستان پينه بسته ى كارگر بوسه مى زد و حضرت على(ع) با دستان خويش قنات حفر مى كرد و در مزرعه به كشت و كار مى پرداخت. متفكر و فيلسوف معاصر, استاد شهيد مرتضى مطهرى, در باب ارزش كار و نظام كارگر در اسلام, سخنان آموزنده و ارزشمندى دارند كه در آثار متعدد ايشان بيان شده اند. ايشان در اين سخنان, آثار و پيامدهاى مثبت كار را از ابعاد گوناگون بررسى كرده و زيان هاى بيكارى را از جنبه هاى فردى و اجتماعى برشمرده اند.

تاريخ و شرح حال
خاطرات پيشكسوت مطبوعات
محمد محمدى, ويراستار: عباس دبستانى, چاپ اول, كرمان, ولى, 478 ص, وزيرى (شوميز).
خاطره نويسى به شيوه هاى جديد, كه به خصوص در چند دهه ى اخير رواج يافته, از دوره ى قاجاريه به شكلى مستقل و جدى هويدا شد; كم كم با رواج صنعت چاپ و پديد آمدن روزنامه ها و نشريات گوناگون و ساده تر شدن سبك نگارش نويسندگان و بالاتر رفتن سطح معلومات عمومى, خاطره نويسى مقبوليت بيش ترى يافت. در طول تاريخ مطبوعات ايران, به ويژه در صد سال اخير, روزنامه ها بهترين آيينه ى انعكاس خاطرات بوده اند. كتاب حاضر حاوى خاطرات يكى از پيشكسوتان مطبوعات كرمان به نام آقاى محمد محمدى است. عناوين برخى خاطرات عبارت اند از: شهردار موقت كرمان; افشاگرى استاندار سابق; مار تشنه انجمن شهر را هم زد; كشف سنگ قبر چهارصدساله در جنگل قائم; رابطه ى خوراك مغز و كار سياسى; چرا سرمايه دارهاى ما بى خبر هستند; دهن كجى خرابه هاى سطح شهر و ادعاى عجيب رياست جمهورى ما.

ردپاى آتش: با نگاهى به زندگى سيدجمال الدين اسدآبادى
مهدى ميركيايى, چاپ اول, تهران: تكا (توسعه كتاب ايران), 318 ص, رقعى (گالينگور).
سيدجمال الدين اسدآبادى (1254 ـ 1315 هـ. ق) ـ حكيم و فيلسوف, و آزادى خواه معروف مشرق زمين ـ در اسدآباد همدان و به قولى در همدان و به قولى در اسعدآباد كابل به دنيا آمد. سفرى به هند كرد و به تحصيل علوم عقلى و رياضى پرداخت. سپس به حج رفت و به كابل بازگشت و به خدمت امير دوست محمدخان پيوست. آن گاه به قسطنطنيه رفته و پس از شش ماه به عضويت انجمن دانش درآمد. اما پس از چندى از آن جا تبعيد شد و به قاهره رفت و به ترويج افكار و عقايد نو پرداخت. محمد عبده در مصر به او پيوست. آن دو هفته نامه ى عربى (العروة الوثقى) را تأسيس نمودند. افكار آزادى خواهانه ى وى موجبات نگرانى ناصرالدين شاه را فراهم آورد. از اين رو او را بازداشت كرده و با حرمتى تحت الحفظ به عراق فرستادند. سپس از بغداد به بصره و سپس به لندن و سرانجام به دعوت سلطان عثمانى به استانبول رفت و در آن جا بود تا وفات يافت. سيدجمال سلاطين و بزرگان ممالك اسلامى را به اتحاد اسلامى دعوت مى كرد و تحصيل و تأمين وحدت مسلمين را به منظور ترقى عالم اسلامى ضرورى مى شمرد. (روياى آتش) زندگى نامه ى داستانى سيدجمال الدين اسدآبادى است كه به همراه سالشمار زندگى وى در پايان به چاپ رسيده است.

تبار ترور (مرورى بر تاريخچه و كارنامه ى تروريستى سازمان مجاهدين خلق)
محمدصادق كوشكى, چاپ اول, تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى, 480 ص, وزيرى (شوميز).
سازمان مجاهدين خلق از جمله مشهورترين تشكل هاى سياسى است كه به واسطه ى ويژگى هاى منحصر به فرد خود در طول عمر قريب به چهل ساله اش, به تناوب كانون توجه سياستمداران, پژوهشگران و عامه ى مردم قرار گرفته و برخلاف بسيارى از گروه هاى مشابه توانسته است نزديك به چهاردهه در صحنه ى سياسى كشور (به مثابه ى يك عنصر قابل توجه) باقى بماند; اما به رغم اين امر, چنان هاله اى از ابهام, گذشته و امروز اين سازمان را فراگرفته كه كم تر پژوهشگرى مى تواند با شفافيت و دقت به توصيف و بررسى آن بپردازد. بررسى و مطالعه ى اين گروه علاوه بر بعد تاريخى, از جنبه ى ديگر نيز ضرورى مى نمايد و آن نقش چشمگير, آن در مخالفت با نظام جمهورى و عناد با ارزش ها و تفكرات حاكم بر جامعه ى امروز ايران است. سازمان مجاهدين خلق از ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى تاكنون تغييرات عظيمى را در همه ى عرصه ها شاهد بوده است, اما در يك عرصه مواضع خود را ثابت و مستحكم نگاه داشته است و آن چيزى جز ضديت با حكومت اسلامى و نهاد ولايت فقيه نيست. از اين رو به منظور مقابله با تهديدات متنوع نشأت گرفته از اين گروه, شناخت دقيق آن در اولويت قرار مى گيرد. در كتاب حاضر, پيشينه و ابعاد و جنبه هاى ناگفته ى سازمان موردتوجه نويسنده بوده است.

نگاهى گذرا به حديث بيدارى; زندگينامه آرمانى ـ علمى و سياسى امام خمينى (از تولد تا مرگ)
حميد انصارى, چاپ اول, تهران: محراب قلم, 144 ص, پالتويى (شوميز).
امام خمينى(ره) در شرايطى ديده به جهان گشود كه ايران يكى از سخت ترين ادوار تاريخى خويش را تجربه مى كرد. در اين زمينه ظلم خوانين و حكام محلى, اوضاع نابسامان ايران در دوران قاجار, شكست نهضت مشروطيت, جنگ جهانى اول و… از جمله مسائلى است كه مى توان بدان اشاره كرد. امام خمينى در تعقيب هدف هاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساسى ساختار حوزه ى علميه را با همكارى آيت اللّه مرتضى حائرى تهيه و به آيت اللّه بروجردى پيشنهاد داد. اين طرح از سوى شاگردان امام و طلاب حوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت. در شرايطى كه اين پيشنهاد در حال عملى شدن بود مخالفت و كارشكنى مقدس مآب ها به اوج رسيد, تا جايى كه آيت اللّه بروجردى برخلاف نظر اوليه از انجام آن منصرف شد و آيت اللّه حائرى نيز متأثر شده و براى مدتى به مشهد مهاجرت كرد. اما امام خمينى به رغم دشوارى شرايط و دل تنگى شديد از اين واقعه و حوادث مشابه ديگر هم چنان چشم اميد به بيدارى و حركت هاى آتى حوزه ى علميه بست. در اثر حاضر سرفصل ها و مهم ترين وقايع دوران زندگى امام خمينى(ره), از تولد تا رحلت, با نگاهى اجمالى مرور شده است.

تاريخ اقتصادى و سياسى خليج فارس در عصر افشار و زنديه
حميد اسدپور, چاپ اول, تهران: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انسانى, 420 ص, وزيرى (شوميز).
بازرگانى به علل گوناگون همواره يكى از وجوه و ويژگى هاى اساسى و بنيادين جامعه ى ايران به شمار آمده است. يكى از علل, موقعيت جغرافيايى ايران است; واقع شدن ايران بر كرانه ى دو آبراه طبيعى, يكى در شمال و ديگرى در جنوب, امكان طبيعى بسيار مناسبى را براى گسترش داد و ستد در طول تاريخ ايران فراهم آورده نموده است. اين موضوع در دوران پيش و پس از اسلام, نقش محورى در اقتصاد و نيز بازرگانى ايفا نموده است. در كتاب حاضر تجارت ايران در خليج فارس در دوران افشاريه (عمدتاً نادرشاه) و زنديه بررسى شده است. اهميت دوران اقتدار و پادشاهى نادرشاه از يك سو و جايگاه مهم دوران حكومت كريم خان از سوى ديگر تنها در دستاوردها و اقدامات سياسى يا نظامى آنان خلاصه نمى شود, بلكه اهميت ويژه ى اين دوران در آن است كه نه تنها جامعه ى ايرانى بلكه منطقه ى خليج فارس و نيز خاورميانه درحالت گذر و انتقال قرار داشتند. اين شرايط گذر و انتقال در ايران و مناطق پيرامون آن و از جمله خليج فارس در وضعيتى رخ مى دهد كه تحولات جهانى هم به سرعت در حال گسترش بود. اين دوران كه فراز و نشيب هاى تاريخ ايران و خليج فارس در قرن 18 م/12 ق را شامل مى شود, عصرى است كه در اوايل آن در روسيه ى تزارى, پطر كبير ظهور مى كند, هلند از صحنه ى اقتصاد جهانى خارج مى شود. انگلستان يكه تاز عرصه ى استعمار مى گردد و در اواخر آن در فرانسه, انقلاب كبير به وقوع مى پيوندد و معادلات جهانى در روندى كه از لحاظ اقتصادى و اجتماعى, گفتمان سرمايه دارى و تجارت بر آن حاكم است, به سرعت در مسير تكامل و تحول قرار مى گيرد.

مردم شناسى آران و بيدگل: آران و بيدگل در آيينه آيين و باورها
محسن نيازى, چاپ اول, مقدمه: سيف اللّه امينيان, ويراستار: ربابه زمانى, تهران: ثامن الحجج(عج), علم و دانش, 222 ص, رقعى (گالينگور).
فرهنگ, شيوه ى عمومى زندگى مردم و به عبارت ديگر, مجموعه اى از باورها, آيين ها, انديشه ها, ارزش ها و نيز مسائل, موضوعات و مقولات مادى است كه تك تك افراد جامعه, به عنوان اعضاى گروه يا اجتماع, آن را فرا مى گيرند. وسعت قلمروى فرهنگ به وسعت اجتماعى انسان و شامل تمامى ذخاير و ميراث هاى انديشه و دست انسان از آغاز تا به امروز است. فرهنگ, موضوع محورى علم مردم شناسى است و از ابتداى شكل گيرى مردم شناسى, توجه ويژه ى مردم شناسى و انسان شناسى به مطالعه ى فرهنگ عمومى به عنوان حوزه اى از نظام فرهنگى جامعه معطوف بوده است. كتاب حاضر به معرفى فرهنگ مردم شهرستان آران و بيدگل و آثار تاريخى, آداب و رسوم, و باورهاى عاميانه ى آنان ـ از توابع استان اصفهان و در پنج كيلومترى شمال كاشان ـ اختصاص يافته است. توضيح برخى از داستان هاى قديمى رايج در اين منطقه, عرضه ى ضرب المثل ها, اصطلاحات و كنايه ها, نيز معرفى اشعار محلى, مشاغل قديمى, طب سنتى, غذاها و بازى هاى سنتى پاره اى از موضوعات كتاب است.

زبان, ادبيات, تاريخ و فرهنگ ايران: در گفت وگو با ايران شناسان
على اكبر عبدالرشيدى, چاپ اول, تهران: اطلاعات, 276 ص, وزيرى (شوميز).
روابط ايران و اروپا از عصر صفوى با آمدن مسافران و نمايندگان دول اروپايى يا شركت هاى تجارى به ايران به طور جدى آغاز شد. علاقه ى اروپاييان به ايران در آغاز, انگيزه ى سياسى و سپس اقتصادى داشت. با آغاز شدن مطالعه ى زبان, ادبيات, تاريخ و فرهنگ ايران نيز در كشور افزايش يافت. نخستين علاقه به تاريخ فرهنگ و تمدن ايرانى به دليل تماس مستقيم مقامات كمپانى هند شرقى بريتانيا با ميراث تمدنى ايرانى موجود در هند بود. قرن نوزدهم را عصر طلايى ايران شناسى در انگلستان مى دانند. ترجمه ى آثار ادبى و تاريخى ايران به زبان انگليسى رواج يافت و ديپلمات هاى سابق به ايران شناسان و عرب شناسان تبديل شدند. در كنار ادبيات, هنر ايرانى, باغ ها و معمارى ايرانى نيز عناوين خوبى براى پژوهش در محافل شرق شناسى انگلستان بود. نگارنده در كتاب حاضر مى كوشد تا در گفت وگو با تعدادى از ايران شناسان امروزى مشاغل در دانشگاه هاى انگلستان و ديگر كشورها تصويرى از سوابق اين ايران شناسان و حوزه هاى فعاليت آنان عرضه كند. در كنار اين افراد, كسانى هم كه از ابعاد غيردانشگاهى با ايران آشنا شده اند, مورد توجه قرار داشته اند كه معرفى آن ها تصوير گسترده ترى از ابعاد علاقه مندى به ايران يا ايران شناسى در غرب را نشان مى دهد. از جمله ايران شناسانى كه در كتاب از آن ها سخن رفته مى توان باسورث, دنيس رايت, چارلز ملويل, كارلو چرتى, جيمز موريس, ويليام چيتيك, جان فرانسيس اسميت, كاترين اسپلمن, دالريمپل, نلسون فراى, و آرتور پوپ را نام برد.


مجله هاى پژوهشى
امامت شناسى
سال چهاردهم, آذر و دى 1387, شماره 5 (پياپى 73)
روش شناسى امامت پژوهى; امامت شيعى در انديشه ى امام خمينى; امامت پژوهى در آثار شهيد مطهرى; پرتوى از شناخت حقيقت امام; نقدى بر معرفت هاى شرك آلود در مسأله ى امامت; رشد دينى بر بنياد توحيد و امامت; فلسفه ى حقوقى تشيع و امامت; مؤلفه هاى سلوك و عرفان در مكتب امامت.

امامت شناسى
سال چهاردهم, بهمن و اسفند 1387, شماره 74
نگاهى به مسأله ى امامت از نگاه مقام معظم رهبرى; معرفت امام و رابطه ى آن با ايمان و نجات, متون دينى و آثار عملى ائمه, رازگشا و راهنما; نقش امامت در رشد معنوى جامعه; تحليل جامعه شناختى سيره ى سياسى امامان; گونه شناسى رسالت فرهنگى امامان; كاركرد حقوقى عدالت در مكتب اهل البيت; اصول راهبردى در سيره ى اقتصادى معصومين.

بيّنات
سال پانزدهم, زمستان 1387, شماره 4
عاشوراى قعود, مقدمه عاشوراى قيام; شخصيت قرآنى و كريمانه امام حسن(ع); امام حسن مجتبى(ع) و قرآن كريم; گفتارهاى قرآنى امام حسن(ع); بررسى شيوه مناظرات انبياء با امام حسن(ع); بررسى نيايش هاى امام حسن(ع); معيت قرآن و امام حسن(ع); تجلى قرآن در سيره امام حسن مجتبى(ع).

پاسدار اسلام
سال بيست و هشتم, اسفند 87 و فروردين 88, شماره 328 ـ 327.
دانستنيهايى از قرآن; سخنان معصومان; شادى و غم در تعاليم اسلامى; امامان و تعظيم خداوند; تمدن غرب در سراشيبى سقوط; حرص و آزمندى; اهميت, ضرورت و فوائد برنامه ريزى در اسلام; آفاق برون مرزى انقلاب اسلامى; حديث سلسله الذهب, دعوت به توحيد خالص; ياس و ياسين و سلام; مظهر خلق عظيم; احياى فرهنگ شهادت; حضور بانوان در مسجد; معجزه ميلاد; راز استقامت در زندان هاى مخوف رژيم صهيونيستى به روايت آزادگان لبنانى; نگاهى گذرا به نقش والدين در تربيت و آموزش فرزندان; پگاه پاكى; نكته هايى اخلاقى از كلمات امام خمينى; مردم دارى در سيره پيشوايان معصوم; خاطراتى سبز از ياد شهيدان; نگاهى به رويدادها.

پاسدار اسلام
سال بيست و هشتم, ارديبهشت 1388, شماره 329
دانستنيهايى از قرآن; سخنان معصومان; امانت دارى; امامان, ناصحان مخلص; اصلاح الگوى مصرف و هدفمند كردن يارانه ها; موسيقى و پيامدهاى روانى آن; حضور بانوان در مسجد; خاطراتى سبز از ياد شهيدان; طرحى از يك زندگى انقلابى; آفتاب فروزان; چرايى دوستى اهل بيت; سلامت روان از منظر آموزه هاى دينى; نگاهى به رويدادها.

پادنگ
سال ششم, فروردين 1388, شماره 54.
سخن ما, گنجى در زير خاكستر; بازشناسى نهضت جنگل; عمرى با سعيد نفيسى; پژوهش ژرف و گويا درباره خيام; ازديان, شيطان پرستان موحد; با راستى و درستى زندگى روبراه نمى شود; حافظ شخصيتى بى (من) و… ; زمان و زندگى استاد پور داوود; روزگار قديم; آرزويى كه در خواب برآورده شد; باستان شناسى; شيخ محمد ايمانى; عبداللّه واعظ; تحليل يك نشست; دعوت به مناسبت نود و يكمين; شعر; اخبار; دعوت عام.

پيام زن
سال هجدهم, فروردين 1388, شماره 1
روز طلوع خورشيد; چهل گام با امام; حماسه (آرى); كوثر ولايت; خبر, توانمندى زنان در گرو ايجاد زيرساخت هاى مناسب توسعه; بررسى تغييرات ايجاد شده در ساختار خانواده امروز ايرانى; ياريگرى هاى زنان قبيله هَمدان از امام على; گفتگو با خانم دكتر حكيمه دبيران; سخن اهل دل; پرواز زنان در سى پر سى مرغ; قصه هاى شما; بهار خانه ما; سرود فردا; ضرورت آموزش مهارت هاى زندگى; بررسى عوامل افزايش پرخاشگرى در زنان و پيامدهاى آن; سفر هوايى; كتابخانه پيام زن.

پيام زن
سال هجدهم, ارديبهشت 1388, شماره 2
شهيد مطهرى, مردى براى هميشه; در سوگ فاطمه زهرا شهيده سنگر امامت; زنان متأهل در عرصه كار و تلاش; خدمت يا خيانت غرب به زنان; بانوان قرآن شناس و مفسر; بررسى انگيزه هاى اشتغال زنان; مرورى بر موضوع اختلاط زن و مرد در نگاه اسلام; تفاهم ها و تفاوت ها; دنياى منم منم ها; برخورد مناسب با بيش فعالى كودكان; شيوه تربيتى تغيير در رفتار; سخن اهل دل; سايه اى مى خواهم با سايبان; روح سرگردان و خشمگين خيابان.

پگاه حوزه
ارديبهشت 1388, شماره 253
عقلانيت مصرفى, عقلانيت توليد; چرا جنبش اسلامى تونس سياسى شد; گستره شيطانى; چالش هاى حضور; دعوت به مراسم بيدارى.

پگاه حوزه
ارديبهشت 1388, شماره 254
اسلام گرايى در اريتره; انتخابات و سياست خارجى; الگوى مصرف چند مليتى; آواز خاموش اشيا; غم غربت و از خود بيگانگى.

پگاه حوزه
ارديبهشت 1388, شماره 58
روحانيت و نسل سوم; لسان قم يا لسان قوم; نسل جوان و جمال دين; روحانى مشاور; روحانيت و نگاه تعاملى به نسل جوان; شأن طلبگى و سنن اجتماعى; جوان از چشم روحانى.

ترجمان وحى
سال دوازدهم, پاييز و زمستان 1387; شماره 24
حل يك مشكل فقهى در ترجمه آيه سوم سوره نور; امر يا امارة; ترجمه سوره حجرات و گفتارى درباره آيين ترجمه قرآن; شتر يا ريسمان؟; بازآفرينى سجع در ترجمه هاى انگليسى قرآن; اعجاز قرآن; ترجمه پژوهى قرآن; ترجمه اى جديد از قرآن كريم به زبان پشتو.

جهان كتاب
سال چهاردهم, فروردين و ارديبهشت 1388, شماره 239 ـ 240
درباره خودم; كتابخانه براتيگان; حمام (معنى دار) خسرو آقا; نظريه بازى ها و بازى هاى سياسى; البته واضح و مبرهن است كه… ; از منطق مقاله تا مقاله منطقى; پارازيت هاى اهل قبور; تصويرى غير واقعى از يك خانواده ايرانى; مِهرِ مُهر; موسيقى از پيش از اسلام تا دوران عباسيان; اقتصاد نظامى گرى; حضور چشمگير كتاب ديجيتالى در نمايشگاه لايپزيك; تحولات در نشر روسيه; مقايسه آمارى كتاب و نشر در چند كشور جهان; تازه هاى بازار كتاب.

درسهايى از مكتب اسلام
سال چهل و نهم, فروردين ماه 1388, شماره 1
پايبندى به خواسته هاى ملت; تئورى دنباله روى حضرت محمد(ص) از حنيفان عصر خويش; آسيب شناسى نفوس و ترسيم سيماى اهل بصيرت; تأثير گناه در بينش انسان; بت شكن بابِل پس از مجلس يزيد; ستايشگران دين فروش; اندلس در اوج شكوفايى در عصر حكومت اسلامى; نيايش, و آثار مثبت آن بر سلامت انسان; سيره پيامبر(ص) در استحكام روابط اجتماعى.

درسهايى از مكتب اسلام
سال چهل و نهم, ارديبهشت ماه 1388, شماره 2
پيروزى سياسى مجدد اسلام گرايان در تركيه; تئورى حس ّ انتقامجوئى حضرت محمد(ص) از ثروتمندان قريش; هشدار, به فرماندار فيروزآباد فارس; اندلس مهد متفكران نامدار; هديه خدا به پدر پيامبران; داوريها درباره يزيد; نگرانى هاى پيامبر(ص) و دلدارى خداوند; بايسته هاى مديريت از منظر امام على(ع); شايعه و آسيب هاى آن در جامعه; نقش نماز در تأمين بهداشت روان; گوناگون.

روش شناسى علوم انسانى
سال چهاردهم, پاييز 1387, شماره 56
سياست هاى كلان كشور, بسترى براى تحليل هاى فلسفى و روش شناختى; تأملى در ويژگى هاى روش شناختى مكتب فلسفى صدرالمتألهين; روش شناسى نظريه بنيادى; معيارهاى ويژه ارزيابى پژوهش كيفى; درآمدى مبنايى و راهبردى بر الگوى اسلامى ـ ايرانى توسعه علم و فناورى, بازخوانى دانش سياست گذارى در زمينه پست مدرنيسم; درآمدى روش شناسانه بر تبيين كاركردى در جامعه شناسى دوركيم; تحليلى جامعه شناختى از معرفت هاى حقوقى.

علوم حديث
سال چهاردهم; بهار 1388, شماره 51
سرمقاله; جامع نويسان پيش از كلينى; كتاب حلبى منبعى مكتوب در تأليف الكافى; قرينه هاى سندى نگارش روضه الكافى به دست كلينى; مشايخ اجازه در اسناد الكافى; صحيحه هشام و شمار آيات قرآن; عيسى در روايات الكافى در مقايسه با عيسى در مسيحيت; يادكردهاى ايران شناختى در الكافى; روش ملاصالح مازندانى در شرح احاديث الكافى; حديثى معمايى در باب قبله در الكافى كلينى; چكيده مقالات به انگليسى.

كتابدارى و اطلاع رسانى
شماره چهاردهم, زمستان 1387, پياپى 44
بازخوانى فرانماى زير رده PR ادبيات انگليسى ـ ادبيات دوره انگلوساكسون ـ در رده بندى كتابخانه كنگره; مقايسه استفاده از منابع الكترونيكى خريدارى شده در بخش مرجع كتابخانه هاى دانشگاه تهران و تبريز; فضاى سه بعدى اطلاعات و ضرورت بهينه سازى ساختار اصطلاحنامه ها از طريق افزودن خصيصه هاي… ; ارتباطهاى الكترونيك كتابداران ايران: تحليل محتوايى گروه بحث الكترونيك دانشگاه فردوسى مشهد (LIS); ارزيابى كتابخانه هاى دبيرستانى شهر كرمانشاه و ارائه راهكارهايى براى بهبود وضعيت آنها; نظريه (هرمنوتيكى ـ اگزيستانسيال) رافائل كاپورو درباره اطلاعات; ارزشيابى تحصيلى, نظام نوين آموزش ابتدايى در ايران و جايگاه كتابخانه هاى مدارس در آن… ; بررسى نيازهاى آموزشى كاركنان كتابخانه هاى عمومى كشور; شناسايى و رتبه بندى ابعاد كيفيت خدمات كتابخانه اى با رويكرد فازى (مطالعه موردى: كتابخانه هاى دانشگاه يزد); درآمدى بر مفهوم مكان; مقايسه سنجش كيفيت خدمات كتابخانه هاى دانشگاه فردوسى از ديدگاه كاربران و كتابداران با استفاده از… ; مقدمه اى بر فرانظريه ها, نظريه ها و الگوها.

مجله علوم انسانى
سال هفدهم, فروردين و ارديبهشت 1387, شماره 74
پيشگفتار; روش شناسى تحقيقات حسابرسى; طراحى مدل كارت امتيازى متوازن براى معاونت مالى دانشگاه مالك اشتر; استانداردهاى پاسخگويى در دانشگاه ها و نقش گزارشگرى مالى در تحقق آن; حسابدارى, قدرت و دانش با تأكيد بر ديدگاه ميشل فوكو; تجزيه و تحليل ساختار سرمايه مؤسسه مالى و اعتبارى انصار و مقايسه آن با ساير مؤسسات; ديرينه و تبار حسابرسى.

مجله تخصصى كلام اسلامى
سال هجدهم, بهار 1388, شماره 69
سخنى در آغاز (انتقاد از دين يا معيارهاى دوگانه؟); اسلام ستيزى به صورت نوين; نقد تئورى ذاتى و عرضى در دين; پرسش ها و پاسخ ها; شعر و ادب در خدمت مذهب; ريشه هاى قرآن ستيزى; در واتيكان چه مى گذرد؟; حقيقت وجود خدا فراتر از پندارها; تجلى و تشأن در فلسفه ملاصدرا; فطرى گرايى كانت; توحيد و مبانى فلسفى در آثار تفسيرى ملاصدرا; راه هاى معادشناسى; نظر شيخ طوسى درباره رؤيت ربوبى; ضرورت برپايى همايشى با شركت علماى جهان اسلام و سران وهابيت; قرآن و پرسش و پاسخ هدفمند; آثار اسلامى نشانه اصالتهاست; نياز به درگاه بى نياز; مهم ترين تقريرات برهان صديقين (و نقاط ضعف و قوت آنها); جشن و سرور در ميلاد پيامبر گرامى(ص); بررسى تطبيقى قلمرو عصمت پيامبر اسلام(ص); الهيات اجتماعى و سوء استفاده از دين.

ميراث شهاب
سال پانزدهم, تابستان 1387, شماره 2
ذراع حرم مكه; شيفتگان كتاب; جُنگ 8247 كتابخانه آيت اللّه مرعشى; بينش غرض آفرينش; نسخه هاى عكسى; نمايه ميراث شهاب.

ميراث شهاب
سال پانزدهم, پاييز و زمستان 1387, شماره 3 و 4
قانون تذكره در دوره قاجار; مطبوعات كمياب در كتابخانه آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى; شيفتگان كتاب; تاريخ جزيره قشم; زوارى, ستاره عصر صفوى; فلك نامه, كتابشناسى لاهيجى گيلانى; نسخه هاى عكسى.

نُصوصُ مُعاصِرة
السنة الرابعة, شتاء و ربيع 2008 م 1429 هـ, العددان الثالث والرابع عشر
حرّية المؤسسة الدينية, أزمة الارتزاق في حياة علماء الدين; حق الارتزاق في المؤسسة الدينية, لماذا الكيل بمكيالين؟!; الحوزة والجامعة والوحدة النموذجية, مشروع متكامل لاطروحة تقارب الحوزات والجامعات; الخلفيّات المعرفية لوحدة الحوزة والجامعة, دراسة ايبستمو لوجية; شريعتي وفتنة (إسلام بدون رجال الدين), تاريخ علاقة مأزومة بين المثقف والفقيه; نقد المؤسسة الدينية, قراءة في فكر الأستاذ الحكيمي; دور الحوزة والجامعة في أسلمة العلوم الإنسانية; أسلمة الاقتصاد في الجامعات الإيرانية, مطالعة مقارنة في البرامج الجامعية قبل وبعد الثورة; أسلمة العلوم الإجتماعية وخلفيات القطيعة بين الحوزة والجامعة; الحوزة العلمية بين الانفتاح والانغلاق, الركود والتجديد; الانفتاح الفكرى وفخ ّ الافكار الموهومة, كيف نقرأ التاريخ والحاضر؟!; ببلوغرافيا المؤسسة الدينية, عرض وتقييم; الشهيد الصدر ومسألة الاستقراء نقد إشكاليات سروش; مشروع الوحدة الاسلامية, دراسة في التجربة الأفشارية, العثمانية; إدارة التضاد, قراءة في تجربة الامام الخمينى; النظام الأخلاقي وتطوير الطاقات البشرية; البراهمة في كتب المسلمين, أخطاء صورة الآخر في التراث الإسلامى; المرأة اللبنانية في ميدان القصّة والأدب, مطالعة تحليلية, معرفة النفس في القرآن الكريم, دراسة في النتائج التربوية; جامعة المفيد, مشروع تطبيقي لوحدة الحوزة والجامعة.


كتاب شناسى
حضرت زينب (س)
محمّـدرضا زادهوش
امروزه بزرگداشت عاشورا و پرداختن به عاشوراسازان, بيشتر در طلب جستجو در انگاره هاى جامعه شناختى با رويكردهايى بُرون دينى است, ولى متأسّفانه هنوز فهرستى كتاب شناسانه از تمامى نشانه هاى عاشورا, آنجا كه گروهى با عزّت به افتخارى ابدى نائل آمدند و عاشوراسازان, آنان كه پلّه پلّه تا ملاقات خدا رفتند, فراهم نيامده است. از همين رو بحث و فحصى گسترده و عميق براى ارائه مأخذشناسى درستى از تمامى آنچه با عزّت و افتخار پيش گفته در ارتباط است بسيار لازم مى نمايد و چه خوب كه از بزرگان عاشورا آغاز كنيم… . ما از (زينب) آغاز كرديم كه كسى نقش او را در عزّت و افتخار انكار نكرده است, اميد كه پژوهشگران را در آفريدن پژوهش هاى ژرف و ماندنى يارى رساند.
كتاب ها در كتاب شناسى حاضر به ترتيب حروف الفبا فهرست شده اند. هرچند زبان كتاب ها (فارسى, عربى, انگليسى, تركى, كردى و اردو) در پايان هر بند مذكور افتاده است, امّا همگى شناسه ها در يك دوره كامل آمده اند; چه جداسازى هايى بر اساس زبان كتاب در صورتى مفيد مى نمايد كه در پايان نمايه اى عرضه شود و اين البتّه به جهاتى در مجلاّت كنونى چاپ ايران معمول و مقبول نيست. بنابراين, كاوش پژوهشندگان با كندى و مشكلات جدّى رو به رو خواهد شد و از طرفى بسيارى از كتاب ها دو زبانه اند و در پى ارجاعات گوناگونى از هر بخش به بخش ديگر. ديگر آگاهى هاى كتاب شناسى پس از شماره رديف بدين ترتيب آمده است: نام كتاب, نام پديدآورنده (تولّد و وفات), نام مترجم يا مصحّح يا خلاصه كننده يا تقريظ و مقدّمه نويس (تولّد و وفات), نام كاتب1, نوبت چاپ, تاريخ نشر, محل ّ نشر, ناشر, تعداد صفحات, قطع, تصوير, نقشه, نمودار, واژه نامه; نام عنوان بر روى جلد و عطف, نام عنوان اصلى مأخذ كه ترجمه از روى آن انجام گرفته است; زبان كتاب.
1. آداب سفر دانستنى هايى از كشورهاى سوريّه و لبنان زيارت نامه حضرت زينب, غلام رضا خوارزمى, چاپ اوّل 1380ش, تهران: زعيم, 176ص, جيبى; فارسى.
2. آفتاب در حجاب, سيّدمهدى شجاعى (1339ش ـ ), 1377ش, تهران: كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان, 238ص, رقعى; فارسى.
3. آن ها زنده اند… زندگى نامه زينب(ع), غلام رضا امامى, تصويرگر: على اكبر صادقى, چاپ اوّل 1354ش, تهران: كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان, 19ص, مصوّر; 1376ش; فارسى.
4. آيينه صبر, مدايح و مراثى شاعران درباره زينب كبرى(ع), محمود شاهرخى (1306ش ـ ), 1372ش, قم: اسوه, 443ص; فارسى.
5. آيبنه على نما, آشنايى با شخصيت زينب كبرى (ع), جواد محدّثى (1332ش ـ ), چاپ اوّل [1375ش], قم: معروف, 72ص, جيبى; چاپ دوم 1380ش, قم: معروف, 72ص, جيبى; فارسى.
6. ابنة الزّهراء بطلة الفداء زينب, على احمد شبلى, چاپ اوّل 1972م, قاهره: چاپخانه اهرام, وزيرى; 1977م / 1398ق, قاهره: مجلس الاعلى ; عربى.
7. احوالات حضرت زينب كبرى (س) , ترجمه خاتون دو سرا سيّدتنا المعصومة زينب الكبرى .
8. اخبار الزّينبات و السيّدة الزّينب, سيّدابوالحسين يحيى بن حسن بن جعفر اعرج عبيدلى مدنى (214 ـ 277ق), با مقدّمه مفصّل حسن محمّدقاسم مصرى (م1355ق), چاپ اوّل 1335ق, [قاهره: بى نا]; چاپ دوم2 1353ق, مصر, [بى نا], وزيرى; چاپ سوم 1401ق, قم: [بى نا], با مقدّمه آيةاللّه سيّد شهاب الدّين مرعشى نجفى (1315 ـ 1411ق), 161ص, جيبى; همچنين در مجلّه الموسم, ج1, س4, 1989م / 1410ق, ص1142 ـ 1155; عربى.
9. اساور من ذهب فى احوال ام ّ المصائب زينب, مهدى بن محمّدعلى ثقةالاسلام اصفهانى (1298 ـ 1393ق), 1350ق, سنگى, اصفهان: [بى نا], 119ص, آغاز: (حمد فزون از دائره قياس… ); فارسى. 3
10. اسوه صبر مجموعه شعر, مدايح و مراثى و سرود و نوحه در رثاى حضرت زينب كبرى (س), اثرى از هشتاد و چهار شاعر دلسوخته آستان ولايت, به گزينش محسن حافظى كاشانى (1334ش ـ ), 1375ش, قم: ارم, 288ص, رقعى, عنوان روى جلد: (اسوه صبر مجموعه اشعار در مدايح و مراثى حضرت زينب كبرى (س), عنوان عطف: (اسوه صبر حضرت زينب كبرى (س); فارسى.
11. اسوه هاى ايثار, نگاهى به زندگانى حضرت زينب(س), عبّاس قديانى (1342ش ـ ), 1381ش, تهران: فردابه, 39ص, مصوّر; فارسى.
12. اسيران كربلا, مصطفى بيگم بنت سيّدباقرحسين هندى, [چاپ اوّل بى تا], هند: [بى نا]; اردو.
13. اسيرى حرم: على نقى, 1259ق, لكهنو: صفدر پريس; اردو.
14. اگر زينب نبود (تحليلى) سخنان شيواى حضرت زينب (ع) در حادثه با عظمت عاشورا, ابراهيم بن رضا طاهرى (1377ق ـ ), چاپ اوّل 1374ش, تهران: ابراهيم طاهرى, [63]ص, رقعى; چاپ دوم, ويرايش دوم 1384ش, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 134ص; فارسى.
15. امرأة اسمها زينب, كمال السيّد (1336ش ـ ), 1416ق / 1995م / 1374ش, قم: مؤسّسه انصاريان, 79ص, رقعى; عربى.
16. ام ّ كلثوم و العقيلة زينب صرخة للعدل و صاروخ على الجور, سيّدمهدى سويج, نسخه خطّى كتابخانه مؤلّف, 800ص; عربى. 4
17. انقلابى ترين بانوى تاريخ حضرت زينب (ع), قاسمى, 1360ش, مشهد: [بى نا], 296ص, جيبى; 1364ش, مشهد: قاسمى, 109ص, رقعى; 1370ش, مشهد: قاسمى, 109ص, رقعى; 1374ش, مشهد: قاسمى, 109ص, رقعى; فارسى.
18. بازار كوفه, سيّدمحمود عبّاس, لاهور: اداره تعليمات, 80ص; اردو.
19. بانوى آب و آيينه, كمال السيّد (1336ش ـ ), ترجمه حسين سيّدى (1341ش ـ ), چاپ اوّل 1380ش, تهران: كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان, 83ص, رقعى, ترجمه: امرأة اسمها زينب; فارسى.
20. بانوى صبر, برگزيده شعر معاصر مذهبى در ستايش حضرت زينب (س), گردآورده اميرمسعود طاخريان (1355ش ـ ), 1381ش, مشهد: به نشر, 61ص, رقعى; فارسى.
21. بانوى عاشورا, حضرت زينب (س), رسول سيف, 1377ش, [تهران]: نهضت سوادآموزى, 44ص, مصوّر (رنگى); فارسى.
22. بانوى كربلا زينب دختر زهرا (ع), عايشه عبدالرّحمان بنت الشّاطى مصرى [مستعار] (1913 ـ 1998م), ترجمه سيّدرضا صدر (1299 ـ 1373ش), 1336ش, قم; 1339ش, تهران: كتابفروشى ابن سينا, 178ص, رقعى; چاپ دوم 1351ش, تهران: شركت سهامى انتشار, 186ص, رقعى; چاپ سوم 2536 / 1356ش, تهران: كانون نشر و پژوهش هاى اسلامى, 185ص, رقعى; چاپ چهارم [1362ش], قم: 22 بهمن, 179ص, رقعى; چاپ پنجم 1364ش, قم: 22 بهمن, 179ص, رقعى; به اهتمام باقر خسروشاهى (1325ش ـ ), چاپ اوّل, ويرايش دوم 1378ش, قم: دفتر تبليغات اسلامى, 176ص, وزيرى; فارسى.
23. برگ سبز, مجموعه سروده ها در مدح حضرت زينب و حضرت رقيّه (س) به انضمام زيارت نامه هاى آن دو بزرگوار, به اهتمام قوام الدّين اديب سرشكى (1312ش ـ ), 1381ش, تهران: قوام الدّين اديب سرشكى, ب « 56ص; فارسى.
24. بزرگ بانوى جهان زينب (س) و خطبه بليغه و زيارت مفجعه آن حضرت و خطبه حضرت سجّاد (ع), مهدى مُلتجى (1298ش ـ ), 1353ش, تهران: اشرفى, 154 « 21ص, مصوّر; چاپ دوم 1356ش, تهران: اشرفى, 215ص, مصوّر; [ويرايش دوم] 1360ش, [تهران]: اشرفى, 210ص, مصوّر; فارسى.
25. بطلة كربلا, عايشه عبدالرّحمان بنت الشّاطى مصرى (1913 ـ 1998م) [مستعار], قاهره: دارالهلال, 1966م, 142ص; چاپ دوم 1972م, بيروت: دارالكتاب العربى, 154ص; 1979م / 1399ق, بيروت: دارالكتاب العربى, 169ص, وزيرى; 1985م, بيروت: دارالكتاب العربى, 169ص, وزيرى, به نام (السيّدة زينب عقيلة بنى هاشم); چاپ افست 1372ش, قم: شريف رضى, 172ص; عربى.
26. البطلة المجاهدة زينب بنت على ّ الامام (ع), احد شهاوى سعد, 1972م, قاهره: دارالتّأليف, 80ص; عربى.
27. بلاغت زينبيّه, محمّدلطيف انصارى (1305 ـ 1399ق)5, 1384ق, پاكستان: راولپندى, 240ص; اردو.
28. البلاغة العلويّة فى اتمام النّهضة الحسينيّة , خطب زينب الكبرى .
29. بى بى پاك دامنان, مهدى لكهنوى, [بى تا], كراچى: [بى نا]; اردو.
30. پاسبان شريعت, سيّد على حيدر زيدى, لاهور: تعليمى, 144ص; اردو.
31. پژوهشى پيرامون بارگاه حضرت زينب, محمّد حسنين بن عبدالعلى سابقى پاكستانى (1945م ـ ), ترجمه عيسى سليم پور اهرى, با مقدّمه سيّدمحمّد ثقفى, چاپ اوّل 1378ش, قم: دفتر نشر نويد اسلام, 248ص, وزيرى, مصوّر, ترجمه مرقد العقيلة; فارسى.
32. پيام آور عاشورا حضرت زينب كبرى (ع), سروده عطاءاللّه كهيارنژاد (1319ش ـ ), 1380ش, شيراز: تخت جمشيد, 124ص; فارسى.
33. پيام آور عاشورا بررسى سير زندگى, انديشه و جهاد زينب كبرى , سيّد عطاءاللّه مهاجرانى (1333ش ـ ), [چاپ اوّل] 1371ش, تهران: اطّلاعات, 358ص, يك نقشه (تاشده), وزيرى; چاپ دوم 1374ش, تهران: اطّلاعات, 358ص, يك نقشه (تاشده), وزيرى; چاپ سوم, ويرايش دوم, 1375ش, تهران: اطّلاعات, هفت « 405ص, يك نقشه (تا شده), وزيرى; چاپ چهارم 1376ش, تهران: اطّلاعات, هفت « 405ص, يك نقشه (تا شده), وزيري… ; چاپ هشتم 1380ش, تهران: اطّلاعات, هفت « 405ص, يك نقشه (تا شده), وزيرى; فارسى.
34. پيام آور كربلا حضرت زينب (س), مرتضى فهيم كرمانى, 1376ش, قم: دارالسّلام, 208ص; فارسى.
35. پيامبر كربلا حضرت زينب كبرى (س) صد و شصت شعر برگزيده ميلاديّه, مديحه, مرثيّه, نوحه و… در رثاى حضرت زينب, به كوشش ضياءالدّين تنكابنى (1323ش ـ ), 1375ش, تهران: رسالت قلم, 208ص, وزيرى, نقشه; فارسى.
36. پيام زينب (س) در مراثى اهل بيت عصمت و طهارت(ع), شجاع الدّين صفرى زنجانى (صفايى), 1374ش, تهران: پيرى, 320ص, مصوّر, جيبى, جلد سوم از مجموعه (كاروان گل ها); فارسى.
37. پيام زينب (ع), عبدالرّحمان انصارى (1326ش ـ ), با همكارى عذرا انصارى (1329ش ـ ), 1376ش, قم: مؤسّسه انتشاراتى زمينه سازان ظهور امام عصر, 158ص; فارسى.
38. پيام زينب (ع), [بى تا], تهران: جامعه زينب (س), 80ص; فارسى.
39. پيام سنگين عاشوراء در اسارت حضرت زينب (ع), اسداللّه داستانى بنيسى (1325ش ـ ), 1371ش, قم: نشر بنيس, 87ص, رقعى, مصوّر; فارسى.
40. تاريخ السيّدة زينب, محمّدعلى احمد مصرى, 1931م, قاهره: [بى نا], 19ص; عربى.
41. تاريخ السيّدة زينب, محمود بن على ّ بن محمّد ببلاوى (م1350ش), 1343ق, [قاهره: بى نا], 48ص; عربى.6
42. تاريخ المشهد الزّينبى, حسن محمّدقاسم مصرى (م1355ق), [بى تا, قاهره: بى نا]; عربى.
43. تاريخ ام ّ المصائب زينب بنت اميرالمؤمنين (ع), سروده سلطان المتكلّمين محمّد بن اسماعيل بن عبدالعظيم كجورى (م1352ق); فارسى.7
44. تاريخ و مناقب و مآثر البنت الطّاهرة البتول السيّدة زينب, حسن محمّدقاسم مصرى (م1355ق), چاپ دوم 1934م / 1353ق, قاهره: چاپخانه مجلّه اسلام, 196ص, رقعى; عربى.
45. ترجمه خاتون دو سرا سيّدتنا المعصومة زينب الكبرى ارواح العالمين لتراب اقدمها الفداء يا احوالات حضرت زينب كبرى (س), سيّدعلى نقى فيض الاسلام اصفهانى (1283 ـ 1364ش), 1360ش, تهران: [بى نا], 254ص, وزيرى; چاپ دوم 1366ش, تهران: مركز نشر آثار فيض الاسلام, 254ص, وزيرى, مصوّر, زير عنوان: (ترجمه خاتون دو سرا احوالات حضرت زينب كبرى ); چاپ سوم 1374ش, تهران: مركز نشر آثار فيض الاسلام, 254ص, وزيرى, مصوّر; چاپ چهارم 1375ش, تهران: مركز نشر آثار فيض الاسلام, 254ص, وزيرى, مصوّر; فارسى.
46. ترجمه زينب كبرى از (تاريخ دمشق), ابن عساكر على ّ بن حسن شافعى (499 ـ 571ق), ترجمه سكينه شهابى; فارسى.
47. ترجمة السيّدة زينب و دراسة تحليليّة لمسيرتها, محمّد حسنين بن عبدالعلى سابقى پاكستانى (1945م ـ ), نسخه خطّى كتابخانه مؤلّف, 500ص; عربى و اردو.8
48. ترجمه منظوم خطبه حضرت زينب كبرى (س) در مجلس يزيد, محمّد افتخارى ساوجى, 1353ش, قم: [بى نا], 13ص, جيبى; فارسى.
49. تكرار حماسه على در خطبه زينب, على كريمى جهرمى (1320ش ـ ), خرداد 1375ش, قم: سپهر, 83ص, رقعى; فارسى.
50. ثانى زهرا, ملازم حسين اصغر.9
51. ثانى زهرا, حضرت صديقه صغرى جناب زينب كبرى , محمّد صادق حسين اللّه آبادى, با مقدّمه سيّدعلى اختر رضوى, 1938م / 1359ق, لكهنو: اماميّه مشن, 180ص, رقعى; اردو.
52. ثانية زهرا, سيّد محمّدجعفر زيدى (م1400ق), [چاپ اوّل بى تا], لاهور: [بى نا], 48ص; اردو.
53. ثانية الزّهراء زينب الكبرى (ع), عبّاس حاجيانى دشتى, چاپ اوّل 2005م, قم: موعود اسلام, 203ص; فارسى.
54. ثواب المُدرك لزيارة السيّدة زينب و الشّيخ مُدرك10, عبدالغنى نابلسى دمشقى; عربى. 11
55. جناب زينب, سيّد سبط الحسن هسنوى (م1398ق), [بى تا], لكهنو: اداره تحفّظ, 34ص; اردو.
56. الحسين و بطلة كربلاء, محمّدجواد مغنيه (1904م ـ ), 1973م, بيروت: دارالتّعارف, 286ص; چاپ چهارم [بى تا], بيروت: دارالجواد, 286ص; چاپ افست [بى تا], قم: شريف رضى, 228ص, وزيرى; به كوشش سامى الغريرى (الغراوى), چاپ اوّل 1426ق, قم: دارالكتاب الاسلامى, 528ص, وزيرى; عربى.
57. حسين و زينب (ع), انجمن جان نثاران اهل بيت, 1404ق, [بى جا: بى نا], 8ص; اردو.
58. حضرت زينب (س), محمّدرضا هادى زاده كاشانى (1341ش ـ ), چاپ اوّل 1381ش, تهران: قصّه پرداز, 48ص; فارسى.
59. حضرت زينب (س), محمّدعلى مردانى (1301 ـ 1378ش), چاپ دوم 1378ش, تهران: نشر هماهنگ (شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى), 60ص, دفتر سوم از مجموعه شعر اهل بيت (ع); فارسى.
60. حضرت زينب (س), سيّدعلى صاحب جعفرى (1339 ـ 1385ق); عربى.12
61. حضرت زينب (س), رضا برقعى (1303 ـ 1375ش) و جلال الدّين فارسى (1312ش ـ ), [بى تا], تهران: كميته ملّى پيكار جهانى با بى سوادى, 22ص, مصوّر; فارسى.
62. حضرت زينب اور دربار يزيد: آغا اشرف, [بى تا], لاهور: پرنتنگ, 96ص; اردو.
63. حضرت زينب (س) پيام رسان شهيدان كربلا, محمّد محمّدى اشتهاردى (1323ش ـ ), 1376ش, تهران: نشر مطهّر, 48ص; فارسى.
64. حضرت زينب (ع) بزرگ بانوى كربلا, عبدالامير فولادزاده حائرى, 1411ق / 1369ش, قم: كانون نشر انديشه هاى اسلامى, 56ص, وزيرى, مصوّر, شماره اوّل از مجموعه (زندگى نامه عاشوراسازان كربلا); فارسى.
65. حضرت زينب (ع), على فلسفى (1307ش ـ ); فارسى.
66. حضرت زينب (ع), سيّد محمّدتقى مدرّسى (1945م ـ ), ترجمه محمّدصادق شريعت (1336ش ـ ), 1377ش, تهران: محبّان الحسين (ع), 71ص, رقعى; چاپ سوم 1378ش, تهران: محبّان الحسين (ع), 71ص, رقعى, شماره دوم از مجموعه (نمونه هاى ايثار), ترجمه: الصديّقة زينب (ع) شقيقة الحسين (ع); فارسى.
67. حضرت زينب (ع), كاظم ارفع (1323ش ـ ), 1377ش, [بى جا]: نشر قادر, 102ص, رقعى; چاپ دوم 1378ش, تهران: سترگ, 102ص, رقعى, از مجموعه سيره عملى اهل بيت (ع); فارسى.
68. حضرت زينب كبرى , عمادالدّين حسين اصفهانى مشهور به عمادزاده (1285 ـ 1368ش), چاپ سوم 1364ش, تهران: نشر محمّد, 480ص, وزيرى; چاپ چهارم 1367ش, تهران: نشر محمّد, 480ص, وزيرى; فارسى.
69. حضرت زينب كبرى كى تاريخ ساز اور عهدآفرين خطبى, سيّدامين بن حسن بن مهدى حسين نجفى (1347ق ـ ), كتابت سيّد تهذيب حسين نقوى, 1985م / 1405ق, كراچى: اداره تمدّن اسلام, 47ص, رقعى; اردو.
70. حضرت زينب يا دكهيا بهن, نوّاب رضا على خان قزلباش, [بى تا], لاهور: يوسفى, 32ص; اردو.
71. حفيدة الرّسول (ص) نفحات من مسيرة السيّدة زينب (ع), احمد شرباصى ازهرى, 1946م, [بى جا: بى نا], 48ص; 1963م, قاهره: دارالقوميّة, 92ص; عربى.
72. حفيدة الرّسول السيّدة زينب بنت السيّدة فاطمة, عبدالمجيد محمود حناوى, 1952م, قاهره: چاپخانه احمد مخيمر, 61ص; عربى.
73. حياة السيّدة زينب الكبرى , جعفر بن محمّد بن عبداللّه بن محمّدتقى ربعى مشهور به نقدى (1303 ـ 1371ق), بيروت: مؤسّسة الاعلمى, چاپ اوّل 1998م, 176ص, وزيرى; عربى.
74. حياة زينب (ع), [گروه محقّقان, چاپ اوّل] 1380ش, قم: مؤسّسه آل البيت, 164ص, رقعى; تركى.
75. حياة زينب الكبرى , زينب الكبرى بنت الامام على.
76. خاتون كربلا, صالحه عابد حسين, 1379ق, لكهنو: سرفراز, 32ص; اردو.
77. الخصائص الزّينبيّة يا ويژگى هاى زينب (ع) كبرى در عاشورا, سيّد نورالدّين بن محمّد جزائرى حائرى (1268 ـ 1343ش), با تقريظ سيّدابوالحسن اصفهانى, سيّدمحمّد فيروزآبادى, سيّدمحمّدعلى حائرى, حسين شهرستانى و شيخ العراقين, سنگى, 1341ق, نجف: چاپخانه مرتضويّه, 144ص; ديباچه و تنظيم و تصحيح: م. ق. تاج الدّين (م1410ق), 1404ق / 1362ش, قم: كتابفروشى حضرت مهدى (عج), 372ص, وزيرى, مصوّر; چاپ اوّل 1425ق, قم: المكتبة الحيدريّة, 300ص, وزيرى; به تحقيق ناصر باقرى بيدهندى (1338ش ـ ), چاپ دوم 1379ش, قم: مسجد مقدّس حضرت صاحب الزّمان (جمكران), 347ص; چاپ چهارم 1383ش, قم: مسجد مقدّس حضرت صاحب الزّمان (جمكران), 347ص, وزيرى; فارسى.
78. خطابه زينب كبرى پشتوانه انقلاب حسين بن على, محمّد مقيمى, 1352ش, تهران: سعدى, 124ص; 1361ش, تهران: سعدى, 386ص, وزيرى, مصوّر, نمودار; فارسى.
79. خطبات زينب و كلثوم: خضر ايم اى, 1395ق, فيصل آباد: ذيلى بزنس, 32ص; اردو.
80. الخطب الثّلاث: عبدالمهدى حسن بولاغى, [بى تا], نجف: چاپخانه عدل اسلامى, 30ص, رقعى; عربى.
81. خطب الحوراء زينب (ع), سيّد جاسم حسن شبّر, [بى تا, نجف: بى نا].
82. خطب زينب الكبرى , سيّد جاسم بن حسن شبّر (1326 ـ ), 1949م / 1368ق, نجف: دارالنّشر و التّأليف, 46ص, رقعى; عربى. 13
83. خطبه حضرت زينب, ترجمه على گل زاده غفورى (1302ش ـ ), [1356ش, تهران: بى نا], 56ص, رقعى; فارسى و انگليسى.
84. خطبه حضرت زينب كبرى در كوفه و شام, رضا شيخ بهايى, [چاپ اوّل] 1346ش, تهران: [بى نا], 9ص; فارسى.
85. خطبه هاى حضرت زينب, آزمون و فيروز اشراقى, چاپ اوّل [بى تا], اصفهان: [بى نا], جيبى; فارسى.
86. خطبه هاى حضرت زينب, گرجى, 1356ش, تهران: هدف, 30ص, رقعى; فارسى.
87. خطبه هاى هدفدار و اصيل عقيلة العرب حضرت زينب كبرى (س) در شام و مجلس يزيد با ترجمه مقابل, تأليف و ترجمه على اكبر صدرالدّينى, 1378ش, تبريز: منشور, 61ص; فارسى و عربى.
88. خمسه متحيّره, آرزو لكهنوى, [بى تا, بى جا: بى نا], 66ص; اردو.
89. خواتين اور عاشورا, سيّدمرتضى حسين صدرالافاضل لكهنوى (1341 ـ 1407ق), 1987م, كراچى: دارالثّقافة الاسلاميّة; اردو.
90. خواهر و برادر كربلا, محمّدتقى بن نظام الدّين بهلول خراسانى, با مقدّمه محمّد مقيمى, 1352ش, مشهد: [بى نا], 110ص, جيبى; [بى تا], تهران: پيام, 110ص, جيبى; فارسى.
91. خون و خورشيد: نعمت اللّه قاضى (شكيب), 1340ش, تهران: علمى, 200ص, جيبى; 1344ش, تهران: [خيّام], ح « 255ص, جيبى; فارسى.
92. خيرة النسوان: ولايت حسين نقوى, [بى تا], حيدرآباد دكن, [بى نا]; اردو.
93. داستان هايى از حضرت زينب, احمد ميرخلف زاده (1333 ـ 1360ش) و قاسم ميرخلف زاده (1335ش ـ ), 1377ش, قم: احمد مير خلف زاده, 160ص, رقعى; 1379ش, قم: مهدى يار, 160ص, رقعى; 1380ش, قم: روحانى, 160ص, رقعى; فارسى.
94. دختران پيغمبر سخن مى گويند شامل شرح حال و زندگى و سخنان حضرت فاطمه, حضرت زينب كبرى , حضرت ام ّ كلثوم, حضرت سكينه, ترجمه و نگارش جواد فاضل (1293 ـ 1340ش), 1327ش, تهران: [بى نا], 104ص, رقعى; 1363ش, تهران: معرفت, 137ص; با تنظيم مطالب از على اصغر عبداللّهى, 1380ش, تهران: افراسياب, 408ص; فارسى.
95. دختران نمونه 70 شعر از 25 شاعر در مدح شادى و غم فاطمه زهرا (ع), زينب كبرى (ع), رقيّه (ع) و سكينه (ع), انتخاب از ن. حقجو, 1369ش, قم: الزّهرا, 159ص; چاپ دوم 1369ش, قم: الزّهرا, 159ص; فارسى.
96. دختر على, زينب امير كاروان, سيّد عبدالحسين رضايى, 2531, مشهد: بورس كتاب, 96ص, جيبى; فارسى.
97. دختر على زينب كبرى (ع) بانوى قهرمان كربلا, حسين على زاده (1320ش ـ ), 1374ش, مشهد: على زاده, 136ص, رقعى; ويريش دوم 1378ش, مشهد: على زاده, 143ص, رقعى, مصوّر; فارسى.
98. دراسة عن السيّدة زينب, ايرينه كالزونى.
99. الدرّة الفاخرة فى شرح خطبة زينب الطّاهرة, جمال الدّين بن ابوتراب شيرازى (م1341ق); فارسى.14
100. در رهگذر كوفه و شام, عمادالدّين حسين اصفهانى مشهور به عمادزاده (1285 ـ 1368ش), [بى تا], تهران: كانون شريعت.
101. در سنگر عفاف, حضرت فاطمه و زينب كبرى (ع) در آثار شهيد مرتضى مطهّرى, به اهتمام حسين احمدى, چاپ اوّل 1378ش, قم: نهضت, 88ص, رقعى; فارسى.
102. دسته گلى در مدايح و مصايب زينب قهرمان كربلا, با مقدّمه على عطايى خراسانى, مشهد: اسلامى, 97ص, جيبى; فارسى.
103. دفاع از حريم حق ّ خطبه هاى حضرت فاطمه زهرا(ع) و حضرت زينب كبرى (ع), عمران على زاده (1310ش ـ ), چاپ دوم تابستان 1377ش, قم: رسالت, 127ص; فارسى.
104. دلم بهانه مى گيرد داستان زندگى حضرت زينب(س), بازآفريده رضا شيرازى, با نقّاشى مرتضى امين, چاپ اوّل [بى تا], تهران: پيام آزادى, 184ص; چاپ اوّل [1372ش], تهران: پيام نور, 119ص, رقعى, مصوّر; چاپ دوم 1373ش, تهران: پيام نور, 120ص, رقعى, مصوّر; چاپ سوم 1373ش, تهران: پيام نور, 120ص, رقعى, مصوّر; چاپ چهارم [بى تا], تهران: پيام نور, 120ص, رقعى, مصوّر; چاپ پنجم 1376ش, تهران: پيام نور, 120ص, رقعى, مصوّر; فارسى.
105. دموعى و الام ّ زينب (ع), محمّدعلى آل حميدان, 1422ق / 1380ش, قم: دارالتّفسير, 170ص, وزيرى; عربى.
106. دو سخنرانى از زينب كبرى , نماينده هفتاد و دو قهرمان كربلا, توران انصارى, 1347ش / 1388ق, تهران: صدوق, 107ص, رقعى; فارسى.
107. دويست داستان از فضايل, مصايب و كرامات حضرت زينب (ع), عبّاس عزيزى (1342ش ـ ), 1378ش, قم: سلسله, 208ص, رقعى; فارسى.
108. ديوان زينبيّه, ابوالقاسم على مدد متخلّص به (قطره) (م1398ق), 1350ش, تهران: [بى نا], 102ص, جيبى; فارسى.
109. ذخائر العقبى يا تاريخ زندگانى حضرت فاطمه زهرا و زينب كبرى , خادم حسين فاضل ورسى افغانى, 1369ش, ايران, خادم حسين فاضل ورسى, 432ص; فارسى.
110. راز بكاء, مصائب حضرت زينب (ع) از واقعه كربلا تا اربعين, مقصود باقرى (1328ش ـ ), 1379ش, تبريز: سالار, 224ص; تركى.
111. راهنماى زوّار هديه اى به مشتاقان مرقد مشهر بى بى زينب (س), احمد كنعانى, چاپ اوّل 1363ش, تهران: طاهرى, 64ص, مصوّر (رنگى); عربى و فارسى.
112. ربيبة الوحى مقتطفات مختارة من حياة عقيلة بنى هاشم السيّدة زينب (ع), مؤسّسة السيّدة زينب الخيريّة, 1419ق / 1998م / 1377ش, بيروت: مؤسّسة السيّدة زينب (ع) الخيريّة, 111ص; عربى.
113. ردّ على ردّ, حول السيّدة زينب, موسى عزّالدّين, [بى تا, بى جا: بى نا]; عربى.
114. الرّسالة الزّينبيّة, حافظ شمس الدّين ابوالخير محمّد بن محمّد بن ابوبكر سخاوى مصرى شافعى (831 ـ 902ق); عربى.
115. الرّسالة الزّينبيّة, حافظ شمس الدّين محمّد بن طولون دمشقى; عربى.15
116. رسالة فى تصحيح قبر السيّدة زينب, سيّد عبدالرزّاق موسوى مقرم (1898 ـ 1971م)16, در اثبات وجود قبر حضرت رينب (س) در دمشق و ردّ نظريّه پيشين مؤلّف كه مرقد آن حضرت را در كشور مصر مى دانست.
117. رساليّات فى بيت النّبوى و اسلام ثلاثيّة و تريّة, گروه مؤلّفان, 1408ق, قاهره: الزّهرا, 120ص; عربى.
118. رهبرى در بحران با نگاهى به رهبرى حضرت زينب(س), حسينعلى سربازحسينى (1340ش ـ ), 1379ش, تهران: ايران نگين, 78ص, رقعى; فارسى.
119. رهبر مدير حضرت زينب, محمود گلى زاده, چاپ اوّل [بى تا], يزد, گوناگون, 392ص, رقعى; چاپ دوم [بى تا], تهران: اميرى, 392ص, رقعى; چاپ سوم [بى تا], تهران: اميرى, 392ص, رقعى; فارسى.
120. رياحين الشّريعة در مآثر زنان دانشمند شيعه, ذبيح اللّه بن محمّدعلى بن على اكبر محلاّتى (1310ش ـ ), ج3, 1369ق, تهران: دارالكتب الاسلاميّه, 463ص, وزيرى; فارسى.
121. زن از ديدگاه ملّت ها, اديان و بزرگان جهان, احمدعلى افتخارى, 1375ش, تهران: مهشاد, 87ص, رقعى, عنوان روى جلد: (زن از ديدگاه ملّت ها, اديان و بزرگان جهان به انضمام گزيده اى از زندگى سياسى فاطمه زهرا و زينب كبرى (س); فارسى.
122. زندگانى حضرت زينب (س), محمّدعلى احسان, 1386ق / 1344ش, تهران: پديده, 176ص, جيبى, مصوّر; فارسى.
123. زندگانى حضرت زينب (ع), حسين يوسفى آملى, 1377ش, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 96ص, رقعى; فارسى.
124. زندگانى حضرت زينب (ع) رسالت تاريخى عقيله بنى هاشم زينب كبرى و ساير اسراى آل عصمت, مصطفى اوليايى (1316ش ـ ), چاپ اوّل محرّم 1404ق / مهر 1362ش, قم: [بى نا], 62ص, رقعى; چاپ دوم 1362ش, قم: دفتر انتشارات اسلامى, 62ص, رقعى; 1373ش, قم: دفتر انتشارات اسلامى, 62ص, رقعي… ; چاپ هشتم 1374ش, 62ص; فارسى.
125. زندگانى زينب كبرى , جعفر بن محمّد بن عبداللّه بن محمّدتقى ربعى مشهور به نقدى (1303 ـ 1371ق), ترجمه عمادالدّين حسين اصفهانى مشهور به عمادزاده (1285 ـ 1368ش), با مقدّمه سيّد عبدالحسين شرف الدّين (1290 ـ 1377ق), 1363ق / 1323ش, تهران: [دانش], 218ص; چاپ دوم 1361ش, [تهران: سعدى], 470ص, وزيرى, ترجمه: حياة السيّدة زينب الكبرى ; فارسى.
126. زندگانى زينب كبرى (س), عبدالحسين مؤمنى, 1353ش, تهران: جاويدان, 296ص, رقعى; 1361ش, 300ص, رقعى; چاپ دوم [بى تا], تهران: جاويدان, 296ص, رقعى; فارسى.
127. زندگانى زينب كبرى (ع) يا قهرمان زنان جهان, [محمود] حكيمى (1323ش ـ ), 1355ش, قم: نسل جوان, 104ص, جيبى; چاپ پنجم 1368ش, قم: نسل جوان, 112ص, جيبى; چاپ ششم 1369ش, قم: نسل جوان, 120ص, جيبى; چاپ هشتم 1380ش, قم: نسل جوان, 120ص, جيبى, عنوان روى جلد: (سيرى كوتاه در زندگانى زينب كبرى (ع); چاپ هفتم, قم: نسل جوان, 120ص, جيبى; ويرايش دوم, 1373ش, قم: نسل جوان, 120ص, جيبى; فارسى.
128. زندگانى صدّيقه كبرى فاطمه زهرا و حضرت زينب(س)17, سيّد عبدالحسين دستغيب (1292 ـ 1360ش), با مقدّمه و تنظيم و تصحيح سيّد محمّدهاشم دستغيب (1320ش ـ ), بهمن 1362ش, شيراز: كانون تربيت, 268 « 130ص, جيبى; 1365ش, تهران: ناس, 237 « 109ص; 1367ش, تهران: ناس, 237 « 117ص; 1368ش, تهران: ناس, 266 « 130ص; بخش حضرت زينب به صورت مستقل ّ: زندگانى حضرت زينب (س) دختر امير مؤمنان على (ع), 1363ش, [تهران]: كاوه, 117ص; 1374ش, قم: دارالكتاب, 117ص; همچنين با عنوان (زندگانى زينب كبرى ): 1363ش, تهران: ناس, 130ص; 1368ش, تهران: ناس, 130ص; 1370ش, تهران: ناس; [بى تا, بى جا]: مؤسّسه انتشارات و تبليغات هلال, 130ص; فارسى.
129. زندگانى و احوالات صدّيقه صغرى زينب كبرى (س), محسن صائب صيدلى, 1364ش, قم: كتابفروشى حضرت مهدى (عج), 46ص, رقعى, مصوّر (رنگى); فارسى.
130. زندگى حضرت زينب (س) رسالتى از خون و پيام, على قائمى اميرى (1316ش ـ ), 1372ش, تهران: اميرى, 392ص, وزيرى; فارسى.
131. زندگى نامه سفير كربلا حضرت زينب كبرى (س) به همراه زيارت نامه حضرت زينب و حضرت رقيّه, اصغر محمّدى همدانى (1339ش ـ ), چاپ اوّل 1380, تهران: زعيم, 80ص, جيبى; فارسى.
132. زنى به نام زينب, كمال السيّد (1336ش ـ ), ترجمه ميم. الف [سيّد مهدى آيت اللّهى], بازنوشته صادق رحمانى, چاپ اوّل 1375ش, قم: نبوغ, 71ص, رقعى; چاپ دوم 1376ش, قم: نبوغ, 80ص, رقعى, ترجمه: امرأة اسمها زينب; فارسى.
133. زيارت حضرت زينب (ع), 1377ش, تهران: جهرمى, 64ص; فارسى و عربى.
134. زيارت حضرت زينب (ع), 1381ش, تهران: نداى مهرآفرين, 44ص; فارسى و عربى.
135. زيارت حضرت زينب و حضرت رقيّه (ع), خطّاط: غلام رضا صفا, 1379ش, مشهد: على زاده, 31ص; فارسى و عربى.
136. زيارت حضرت زينب و حضرت رقيّه (ع) در شام, 1377ش, تهران: كانون شهيد شريعت, 32ص, جيبى; فارسى و عربى.
137. الزّيارة الخالدة السيّدة زينب (ع) لأهل البيت الأبرار, 1373ش, تهران: كورش, 32ص; عربى.
138. الزّيارة الزّينبيّة, چاپ اوّل 1370ش, تهران: ياسين, 16ص, جيبى; فارسى و عربى.
139. الزّيارة الزّينبيّة مختصّة بعقيلة بنى هاشم, به خطّ سيّد غلام على هاشمى, [بى تا], مشهد: تراث اهل بيت; عربى.
140. زيارت ستارگان شام حضرت زينب و حضرت رقيّه(ع), به كوشش زهرا رمضانى, 1381ش, تهران: نيايشگران وحدت, 80ص; فارسى و عربى.
141. زيارت المرقد الشّريفة فى سوريا, نبيل شعبان, 1368ش, تهران: الهدى , 100ص; عربى.
142. زيارت مفجعه حضرت زينب (ع), به تصحيح مرتضى دانايى (1346ش ـ ), به خطّ محمّد نيك گفتار قنبرى, 1379ش, قم: سعيد نوين, 47ص; عربى.
143. زيارت مفجعه حضرت زينب (ع), 1380ش, [بى جا]: مؤسّسه دارالعلم آيةاللّه بهبهانى, 32ص; عربى.
144. زيارت مفجعه حضرت زينب (ع), به خطّ رضا ولى زاده (1344ش ), چاپ اوّل 1375ش, تهران: هلال, 64ص, جيبى; 1379ش, تهران: جهرمى, 64ص, جيبى; چاپ سوم 1380ش, تهران: مؤسّسه انتشارات و تبليغات هلال, 64ص, جيبى; فارسى و عربى.
145. زيارت مفجعه حضرت زينب (ع), ترجمه راضيه فيض الاسلام, به خطّ ميرحبيب شهلافر, 1371ش, [تهران]: فيض الاسلام, 33ص; فارسى و عربى.
146. زيارت مفجعه حضرت زينب (ع), ترجمه مهدى الهى قمشه اى (1280 ـ 1352ش), به خطّ مصطفى اشرفى [تبريزى] (1338ش ـ ), چاپ اوّل 1380ش, تهران: حفظى, 64ص, جيبى; فارسى و عربى.
147. زيارت مفجعه حضرت زينب كبرى و رقيّه خاتون(س), 1373ش, تهران: گنجينه, 48ص; عربى.
148. زيارت مفجعه حضرت زينب كبرى (س) و رقيّه خاتون و دعاهاى امام زمان… , اسماعيل پزشكيان نژاد, به خطّ غلام رضا مجد, 1374ش, تهران: پزشكيان نژاد و پسران, 64ص, صراط التّزكيه ش22; فارسى و عربى.
149. زيارت مفجعه حضرت زينب (س), ترجمه و خطّ محمود اشرفى تبريزى (1310 ـ 1373ش), 1369ش, تهران: مروى, 55ص, جيبى; 1372ش, تهران: مروى, 55ص, جيبى; 1380ش, تهران: مروى, 55ص, جيبى; فارسى و عربى.
150. زيارت مفجعه حضرت زينب (ع), 1373ش, قم: صحفى, 49ص, جيبى; فارسى و عربى.
151. زيارت مفجعه حضرت زينب (س), [بى تا, بى جا: بى نا], 32ص, جيبى; عربى.
152. زيارة مفجعة زينب (ع): بعض الطّلاب, 1383ق, نجف: چاپخانه نعمان, 20ص, جيبى; عربى.
153. زيارت مفجعه حضرت زينب كبرى و رقيّه خاتون, [چاپ اوّل بى تا], تهران: ولى ّ عصر, 48ص, جيبى; فارسى و عربى.
154. زيارت مفجعه حضرت زينب كبرى و زيارت رقيّه دختر سه ساله سيّدالشّهداء با ترجمه فارسى, مهدى مُلتجى (1298ش ـ ), 1362ش, تهران: اشرفى, 52ص, جيبى; چاپ بريل 1377ش, تهران: مجتمع خدمات بهزيستى نابينايان رودكى, 1ج; فارسى و عربى.
155. زيارت مفجعه حضرت زينب كبرى همراه با ترجمه فارسى, چاپ اوّل 1355ش, تهران: اشرفى, 24ص, جيبى; فارسى و عربى.
156. الزّيارة المفجعة صغرى , وسطى و كبرى , محمّدرسول بن عبدالعزيز كاشانى; عربى. 18
157. زيارت نامه حضرت زينب (ع), تدوين و تصحيح از على رضا نظرى, [1378ش], تهران: ياس كبود, 48ص; عربى.
158. زيارت نامه حضرت زينب (ع), على حبيب اللّهى, 1380ش, تهران: نشر مشعر; فارسى و عربى.
159. زيارت نامه حضرت زينب (ع), مصباح زاده, 1373ش, تهران: كورش, 32ص, جيبى; فارسى و عربى.
160. زيارت نامه حضرت زينب دختر مولى اميرالمؤمنين(ع), [بى تا, بى جا: بى نا, بدون صفحه شمار], جيبى, مصوّر, نقشه; فارسى و عربى.
161. زيباترين شكيب, زندگانى حضرت زينب (س), اكبر اسدى (1337ش ـ ) و مهدى رضايى (1341ش ـ ), با مقدّمه جعفر سبحانى (1308ش ـ ), چاپ اوّل 1374ش, قم: دفتر تبليغات اسلامى, 184ص, رقعى; چاپ سوم 1378ش, قم: مركز تحقيقات اسلامى جانبازان انقلاب اسلامى, 184ص, رقعى; فارسى.
162. زينب (ع), سيّدعزيز حسن دهلوى, دهلى, فائن آرت, 200ص; اردو.
163. زينب (ع), احمد زكى ابوشادى, 1924م / 1343ق, قاهره: چاپخانه سلفيّه; عربى.
164. زينب اخت الحسين و زيارة الكاملة المخصوصة, محمّدحسين اديب كربلايى, 1961م, نجف: [بى نا], 64ص, جيبى; 1384ق, نجف: [بى نا], 72ص, جيبى; چاپ سوم 1970م / 1390ق, نجف: [بى نا], 72ص, جيبى; چاپ افست 1983م, تهران: [بى نا], 72ص, جيبى; عربى.
165. زينب (ع) اسوه شجاعت, صبر و مقاومت مجاهدانه, مجهول المؤلّف, چاپ اوّل [بى تا], تهران: اطّلاعات, رقعى; فارسى.
166. زينب (ع) بانوى قهرمان كربلا, عايشه عبدالرّحمان بنت الشّاطى مصرى [مستعار] (1913 ـ 1998م), ترجمه و نگارش حبيب چايچيان (حسان) (1306ش ـ ) و مهدى آيت اللّه زاده نايينى, 1332ش, تهران: [بى نا], 270ص, جيبى; چاپ دوم 1335ش, تهران: [بى نا], 270ص, جيبى; چاپ سوم 1340ش, تهران: اميركبير, 191ص, رقعى; 1344ش, [تهران]: اميركبير, 17 « 191ص, رقعى; [چاپ پنجم 1348ش, تهران: اميركبير], 17 « 191ص, رقعى; چاپ ششم 1352ش, تهران: اميركبير, 191ص, رقعي… ; چاپ هشتم 1358ش, 191ص, رقعي… ; چاپ نهم 1360ش, 191ص, رقعي… ; چاپ چهاردهم 1366ش, تهران: اميركبير, 191ص, رقعى, ترجمه: بطلة كربلا; فارسى.
167. زينب (ع) بانوى ماندگار, بدر تقى زاده انصارى (1316ش ـ ), چاپ اوّل 1383ش, تهران: علوم روز, 358ص, وزيرى; فارسى.
168. زينب بطولة و جهاد, حبيب آل جامع, 1406ق, بيروت: دارالقارى; عربى.
169. زينب بنت الامام اميرالمؤمنين (ع), على محمّدعلى دُخيّل (1356ق ـ ), 1979م / 1399ق, بيروت: مؤسّسه اهل بيت, 94ص, رقعى; عربى.
170. زينب بنت على (ع), گروه نويسندگان, 1412ق, بيروت: الدّارالاسلاميه, 18ص, وزيرى, مصوّر; عربى.
171. زينب بنت على (ع), گروه نويسندگان, ترجمه مؤسّسة البلاغ, 1369ش, [تهران]: سازمان تبليغات اسلامى, [16]ص, مصوّر, مجموعه پيشگامان ايثار; فارسى.
172. زينب بنت على (ع), عبدالعزيز سيّدالاهل, چاپ اوّل 1952, بيروت: [بى نا], 107ص; چاپ دوم 1961م, قاهره: المكتبة العلميّة, 180ص, رقعى; عربى.
173. زينب بنت على ّ بن ابى طالب (ع) , سيرى در زندگانى حضرت زينب (ع).
174. زينب (ع) بيانگر نقش انقلاب الهى در مبارزه با رژيم طاغوتى, نورالدّين جزائرى (1268ش ـ 1343ش), با مقدّمه حسن سعيد (1298 ـ 1374ش), چاپ اوّل 1399ق, [اصفهان]: حسينيّه عمادزاده, 146ص; 1341ق, [بى جا: بى نا]; چاپ افست 1404ق / 1362ش, اصفهان: حسينيّه عمادزاده, 146ص; فارسى.
175. زينب حماسه اى ابدى بر فراز تاريخ, سيّدحسن حاج سيّدجوادى, 1360ش, تهران: نويد, 228ص, رقعى, عنوان روى جلد: (زينب حماسه اى بر فراز تاريخ); فارسى.
176. زينت پدر, زينب (س) اسوه كرامت زن و افتخار زن بودن, ملك ساكت اصلى ميرسلطانى (1312ش ـ ), 1379ش, قم: ظفر, 80ص; فارسى.
177. زينت دامان زهرا (ع) داستان زندگى حضرت زينب(س), مجيد سيّاحى (1343ش ـ ), 1377ش, مشهد: مؤسّسه فرهنگى و انتشاراتى گوهر سيّاح, 48ص; چاپ دوم 1379ش, مشهد: مؤسّسه فرهنگى و انتشاراتى گوهر سيّاح, 48ص; فارسى.
178. زينب دختر على (ع), عايشه عبدالرّحمان بنت الشّاطى مصرى [مستعار] (1913 ـ 1998م), ترجمه سيّدجعفر غضبان (1277ش ـ ), 1339ش, كرمانشاه, [بى نا], 94ص, جيبى; [بى تا, تهران]: مجلّه ماه نو, 94ص, جيبى; 1344ش, تهران: علمى, 140ص, رقعى, ترجمه: بطلة كربلا; فارسى.
179. زينب (ع) در حسّاس ترين و درخشان ترين دوران زندگى خود يعنى از عاشورا تا اربعين, بدرالدّين نصيرى, 1353ش, تهران: [بى نا], 306ص, جيبى; 1363ش, تهران: محمّدى, 328ص, جيبى, مصوّر, نقشه; چاپ چهارم 1369ش, تهران: محمّدى, 328ص, جيبى, مصوّر, نقشه, عنوان عطف: (زينب از عاشورا تا اربعين); چاپ بريل 1373ش, تهران: مجتمع خدمات بهزيستى نابينايان رودكى, 4ج; فارسى.
180. زينب در كاروان كوفه و شام, اميرتيمور معينى, 1358ش, تهران: [بى نا], 310ص, رقعى, مصوّر; فارسى.
181. زينب زينب است: صادق, [بى تا, بى جا: بى نا]; فارسى.
182. زينب زينب كى, حسن رضا غديرى, 1994م, لاهور: نقوى پرتنگ, 312ص, ترجمه: زينب زينب است; اردو.
183. زينب شجاع در عاشوراى حسينى, موسى فرهنگ رازى, [1350ش], تهران: خزر, 224ص, جيبى; فارسى.
184. زينب (س) الشّخصيّة و الموقف, هلال المؤمن, 1414ق / 1372ش, قم: دارالكتاب, 56ص, رقعى; عربى.
185. زينب شيرزن يا نور و ظلمت در جهان, على پرورش, [1350ش], تهران: [چاپخانه فردوسى], 381ص, وزيرى; فارسى.
186. زينب العقيلة, سيّد عبدالرزّاق موسوى مقرم (1898 ـ 1971م), نسخه خطّى كتابخانه مؤلّف; عربى. 19
187. زينب عقيله بنى هاشم, سيّدهاشم رسولى محلاّتى (1308ش ـ ), 1380ش, تهران: نشر مشعر; فارسى.
188. زينب عقيلة الوحى, سيّد عبدالحسين شرف الدّين موسوى (1873 ـ 1958م), [1374ق], دمشق: مهدى بهبهانى نجفى, 31ص, جيبى; چاپ دوم در مجلّه ثقافة الاسلاميّة, ش17, 1988م / 1408ق, ص210 ـ 215; عربى.20
189. زينب (ع) فروغ تابان كوثر, محمّد محمّدى اشتهاردى (1323ش ـ ), چاپ اوّل 1376ش, تهران: برهان, 312ص, رقعى; چاپ سوم 1379ش, تهران: برهان, 312ص, رقعى, عنوان عطف: (حضرت زينب (ع); فارسى.
190. زينب (ع) و شخصيّت تاريخى او, محمّدعلى عبّاسى غريب, چاپ دوم 1372ش, [تهران]: خوشه, 251ص, رقعى, مصوّر, نقشه; فارسى.
191. زينب غملرى, رضا مهدوى, 1380ش, قم: دارالنّشر اسلام, 475ص, جيبى; تركى.
192. زينب فى التّاريخ, سليم العراقى, 1423ق / 1381ش, [بى جا]: مؤسّسه محبّين, 178ص; عربى.
193. زينب (س) قهرمان دختر على (ع), احمد بن حسن صادقى اردستانى (1323ش ـ ), 1372ش, تهران: نشر مطهّر, 424ص, رقعى; چاپ دوم 1374ش, تهران: نشر مطهّر, 424ص, رقعى; فارسى.
194. زينب قهرمان كربلا, دختر على (ع), على عطايى خراسانى, 1348ش, مشهد: كتابفروشى اسلامى, 104ص, جيبى; فارسى.
195. زينب قيام آزادى بخش حسين را به نتيجه مى رساند, احمد مدنى, 1352ش, تهران: [بى نا], 16ص, وزيرى, مصوّر; فارسى.
196. زينب كبرى (ع), سيّد محمّد بن يوسف كابلى بهسودى, [بى تا], نجف: چاپخانه عدل اسلامى, 36ص, رقعى; فارسى. 21
197. زينب كبرى (ع) اسوه صبر و شجاعت و استقامت, تحقيق و بررسى از فرازهاى زندگى آن بانوى بزرگ, حسين دُرياب نجفى (1322ش ـ ), 1381ش, قم: انتشارات حضرت عبّاس (ع), 395ص; فارسى.
198. زينب كبرى بانوى شجاع, محمّدجواد مغنيه (1904م ـ ), ترجمه احمد بن حسن صادقى اردستانى (1323ش ـ ), [بى تا], قم: [بى نا], 279ص, رقعى; فارسى.
199. زينب الكبرى (ع), زين العابدين بن محمّد كريم خان كرمانى, نسخه خطّى, 1326ق, 64 برگ; فارسى. 22
200. زينب كبرى (ع), احمد موسوى سرخه ديزجى (1370ق ـ ), با نظارت و ويرايش على اكبر تلافى داريانى, عبدالرّضا ضاد, 1375ش, تهران: نيك معارف, 36ص, عنوان روى جلد: (زينب كبرى دانش نامه مكتب اهل بيت (ع); فارسى.
201. زينب الكبرى بنت الامام على, جعفر بن محمّد بن عبداللّه بن محمّدتقى ربعى مشهور به نقدى (1303 ـ 1371ق), چاپ دوم 1361ق, نجف: چاپخانه حيدريّه, 208ص, رقعى; چاپ سوم [بى تا], نجف: چاپخانه حيدريّه, 154ص, رقعى; چاپ چهارم 1376ق, نجف: على خاقانى, 154ص, رقعى; 1362ش / 1404ق, قم: مكتبة المفيد, 156ص, وزيرى; به تحقيق محمّدرضا فارس حسون, 1411ق / 1370ش, قم: مؤسّسه امام حسين, 183ص; 1378ش, افست قم, 148ص, وزيرى; عربى.
202. زينب الكبرى زينة اللّوح المحفوظ, عادل علوى (1955م ـ ), چاپ دوم 1378ش, قم: مؤسّسة الاسلاميّة العامّة للتّبليغ و الارشاد, 14ص; عربى.
203. زينب كبرى عقيلة بنى هاشم, حسين الهى (بوته كار), چاپ اوّل [بى تا], تهران: مؤسّسه فرهنگى آفرينه, 288ص, وزيرى; چاپ دوم [بى تا], تهران: آفرينه, 288ص, وزيرى; فارسى.
204. زينب كبرى فريادى در اعصار, اسماعيل منصورى لاريجانى (1329ش ـ ), 1369ش, تهران: مجتمع شهيد مطهّرى, 200ص, رقعى; 1378ش, تهران: مؤسّسه فرهنگى انتشاراتى آيه, 197ص, رقعى; فارسى.
205. زينب الكبرى من المهد إلى اللّحد, سيّد محمّدكاظم حائرى قزوينى (1356 ـ 1415ق), [بى تا, بيروت: بى نا]; 1417ق / 1375ش, قم: معهد العترة للدّراسات و البحوث و التّحقيقات, 126ص, وزيرى; به تحقيق مصطفى قزوينى, 1423ق / 1381ش, قم: دارالغدير, 696ص; عربى.
206. زينب الكبرى من المهد إلى اللّحد, سيّد محمّدكاظم حائرى قزوينى (1356 ـ 1415ق), ترجمه كاظم حاتمى طبرى, چاپ اوّل 2005م, قم: پيام مقدّس, 531ص, وزيرى; فارسى.
207. زينب كبرى يا قهرمان انقلاب كربلا, حسن ناجيان, 1351ش, تهران: [بى نا], 191ص, جيبى; فارسى.
208. زينب كربلا, سيّد آغا اشهر لكهنوى, 1945م, لكهنو: تلذپو; اردو.
209. زينب و جهاد المرأة المسلمة, فرحان بغدادى (1957 ـ 1980م); عربى.
210. زينب وصى ّ الحسين (ع), مشتمل بر زندگانى بزرگ بانوى اسلام زينب كبرى (س) از ولادت تا وفات, قاسم تاج خواه حكم آبادى (1359ش ـ ), 1380ش, تبريز: قاسم تاج خواه حكم آبادى, 170ص; فارسى.
211. زينب و فاجعه كربلا, گروه نويسندگان, 1423ق / 1380ش, تهران: مؤسّسة البلاغ, 96ص, جيبى; عربى.
212. زينب وليدة النبوّة و الامامة, ام ّ علاء و ام ّ صادق, چاپ اوّل 1987م / 1408ق, لندن: مؤسّسه وفاء, 208ص, وزيرى; عربى.
213. زينبيّه, غلام حسين كنتورى (م1337ق); عربى.23
214. سالار زينب, عابد صادق پور, 1376ش, تهران: پيرى, 384ص, تركى و فارسى.
215. ستارگان درخشان: شهبانوى اسلام فاطمه زهرا و زينب كبرا (ع), محمّدجواد نجفى (1342 ـ 1419ق), 1362ش, تهران: كتابفروشى اسلاميّه, 191ص, جيبى; چاپ پنجم 1368ش, تهران: اسلاميّه, 52ص, جيبى; چاپ ششم 1380ش, تهران: كتابفروشى اسلاميّه, 191ص, جيبى, اين كتاب جلد دوم از مجموعه كتاب هاى (ستارگان درخشان) است; فارسى.
216. سخنان حضرت زينب (س) در مجلس يزيد پس از نهضت كربلا, [بى تا], تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامى, 8ص; فارسى.
217. سرگذشت راست حضرت زينب (ع), جلال الدّين فارسى (1312ش ـ ), 1357ش, تهران: آسيا, 53ص, رقعى; چاپ دوم 1358ش, تهران: [بى نا], 53ص; چاپ بريل 1359ش, اصفهان: مجتمع آموزشى ابا بصير, 1ج; چاپ سوم 1372ش, تهران: نشر مطهّر, 62ص; فارسى.
218. سفرهاى حضرت زينب (س), احمد بن حسن صادقى اردستانى (1323ش ـ ), 1372ش, تهران: كيوان; فارسى.
219. سفرى بر پايگاه حضرت زينب كبرى (س), اسداللّه داستانى بنيسى (1325ش ـ ), 1371ش, قم: بنيس, 88ص, مصوّر; فارسى.
220. سلسلة الذّهب فى سوانح سيّدتنا زينب24, سيد محمّد مظفّرعلى خان بن خورشيدعلى خان جانستهى هندى, 1927م / 1349ق, لكهنو: چاپخانه نولكشور, 212ص, ترجمه الخصائص الزّينبيّه; اردو.
221. سوانح سيّدة زينب (س), محمّد حسنين بن عبدالعلى سابقى پاكستانى (1945م ـ ), نسخه خطّى كتابخانه مؤلّف; اردو. 25
222. سوانحيّات حضرت زينب كبرى , سيّد آقا مهدى (م1406ق), كراچى: خدّام عزا, 248ص; اردو.
223. سيّده كى بيبى, رازق خيرى, 1944م, [بى جا: بى نا]; اردو.
224. السيّدة زينب (ع), على محمّد دُخيّل (1356ق ـ ), 1394ق / 1974م, بيروت: دارالتّراث الاسلامى; عربى.
225. السيّدة زينب (ع), سيّدعزيز حسن بقايى هندى, [بى تا, دهلى: بى نا]; اردو.
226. السيّدة زينب بنت الزّهراء و ثورة كربلاء فى الوجدان الشّعبى, رضا حسين صبح, [بى تا], بيروت: دارالزّهرا; عربى.
227. السيّدة زينب (ع) رائدة الجهاد فى الاسلام, عرض و تحليل: باقر شريف القرشى (1926م ـ ), 1378ش, قم: مهديّه, 344ص; 1998م, بيروت: دارالتّعارف, 317ص, وزيرى; عربى.
228. السيّدة زينب رضى اللّه عنها, محمود شرقاوى, 1972م, قاهره: دارالشّعب, 111ص, رقعى; عربى.
229. السيّدة زينب (ع) عالمة غير معلّمة, سيّدمحمّد حسينى شيرازى, 1419ق / 1378ش, بيروت: مؤسّسة السيّدة زينب (ع), 64ص; عربى.
230. السيّدة زينب عقيلة بنى هاشم, محمّد فهمى عبدالوهّاب, 1980م, قاهره: دارالاعتصام, 48ص, جيبى; چاپ دوم 1412ق, بيروت: شركة الرّبيعان, 43ص, رقعى; عربى.
231. السيّدة زينب عقيلة بنى هاشم , بطلة كربلا.
232. السيّدة زينب (ع) كعبة الرّزايا و رحلة البلاء العظيم, عبداللّه ضوية, 1426ق, قم: انوار الهدى , 488ص; عربى.
233. السيّدة زينب (س) المثل الأعلى للفضيلة و العفاف: مجهول المؤلّف, بى تا], قاهره: كميته نشر علوم و معارف اسلامى; عربى.
234. سيره جناب زينب, سيّد محمّدحسين جعفرى, 1945م, حيدرآباد دكن, اعظم سنيم, 348ص; اردو.
235. سيرت جناب زينب, شيعه نرل بك اينجنسى, [چاپ اوّل بى تا], لاهور: [بى نا]; اردو.
236. سيرة السيّدة زينب (ع), محمّد سالمين هندى, [بى تا, هند: بى نا], عربى و انگليسى.
237. سيرت زينب, احمدحسين ترمذى, [چاپ اوّل بى تا], لاهور: [بى نا], 92ص, وزيرى, ترجمه و تلخيص الطّراز المذهب; اردو.
238. سيرت زينب كبرى , سيّدمحمّد حسنين جعفرى, 1364ق / 1945م, [حيدرآباد دكن: بى نا], 2ج, وزيرى; اردو.
239. سيرت زينب كبرى , گروه محقّقان, [چاپ اوّل 1964م], هند: [بى نا], 205ص, وزيرى, بخشى از آن به ترجمه بطلة كربلاء اختصاص يافته است; اردو.
240. سيرى در زندگانى حضرت زينب (ع), سيّد محمّدعلى بحرالعلوم (1928م ـ ), ترجمه امير وكيليان و كريم جعفرى, 1410ق / 1369ش, [تهران]: حكمت, [130]ص, وزيرى; چاپ دوم 1379ش, تهران: مشكاة, 130ص, ترجمه: فى رحاب السيّدة زينب; فارسى.
241. سيماى حضرت زينب (س), محمّدمهدى تاج لنگرودى (واعظ), چاپ اوّل 1375ش, [تهران]: دفتر نشر ممتاز, 223ص; چاپ دوم زمستان 1381ش; فارسى.
242. سيماى زينب كبرى (ع) اسوه صبر و پايدارى, على اكبر بابازاده (1334ش ـ ), 1377ش, تهران: مؤسّسه فرهنگى انتشاراتى مكيال, 227ص; ويرايش دوم 1381ش, قم: دانش و ادب, 166ص; مجتمع خدمات بهزيستى نابينايان رودكى در تهران اين كتاب را در سال 1379ش به نوار صوتى نيز تبديل كرده است; فارسى.
243. شام سرزمين خاطره ها و خطابه ها: عبدالرّحيم عقيقى بخشايشى (1320ش ـ ), 1376ش, قم: دفتر نشر نويد اسلام, 176ص, مصوّر; فارسى.
244. شام, سرزمين و تاريخ (سفرنامه سوريّه), اسداللّه بقايى نايينى (1327ش ـ ), چاپ اوّل 1376ش, اصفهان: فرزانه, 237ص, واژه نامه; فارسى.
245. شام غريبان, مويه نامه حضرت زينب (س) به گويش كردى كلهرى, كريم كريم پور, 1379ش, كرمانشاه: باغ ابريشم, 31ص; كردى.
246. شرح خطبه حضرت زينب در كوفه, حيدرقلى سردار كابلى (ز1369ق); عربى و فارسى.26
247. شرح الخطبة الزّينبيّة, هادى بُنابي27 (م1281ق); عربى.28
248. شرح خطب زينب, زلف على بن عبد مناف بن محمّدمعصوم ديزجى زنجانى (م1345ق / 1926م); عربى.29
249. شرح زيارة المفجعة, محمّدصادق دارابى (م1298ق); عربى.30
250. شرح زيارة المفجعة, مجهول المؤلّف, چاپ اوّل [بى تا], هند: [بى نا]; عربى.
251. شير زن كربلا يا زينب دختر على (ع), عايشه عبدالرّحمان بنت الشّاطى مصرى [مستعار] (1913 ـ 1998م), ترجمه سيّدجعفر شهيدى (1297ش ـ ), 1388ق, تهران: ابن سينا, 126ص, جيبى; چاپ دوم 1350ش, تهران: كتابفروشى حافظ, 126ص, جيبى; چاپ پنجم 1374ش, [تهران]: نشر مشعر, 137ص, ترجمه: بطلة كربلا; فارسى.
252. صداى عدالت خواهى حضرت زينب و رقيّه (ع) دختران على و حسين (ع), على اصغر عطايى خراسانى, 1381ش, مشهد: شهداء الفضيلة, 182ص; فارسى.
253. صدف هاى شكسته, نعمت اللّه قاضى (شكيب), 1340ش, تهران: علمى, 20ص, جيبى; فارسى.
254. الصديّقة زينب (ع) العقيلة الهاشميّة, على روحانى اصفهانى (1351 ـ 1415ق). 31
255. الصديّقة زينب (ع) شقيقة الحسين (ع), سيّد محمّدتقى مدرّسى (1945م ـ ), چاپ اوّل 1416ق / 1374ش, تهران: منشورات البقيع, 100ص, وزيرى; عربى.
256. صديّقه صغرى , سيّد اسد على, [بى تا], لاهور: اماميّه مشن, 24ص; اردو.
257. الطّاهرة السيّدة زينب بنت على, عبدالخبير خولى, چاپ اوّل [بى تا], قاهره: [بى نا]; عربى.
258. طراز المذهب فى احوال زينب , الطّراز المذهب فى احوال السيّدة زينب.
259. طراز المذهب مظفّرى , الطّراز المذهب فى احوال السيّدة زينب.
260. الطّراز المذهب فى احوال سيّدتنا زينب , الطّراز المذهب فى احوال السيّدة زينب.
261. الطّراز المذهب فى احوال السيّدة زينب32 يا ناسخ التّواريخ حضرت زينب, عبّاس قلى بن محمّدتقى سپهر (1268 ـ 1342ق), با تقريظ ابوالفضل نورى تهرانى در 1314ق, به خطّ محمّداسماعيل بن على اكبر شاهرودى به نستعليق, چاپ اوّل 1315ق, تهران: [بى نا], 408ص, رحلى; 1319ق, 398ص; 1322ق, بمبئى: [بى نا], 660ص, وزيرى; با تصحيح و حواشى محمّدباقر بهبودى (1308ش ـ ), 1339 ق, قم, رحيميان, 1364ش, تهران: اسلاميّه, دو جلد در يك مجلّد, 680ص, وزيرى; فارسى.
262. عاشورا و نساء الشّيعة, حسن بلادى, چاپ اوّل [بى تا], قم: انوارالهدى , 224ص, وزيرى; عربى.
263. العجاجة الزّينبيّة فى السّلالة الزّينبيّة, جلال الدّين سيرفى (م911ق), نسخه خطّى دارالكتب مصر, ش9207ح; كتابخانه آيةاللّه مرعشى, ش3038; كتابخانه مركزى دانشگاه كويت, ش3997; ميكروفيلم دانشگاه رياض, ش70; عربى.
264. عديلة الحسين, غضنفر عبّاس تونسوى, [بى تا], لاهور: اداره تمدّن اسلام, 64ص; اردو.
265. عرف الزّرنب فى ترجمة السيّدة زينب, شمس الدّين ابى العون محمّد بن احمد بن سالم نابلسى سفارينى حلبى (1114 ـ 1188ق), 98ص; عربى. 33
266. عرف الزّرنب بترجمة سيّدى مُدرك34 و السيّدة زينب, حافظ اسماعيل بن محمّد بن عبدالهادى عجلونى شافعى; عربى. 35
267. عرف الزّرنب فى بيان شأن السيّدة زينب, محمّد بن محمّد زنگى اسفراينى (677 ـ 747ق); عربى.36
268. العقد المنظوم فى احوال ام ّ كلثوم, زينب (ع), محمّد حسنين بن عبدالعلى سابقى پاكستانى (1945م ـ ); عربى. 37
269. عقيله بنى هاشم, زينب (س), على كريمى جهرمى (1320ش ـ ), 1376ش, قم: مركز نشر راسخون, 134ص; فارسى.
270. عقيلة بنى هاشم زينب الكبرى (س), سيّدعلى ّ بن حسين خطيب هاشمى, 1967م, نجف: [بى نا]; 1377ش, قم: مكتبة حيدريّه; عربى.
271. عقيله خاندان حى, الصّديقة الصّغرى الحوراء الكبرى زينب بنت اميرالمؤمنين (ع), سيّدعبدالحسين شرف الدّين (1873 ـ 1958م), ترجمه محمّدرضا مهرى (1336ش ـ ), چاپ اوّل 1380ش, ويرايش قاسم عبداللّهى, تهران: سنا, 56ص, پالتويى; ويرايش دوم 1381ش, تهران: عارف كامل, 120ص, ترجمه عقيلة الوحى; فارسى.
272. العقيلة زينب و الفواطم (ع), حسين شاكرى, 1422ق / 1380ش, قم: مؤسّسة الاسلاميّة للتّبليغ و الارشاد, 255ص; عربى.
273. العقيلة الطّاهرة السيّدة زينب بنت على (ع), احمد فهمى محمّد المحامى المصرى, [بى تا], قاهره: [بى نا]; عربى.
274. عقيلة الطّهر و الكرم السيّدة زينب, موسى محمّدعلى, چاپ سوم 1985م / 1405ق, بيروت: عالم الكتب, 164ص, وزيرى; عربى.
275. غنچه گل نشكفته, سروده على اكبر پيروى, 1345ش / 1386ق, تهران: انجمن ادبى حضرت حجّت (عج); فارسى.
276. فاتح شام, نذر حسين قمر وزيرآبادى, وزيرآباد: انجمن فدايان حسين, 24ص; اردو.
277. فرازهايى از زندگانى حضرت فاطمه زهرا (ع) و دختران آن حضرت زينب و ام ّ كلثوم (ع), سيّدهاشم رسولى محلاّتى (1308ش ـ ), 1366ش, تهران: علميّه اسلاميّه, هفت « 374ص, وزيرى; چاپ دوم 1375ش, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, نه « 347ص, وزيرى; چاپ سوم 1375ش, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, نه « 347ص, وزيرى; چاپ چهارم 1376ش, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, نه « 347ص, وزيرى; چاپ پنجم 1376ش, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, نه « 347ص, وزيرى; 1378ش, تهران: سفير صبح; فارسى.
278. فضائل زينب (ع), سيّداحمد موسوى, 1377ش, تهران: نيك معارف, 47ص; فارسى.
279. فى رحاب بطلة كربلا, ابراهيم محمّد خليفه, [1985م], بيروت: دارالبلاغ, 144ص; عربى.
280. فى رحاب السيّدة زينب, سيّد محمّد بحرالعلوم (1928م ـ ), چاپ دوم 1395ق / 1975م / 1354ش, بيروت: دارالزّهرا, 207ص; عربى.
281. قرية قبر الست, محمّدفخرى زكريّا, 1965م, پايان نامه دكترا, دانشكده ادبيّات دانشگاه دمشق; عربى.
282. قصّه هاى زينب, مهرى ماهوتى (1340ش ـ ), نقّاشى از آراسته رزّاقى, 1374ش, تهران: انتشارات مدرسه, مصوّر (رنگى), 200ص… ; چاپ پنجم 1378ش, تهران: انتشارات مدرسه, مصوّر (رنگى), 200ص; فارسى.
283. قصيدة ام ّالبنين (س) و نهاية المطاف رجوع الحوراء زينب (ع) إلى المدينة, عبدالسّادة السعد الدّيراوى (1324ش ـ ), [چاپ اوّل] 1372ش, 160ص; چاپ دوم 1414ق / 1373ش; چاپ سوم 1416ق / 1375ش; عربى.
284. القصيدة الزّينبيّة, سيّدعلى موسوى هندى (م1922م), 1966م, بغداد: [بى نا]; عربى.
285. قطره اى از فرات عاشورا, على رهبر, چاپ اوّل 1372ش, قم: شفق, 126ص, رقعى; فارسى.
286. قهرمان صبر يا زندگانى عالمه فاضله زينب كبرى (ع), محمّد غلامى, 1351ش, تهران: علمى, 336 « 14ص, رقعى, مصوّر; 1354ش, تهران: علمى, 336ص « 14, رقعى, مصوّر; فارسى.
287. قهرمان كربلا زينب دختر على (ع), عايشه عبدالرّحمان بنت الشّاطى مصرى [مستعار] (1913 ـ 1998م), مجهول المترجم, 1363ش, تهران: سعيدى, 144ص, وزيرى, ترجمه: بطلة كربلا; فارسى.
288. قهرمان كربلا زينب كبرى (ع), سيّدابوالحسين يحيى بن حسن بن جعفر اعرج عبيدلى مدنى (214 ـ 277ق), ترجمه سيّدمحمّدجواد مرعشى نجفى, با مقدّمه آيةاللّه سيّد شهاب الدّين مرعشى نجفى (1315 ـ 1411ق), 1401ق, تهران: فراهانى, 202ص, رقعى, ترجمه: اخبار الزّينبات او السيّدة الزّينب; فارسى.
289. قيام زينب (ع), انوار اردبيلى [مستعار] = قدير جليل زادگان (1310 ـ 1371ش), چاپ دوم 1376ش, [تهران]: سيف, 656ص; چاپ سوم 1380ش, اردبيل: نشر فائزون, 656ص; تركى.
290. كاوش تاريخى درباره انقلاب زينب كبرى (س) سخنگوى اسلام از دشت نينوا, على علاّمه حائرى (1303ش ـ ), 1378ش, [تهران]: تابان و كلبه, 264ص, وزيرى; فارسى.
291. كربلا كى شير دل خاتون, سيّد محمّدعبّاس زيدى جلالوى, با مقدّمه جعفر عبّاس جعفر, كتابت محمّداصغر قريشى طاهر, 1971م, لاهور: اماميّه مشن, 336ص, ترجمه: شير زن كربلا38; اردو.
292. كردار خاتون كربلا, جعفر رضا بدايونى, 1379ق, لكهنو: [بى نا], 76ص; اردو.
293. كلمه حق ّ, محمّدتقى معتضدى, 1415ق / 1373ش, [تهران]: نشر ما, 33ص; فارسى.
294. كلمة السيّدة زينب (ع) و ربيبات الرّسالة (ع), سيّدحسين حسينى شيرازى (1934 ـ 1980م), 1400ق, مشهد; 1419ق / 1998م / 1377ش, بيروت: مؤسّسة السيّدة زينب (ع) الخيريّة, 216ص; 1420ق, بيروت, 216ص; عربى.
295. گلدسته مضامين, سيّد محمّد سبطين نقوى, 1978م, لاهور: انجمن غلامان اسلام, 463ص; اردو.
296. گوهرى از دريا يا سخنانى كوتاه از فضائل و كمالات و درس هايى از تاريخ زندگانى عقيله بنى هاشم حضرت زينب كبرى (ع), حسين ميرحافظ (موسوى), 1380ش, مشهد: ترنّم, 167ص; فارسى.
297. لوائح القبول و المنحة و الاعزاز فى الرّحلة لزيارة السيّدة زينب و سيّدى مُدرك39 و عمر الخبّاز40, عبداللّه بن عمر افيونى, [بى تا], قم: محمّد هنداوى, 201ص; فارسى.
298. مادر مصيبت ها سوگ نامه حضرت زينب, على رضا رجالى تهرانى (1346ش ـ ), 1379ش, قم: نبوغ, 128ص, رقعى; فارسى.
299. مجموعه وفيات الائمّه (ع) و يليه وفاة السيّدة زينب (ع), مراجع من علماء الاعلام, 1415ق / 1374ش, قم: شريف رضى, 485ص; عربى.
300. المحاجّة الزّرنبيّة فى السّلالة الزّينبيّة, جلال الدّين عبدالرّحمان بن ابوبكر سيوطى (849 ـ 911ق), 1232ق, فاس: قاعدة المغربيّة.
301. محاضرات اسلاميّة حول عصمة الحوراء زينب (ع), عادل علوى (1955م ـ ), تحرير و تعليق: على فتلاوى, 1421ق / 1379ش, قم: دفتر آيةاللّه ميرزاجواد تبريزى, مؤسّسة الاسلاميّة العامة للتّبليغ و الارشاد, 80ص, وزيرى; عربى.
302. المرأة العظيمة, حسن صفّار, 1414ق, بيروت; عربى.
303. المرأة فى الثّورة الحسين (ع), غادة جابر, 1979م, بيروت: دارالتّعارف.
304. مردآفرين روزگار, با تحقيق و كتابت حبيب اللّه فضائلى (1301 ـ 1376ش), 1368ش, تهران: دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى, 277ص, وزيرى, مصوّر, نقشه; فارسى.41
305. مرقد السيّدة زينب فى سنجار, حسن كامل شمسيانى; عربى.
306. مرقد العقيلة زينب (كشف الغيهب فى تحقيق مرقد العقيلة زينب), محمّد حسنين بن عبدالعلى سابقى پاكستانى (1945م ـ ), با مقدّمه محمّدحسين حرزالدّين عقيلى نجفى, [1979م / 1399ق], بيروت: مؤسّسه اعلمى, 250ص, وزيرى; عربى.
307. مصائب حضرت زينب عقيله بنى هاشم (س), محمّدمهدى بهداروند (1342ش ـ ), با تقريظ حسين مظاهرى (1312ش ـ ), چاپ اوّل 1374ش, تهران: پيام آزادى, 59ص, رقعى; چاپ چهارم 1378ش, 59ص, رقعى, عنوان روى جلد: (همراه با حضرت زينب (س) در كربلا عقيله بنى هاشم); چاپ دوم 1375ش, 59ص, رقعى; چاپ سوم 1377ش, 59ص, رقعى; فارسى.
308. مصيبة مجدّدة, احزان المؤمنين فى قصّة العفيفة بنت اميرالمؤمنين (ع)42, محمّد بن عيسى بن عبدالحسين, تأليف در 1108ق; عربى.
309. مظلومة كربلا, سيّد محمّدحسين جعفرى, [1983م], كراچى: رضوى بك, 284ص; اردو.
310. مظلومة كربلا, سيّد اظهار حسين عرش, [بى تا], لكهنو: نظامى پريس, 188ص, ترجمه: الطّراز المذهب; اردو. 311. مظلومة كربلا, سيّدعالم شاه كاظمى, 1381ق / 1961م, لاهور: اداره معارف اسلامى, 403ص; اردو.
312. مع بطلة كربلا زينب بنت اميرالمؤمنين, محمّدجواد مغنيه (1904م ـ ), 1984م, بيروت: دارالجواد; عربى.
313. معيارالايمان, سيّدمحمّد آغا اشهر, 1945م, لكهنو: شاهى پريس, 24ص; اردو.
314. مقام السيّدة زينب, مهدى بهبهانى, 1377ق, دمشق: [مؤلّف].
315. مقتل شهداى كربلا: ذكر 210 شهيد, خطبه امام سجّاد و زينب كبرى (ع), احمد نورايى يگانه قمى, 1375ش, احمد نورايى يگانه قمى, 224ص, عنوان روى جلد: (مقتل شهداى كربلا: اشعار فارسى); فارسى.
316. مقصد زينب, سيّد محمّدحسين جعفرى, [بى تا], پاكستان: تحفّظ تعليمات آل محمّد, 31ص; اردو.
317. مليكه نشأتين حضرت زينب كبرى اخت الحسين, محمّدرضا ربّانى, چاپ اوّل [بى تا], تهران: ربّانى, 240ص, جيبى; فارسى.
318. منظومة تاريخ احوال زينب بنت على, سلطان المتكلّمين محمّد بن اسماعيل بن عبدالعظيم بن محمّد باقر كجورى (م1353ق / 1934م); عربى. 43
319. الموقف و الرّمز, كريم الوائلى; عربى.
320. مهتاب غمرنگ, محمّدجواد صاحبى (1334ش ـ ), 1377ش, قم: صاحبى, 72ص, رقعى; فارسى.
321. مهدى (عج) و زينب (ع), محمّدرضا فؤاديان (1351ش ), چاپ اوّل 1383ش, قم: روح, 64ص, رقعى; فارسى.
322. ناسخ التّواريخ حضرت زينب , الطّراز المذهب فى احوال السيّدة زينب.
323. نامه هاى زينب, مجتبى آموزگار, نقّاشى از محمّدرضا دادگر, ويراسته ايرج جهانشاهى قاجار (1305 ـ 1370ش), 1374ش, [تهران]: مؤسّسه زيتون, [27]ص, مصوّر (رنگى); فارسى.
324. نفحات من سيرة سيّدة زينب, احمد شرباصى, 1946م, قاهره: دارالتّأليف, 48ص; عربى.
325. نقش زينب كبرى در رساندن پيام عاشورا, حاج جبّارى, [بى تا], قم: مركز آموزش ضمن خدمت قم, رحلى; فارسى.
326. نقش زينب كبرى در رهبرى الهى, حسن سعيد تهرانى (1337 ـ 1416ق), 1399ق, اصفهان: حسينيّه عمادزاده, 17ص, رقعى.
327. نگاهى كوتاه به زندگى زينب كبرى (س), سيّدهاشم رسولى محلاّتى (1308ش ـ ), چاپ اوّل 1369ش, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, 103ص, رقعى; 1373ش, قم: دفتر تبليغات اسلامى, 103ص, رقعى; چاپ سوم 1376ش, قم: دفتر تبليغات اسلامى, 103ص, رقعى; 1380ش, قم: دفتر تبليغات اسلامى, 127ص, رقعى, عنوان روى جلد: (نگاهى كوتاه به زندگانى زينب كبرى (س); فارسى.
328. نمونه صبر, زينب (ع), اكبر اسدى (1337ش ـ ) و مهدى رضايى (1341ش ـ ), ترجمه نثاراحمد زين پورى, [چاپ اوّل] 1417ق / 1996م / 1375ش, قم: مؤسّسه انصاريان, 210ص, رقعى; چاپ دوم 1380ش, قم: مؤسّسه انصاريان, 210ص, رقعى, ترجمه: زيباترين شكيب; اردو.
329. وسيلة المعصومين تاريخ نساء من اهل البيت, سيّد ابوطالب واعظ حسينى تبريزى, 1371ق, تهران: [بى نا], 106ص, جيبى; فارسى.
330. وفاة زينب الكبرى , حسين بلادى بحرانى (م1387ق), [بى تا, نجف: بى نا]; عربى.
331. وفات زينب الكبرى و نهج الهداية, هاشم حسينى نژاد, چاپ اوّل 1364ش, مشهد: انجمن اسلامى تراشكاران و ريخته گران, 64ص; فارسى.
332. وفاة زينب الكبرى و المرقد الزّينبى, فرج الدّين بن حسن آل عمران قطيفى, نجف: چاپخانه حيدريّه, 1959م / 1379ق, 112ص, وزيرى; چاپ دوم در مجلّه الموسم, ج3, ش4, س10, 1411ق, ص437; چاپ افست 1412ق / 1370ش, قم: شريف رضى, 77ص, وزيرى; عربى.
333. هفتاد و دو درس از سيره عملى حضرت زينب (س), اميرحسين على قلى (1350ش ـ ), چاپ اوّل 1383ش, تهران: عابد, 79ص; فارسى.
334. يادگارهاى خيمه هاى سوخته, محمّدجواد مغنيه (1904م ـ ), ترجمه و تلخيص على رضا رجالى تهرانى (1346ش ـ ), 1377ش, قم: نشر دارالصّادقين, 155ص, رقعى, ترجمه: مع بطلة كربلا; فارسى.


اخبار درگذشتگان
آيت اللّه العظمى بهجت
شيخ الفقهاء والمجتهدين, حضرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ محمدتقى بهجت فومنى ـ قدس سره الشريف ـ يكى از اعاظم فقها و مراجع تقليد شيعه بود.
معظم له, در پايان سال 1334 ق در فومن به دنيا آمد. پدرش كربلايى محمود, از معتمدان شهر بود كه مردم براى گواه اسناد و قباله ها به او مراجعه مى كردند, وى خوش ذوق و پرقريحه بود و اشعارى در مدح و مرثيه امام حسين ـ عليه السلام ـ سروده بود كه تاكنون مورد استفاده مداحان آن سامان است.
مرحوم آيت اللّه بهجت, 16 ماهه بود كه مادرش را از دست داد و گرد يتيمى بر سرش نشست, اما تحت تربيت پدر متدين و دلسوزش مراتب تحصيل ابتدايى را پشت سر نهاد و به تحصيل علوم دينى روى آورد و ادبيات عرب را در شهرش بياموخت. سپس در سال 1348 ق رهسپار كربلا شد و به مدت 4 سال سطح فقه و اصول را فرا گرفت. در سال 1352 ق, به نجف اشرف رفت و شرح لمعه را از آيت اللّه شيخ مرتضى طالقانى و سطوح عاليه را از آيات عظام: خويى و ميلانى (مكاسب) و شاهرودى (كفايه) بياموخت. نيز اشارات و اسفار را از حكيم علامه سيدحسين بادكوبه اى و مراتب عرفان و اخلاق را هم از عارف و اخلاقى بزرگ نجف مرحوم آيت اللّه آقاسيدعلى قاضى و آيت اللّه آقا سيدعبدالغفار مازندرانى فرا گرفت و مورد توجه و ملاطفت فراوان اساتيدش قرار گرفت.
آن مرحوم خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: شيخ كاظم شيرازى, سيدابوالحسن اصفهانى, شيخ محمدحسين غروى اصفهانى, خويى و ميلانى آموخت و مبانى فقهى و اصولى اش را استوار ساخت و همزمان به نگارش تقريرات درس اساتيدش و تدريس سطوح عاليه پرداخت.
سپس در سال 1364 ق (1324 ش) به زادگاهش بازگشت و پس از ازدواج, رهسپار حوزه علميه قم شد و به درس آيات عظام: حجت كوهكمرى و آقاى بروجردى حاضر گرديد و پس از وفات آيت اللّه شيخ عبدالنبى عراقى اقامه جماعت در مسجد خانم همايون ـ فاطميه ـ را هم بر عهده گرفت و اين مسجد, به بركت نماز ايشان, مجمع اهل علم فضل و تقوا گرديد. معظم له, در طول اين سالها به تحصيل و تأليف و تدريس اشتغال داشت و آنى نياسود. در اين سالها, يكى از مشاهير حوزه علميه قم در علم و تقوا و معنويت بود و نامش در اوساط علمى طنين افكن. پس از وفات مراجع معظم تقليد, و به دنبال اصرار بسيار مؤمنان در سال 1373 ش, رساله اش به چاپ رسيد و شمار فراوانى از شيعيان جهان, تقليد از او را پذيرفتند.
او, اسوه زهد و تقوا و معنويت بود. در نجف اشرف, همه روزه به زيارت اميرالمؤمنين و شبهاى چهارشنبه به زيارت مسجد سهله و در قم هر روز به زيارت مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه و در مشهد مقدس هر روز به زيارت حرم مطهر امام رضا ـ عليه السلام ـ مشرف مى شد و به حال ايستاده زيارت عاشورا را قرائت مى نمود. از تعيّنات زندگى و مظاهر دنيا دورى مى گزيد و خانه اش تا پايان عمر شريفش همان خانه ابتداى ورودش به قم بود, هماره كتابهايش بدون عنوان رايج حوزوى و با امضاى (العبد محمدتقى بهجت) به چاپ مى رسيد. به تهجد و نوافل و رعايت مستحبات و بكاء در نماز و احتياط در فتوا و صرف وجوهات شرعيه, مشهور بود و خانه خود در شهر فومن را وقف و به مدرسه علميه تبديل نمود, موعظه ها و گفتارش, شيرين و نمكين بود و در درسش, موارد بسيارى از تفسير آيات و روايات و خاطرات خويش را بيان مى فرمود (كه برخى از آنها در كتاب (در محضر آيت اللّه بهجت) ـ ج 2ـ نوشته: محمدحسين رُخشاد, گرد آمده است).
آثار ايشان عبارت اند از:
الف ـ كتابهاى چاپى:
1. توضيح المسائل;
2. مناسك حج;
3. وسيلة النجاة (تعليقه بر وسيلة النجاة مرحوم آيت اللّه سيدابوالحسن اصفهانى);
4. جامع المسائل (5 ج ـ يك دوره فقه فارسى);
5. استفتائات (4 ج);
6. ذخيرة العباد (حاشيه بر رساله ذخيرة العباد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى);
7. دوره اصول;
8. بهجة الفقيه (ج 1 ـ كتاب الصلاة).
ب ـ كتابهاى غيرچاپى:
1. كتاب الطهارة;
2. كتاب الصلاة;
3. حاشيه بر مكاسب ـ شيخ انصارى
4. حاشيه بر مناسك حج ـ شيخ انصارى;
5. تقريرات دروس اساتيد.
سرانجام روح ملكوتى آن مرجع بزرگ در 95 سالگى, عصر روز يكشنبه 27 اردى بهشت 1388 ش (22 جمادى الاولى 1430 ق) به مواليان طاهرينش پيوست. با اعلام خبر وفاتش موجى از غم و اندوه بر حوزه هاى علميه در سراسر ايران سايه افكند و دولت جمهورى اسلامى, سه روز عزاى عمومى و يك روز (سه شنبه) را در استان قم تعطيل عمومى اعلام كرد. حوزه علميه قم و نجف اشرف هم به حال تعطيل درآمد. پيكر پاكش روز سه شنبه 29 اردى بهشت, با تشييع ميليونى و بى نظير مردم عزادار و نماز آيت اللّه جوادى آملى بر آن, در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه ـ سلام اللّه عليها ـ به خاك سپرده شد و در فقدانش اعلاميه ها و پيام هاى فراوان از سوى مراجع عظام تقليد, مقام معظم رهبرى, شخصيتها, نهادها و سازمانهاى متعدد صادر شد و مراسم بزرگداشت مقام علمى و عملى اش تا مدتها ادامه يافت.

حجةالاسلام ايرانى
حضرت مستطاب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين ايرانى, نامى آشنا در شهر مقدس قم بود. حوزه علميه قم, مردم متدين و مسئولين شهر قم, همه او را به پاكى و صفا و خلوص و ساده زيستى و تقوا مى شناختند. مرگ او نابهنگام و زودرس و مايه تأسف و اندوه بود.
وى, در سال 1323 ش در قم زاده شد. پدرش ملامحمد ـ كه يزدى الاصل بود و جدش از يزد به قم, مهاجرت كرده بود ـ يكى از نزديكان و معتمدان آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى بود. مرحوم ايرانى, پس از اخذ ديپلم نظام قديم در 17 سالگى (1340 ش) به تحصيل ادبيات عرب همت گماشت و پس از آن سطوح عاليه را نزد حضرات آيات: فاضل لنكرانى, مكارم شيرازى, مؤمن قمى, مشكينى و مصباح يزدى فراگرفت و سپس به درس خارج آيات عظام ميرزا هاشم آملى, حاج آقا مرتضى حايرى, ميرزا جواد تبريزى و منتظرى, و فاضل لنكرانى حاضر شد و بهره هاى فراوان برد و همزمان به تحصيل در نخستين دوره آموزشى تخصصى مؤسسه (در راه حق) اشتغال ورزيد و زيرنظر اساتيدى چون: دكتر احمدى, دكتر نمازى, آيت اللّه مصباح, آيت اللّه مظاهرى فلسفه اسلامى, فلسفه غرب و شرق, اقتصاد, زبان عربى و انگليسى را به خوبى آموخت و جزوات مختلف را در ردّ و نقد تفكر چپ و انديشه هاى حزب توده به رشته تحرير درآورد. او در كنار تحصيل به تدريس ادبيات (در مدرسه رضويه) و معارف اسلامى (به معلمان و دبيران), تبليغ دين و تأليف پرداخت و پيش از پيروزى انقلاب اسلامى, در راه تحكيم مبانى انقلاب, رنج سفر بر خود هموار مى ساخت و به ديدار علماى تبعيدى مى شتافت و از آنان رهنمود مى گرفت.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى, از سوى جامعه مدرسين مأموريت بازرسى از دوائر دولتى, رفع اختلاف و درگيرى هاى محلى, سازماندهى نيروهاى انقلابى و درنهايت سرپرستى حزب جمهورى اسلامى در قم را بر عهده گرفت. با شروع جنگ تحميلى, فرماندهى و مسؤوليت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم و منطقه يك كشورى (سمنان, مركزى, زنجان و قزوين) را پذيرفت و به خوبى از عهده آن ـ در انسجام و اعزام نيرو به جبهه ها, تداركات و پشتيبانى لشكر 17 على بن ابى طالب, آموزش دينى و عقيدتى نيروهاى سپاه, بازديد و سخنرانى از مناطق مختلف جبهه و پشت جبهه ـ برآمد. پس از پايان جنگ تحميلى, نمايندگى مردم قم را در مجلس شوراى اسلامى (دوره چهارم و پنجم) و مسؤليت سازمان تبليغات اسلامى استان قم را پذيرفت و در اين دو سمَت, خدماتى شايان را به مردم شريف قم ارائه كرد.
او عضو مؤسس چند هيأت و كانون فرهنگى بود. مانند: كانون جوانان آل محمد, مؤسسه محسنين, مجمع طلاب و فضلاى قمى, مؤسسه خيريه ازدواج الزهراء, مركز خدمات حوزه علميه قم, صندوق قرض الحسنه ايثار, هيأت امناء و معاونت فرهنگى مسجد مقدس جمكران, جامعه اسلامى ناصحين, دانشگاه پيام نور قم, وى هماره در كارهاى سياسى و اجتماعى و دينى و فرهنگى استان, نقش اساسى بر عهده داشت و با كمترين چشمداشت بيشترين كارها را انجام مى داد. اهل وفا و صفاو صميميت و مردم دارى بود, زهد و تقوا و پرهيزگارى, تواضع و فروتنى, اخلاق خوش و زبان نرم و مدارا, خدمت به مردم از خصوصيات بارز و آشكار او بود و با اين حال ـ كه پست هاى مهم اجتماعى و سياسى را بر عهده داشت ـ از منبر رفتن و روضه خواندن بر اهلبيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ ابايى نداشت و با آن لحن گيرا و جذابش منبر مى رفت و روضه مى خواند و گريه مى كرد و مى گريست و در عين حال, از تأليف و تدريس و وظايف روحانى خويش, غافل نبود. برخى از تأليفات ـ چاپ شده اش ـ عبارت اند از:
1. شورا در اسلام;
2. مشكل اسراف;
3. يتيم, اشكى فتاده بر كوير;
4. تجزيه و تحليلى از هجرت پيامبر و پنج سال تاريخ اسلام;
5. هاله هاى حيات (مجموعه مقالات/ج 1)
6. ايرانيان, زمينه ساز ظهور;
7. غنچه هاى قيام;
8. اولين امام در آخرين پيام;
9. نيت و عبادت;
10. رسالة فى العبادة;
11. اصلاحات از منظر نهج البلاغه;
12. منجى موعود از منظر نهج البلاغه;
13. دنيا در ديدگاه دادگستر تاريخ;
14. حقوق زندانى و زندانيان;
15. بهشت سوسياليزم;
16. برادرى, برابرى, حكومت كارگرى;
17. زهد تا ظهور;
18. در حريم يار;
19. چهل حديث حسرت;
20. چهل حديث نيت;
21. تعليم و تربيت در اسلام;
22. نگرش كوتاه به اقتصاد اسلامى;
23. رسالت ها (ترجمه).
سرانجام آن مرحوم, پس از يك دوره بيمارى طولانى ـ ناشى از عوارض و كسالتهاى شيميايى دوران جنگ تحميلى ـ در 65 سالگى, در ظهر روز جمعه 30 اسفند 1387 بدرود حيات گفت و پيكر پاكش روز شنبه اول فروردين 1388 ش (23 ربيع الاول 1430 ق) با تشييع شايسته و باشكوه و پس از نماز آيت اللّه سيدمحسن خرازى بر آن, در قبرستان شيخان به خاك آرميد و در غم فقدانش پيامهاى تسليت متعدد از سوى مقام معظم رهبرى, جامعه مدرسين, شوراى عالى حوزه علميه قم و نهادها و سازمانها و شخصيتهاى استان قم صادر شد.

حجةالاسلام محدث زاده
مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج ميرزا محسن محدث زاده, يكى از علما و ائمه جماعات مشهور تهران به شمار بود. آن مرحوم در ذى حجةالحرام 1344 ق (1304 ش), در مشهد مقدس زاده شد. پدر بزرگوارش خاتم المحدثين ثقةالاسلام حاج شيخ عباس قمى (1290 ـ 1359 ق) صاحب مفاتيح الجنان و سفينة البحار و منتهى الامال و مادرش صبيه محترمه آيت اللّه حاج آقا احمد طباطبايى قمى ـ برادر مِهتر آيت اللّه العظمى حاج آقا حسين قمى و از علماى بزرگ قم كه در صحن حرم مطهر حضرت معصومه(س) اقامه جماعت مى فرمود ـ بوده است.
او نخست در مشهد مقدس ادبيات را نزد پدر بزرگوارش آموخت و تقريرات آن را هم نگاشت و سپس در سال 1354 ق همراه پدرش به نجف اشرف مهاجرت كرد و منطق را نزد آقاى شمس و سطوح عاليه را نزد آيات: حاج سيدسجاد علوى گرگانى (پدر آيت اللّه العظمى علوى گرگانى), حاج سيدمحمد روحانى, حاج ميرزاعلى فلسفى و حاج سيدمحمود مرعشى شوشترى (جدّ مادرى مرحوم كلانتر) فراگرفت و پس از آن به درس خارج آيت اللّه سيدعبدالهادى شيرازى حاضر شد و موردتوجه فراوان معظم له قرار گرفت. در سال 1368 ق (1328 ش) به قم مهاجرت كرد و در درس آيت اللّه العظمى بروجردى حاضر شد تا آن كه در 1380 ق (1339 ش) از سوى آيت اللّه العظمى بروجردى براى امامت مسجد حاج عبداللّه ـ مسجد الصادق(ع) ـ انتخاب گرديد و به تهران مهاجرت كرد و در آن مسجد در جشنى با حضور آيات عظام: شيخ محمدرضا تنكابنى, حاج سيد احمد خوانسارى, آيت اللّه كاشانى و آقايان: فلسفى و حاج محقق رسماً به عنوان امام جماعت و نماينده آيت اللّه بروجردى معرفى گرديد و اقامه جماعت نمود (كه آيت اللّه تنكابنى هم به ايشان اقتدا نمود) و از آن پس به ترويج و تبليغ دين, تشكيل كلاسهاى دينى (تفسير قرآن و ادبيات عرب و اخلاق و عقائد) براى جوانان و دانشجويان, رسيدگى به حال نيازمندان, تحصيل نزد آيات عظام: سيداحمد خوانسارى, سيدابوالحسن رفيعى قزوينى و ميرزا محمدباقر آشتيانى و تدريس سطوح عاليه در مدرسه مروى پرداخت و بسيارى از جوانان تهران را تربيت نمود. آن مرحوم اهل تهجد و عبادت و مجسمه اخلاق و آينه تمام نماى پدر بزرگوارش بود. فروتنى و تواضع از رفتارش نمايان و اخلاقش زبانزد همگان بود. از حريم اعتقادات شيعه دفاع مى نمود و در برابر خدشه در مطالب مفاتيح الجنان (همچون حديث كساء) سخت ايستاد و با مصاحبه ها و اقدامات قانونى جلو حذف حديث كسا را از مفاتيح گرفت. مسجدش در ايام پيش از پيروزى انقلاب اسلامى, يكى از مراكز بزرگ فرهنگى و دينى بود كه حدود 400 نفر از جوانان تهران به فراگيرى قرآن و نهج البلاغه و دروس حوزوى اشتغال داشتند و بسيارى از فعالان اين مسجد خود از مبلغان دين و خادمان انقلاب اسلامى گرديدند.
آثار او عبارت اند از:
1. حياة الائمة الاطهار ـ عليهم السلام ـ;
2. تصحيح و تحقيق (سفينة البحار) (نوشته: پدر بزرگوارش);
3. تقريرات دروس اساتيد.
او در روز يكشنبه 25 اسفند 1387 ش (17 ربيع الاول 1430 ق) در 83 سالگى در مشهد مقدس چشم از جهان فروبست و در روز سه شنبه (19 ربيع الاول) 27 اسفند, پس از تشييع باشكوه و نماز آيت اللّه سيدمحمدباقر شيرازى بر پيكرش, در صحن آزادى حرم امام رضا ـ عليه السلام ـ به خاك خفت و در غم فقدانش پيام هاى تسليت از سوى مقام معظم رهبرى و مراجع تقليد انتشار يافت.

پروفسور محسن مهدى كربلايى
فيلسوف عراقى مشهور پروفسور محسن مهدى كربلايى, يكى از مشاهير دانشمندان عراقى در دانشگاه هاروارد آمريكا بود. وى در سال 1926 م در كربلا زاده شد و پس از تحصيلات دبيرستان و اخذ ديپلم, راهى بيروت شد و در دانشگاه آمريكايى بيروت تحصيل نمود و پس از آن راهى آمريكا شد و دكتراى خود را در سال 1954 م از دانشگاه شيكاگو اخذ كرد و پس از آن به عراق بازگشت و چندسال در دانشگاه بغداد تدريس نمود.
در سال 1985 پس از كودتا و سقوط دولت پادشاهى ملك فيصل و ناامنى اوضاع عراق, به آمريكا رفت و به تدريس در دانشگاه شيكاگو ـ به مدت 10 سال پرداخت و پس از آن به دانشگاه هاروارد منتقل شد و به مدت 37 سال ـ از 1969 تا 1996 م ـ در آنجا به تدريس فلسفه شرق, زبانهاى شرق نزديك, تمدن خاورميانه و جز اين پرداخت و در اين دوره به تدريس مقطعى در دانشگاه هاى: آلمان, فرانسه, مصر, پاكستان (و غير آن) را هم بر عهده داشت.
او در دانشگاه هاروارد, كرسى فلسفه شرق را اداره مى كرد و مدت 25 سال هم مدير مركز بررسيهاى خاورميانه آن دانشگاه بود. استاد فقيد, بزرگترين متخصص فارابى و فلسفه او در جهان, به شمار مى رفت و علاوه بر آن, در زمينه فلسفه ابن سينا, ابن خلدون, رازى و ابن رشد هم مطالعات و تدريس داشت و هم, آگاهى و آشنايى بسيار با مخطوطات اسلامى داشت و روش خاصى را در تحقيق مخطوطات, ابداع نمود. همچنين او, متخصص در فلسفه يونان و فلسفه اسلامى, يهودى و مسيحى بود و از صاحب نظران در زبان و ادبيات عرب به شمار مى رفت و در اين زمينه ها, نوشته هاى متعدد و مقالات فراوان داشت و تدريس نمود.
برخى از آثارش عبارت اند از:
1. فلسفة ارسطو عند الفارابى;
2. الفارابى فى الادبيات;
3. الاستشراق ودراسة الفلسفة الاسلامية;
4. فلسفة ابن خلدون فى التاريخ;
5. الف ليلة وليلة (ترجمه قصه هاى هزار و يكشب به انگليسى);
6. تحقيق: الالفاظ المستعملة فى المنطق (نوشته فارابى);
7. تحقيق: كتاب الحروف (فارابى);
8. تحقيق: كتاب الملة ونصوص اخرى (فارابى);
9. ترجمه آثار بسيارى از فارابى, ابن رشد و ابن سينا;
10. مجموعه مقالات.
وى در اواخر سال 2008 م (1429 ق) در آمريكا درگذشت.

ناصرالدين انصارى قمى
آيت اللّه شتربانى
عالم ربانى ميرزا محمود شتربانى يكى از عالمان عصر كنونى به شمار مى رفت كه عمر خود را در راه ترويج دين مبين اسلام و گسترش شريعت نبوى(ص) و سيره اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام سپرى كرد. معظم له در سال 1298 ش در محله (دوده چى) تبريز ديده به جهان گشود و علوم عربى و ادبيات تركى و فارسى را در مكتبخانه مشهور اين محله تاريخى فراگرفت. وى در مدرسه طالبيه تبريز به مدت شش سال از محضر آيات عظام: شهيدى, خسروشاهى و دوزدوزانى تلمذ كرد و سپس به مشهد رفت و در حوزه علميه مشهد از محضر علماى نام آور آن حوزه شاگردى نمود. وى دو سال در حوزه علميه قم دروس اجتهاد را از علماى طراز اول فراگرفت و با كوله بارى از اندوخته هاى علمى و صلاحديد آيت اللّه العظمى بروجردى(ره) در مدرسه علوم دينى (حسن پادشاه) تبريز كه از حوزه هاى علميه قديمى ايران است, به تدريس و تربيت طلاب پرداخت.
عالم فاضل در سال 1331 ش, با درخواست علماى آذربايجان و آيت اللّه العظمى بروجردى براى ارشاد و رسيدگى به امور شرعى ساكنان روستاهاى شرقى تبريز در شهر (باسمنج) اقامت گزيد.
مرحوم شتربانى 57 سال امام جماعت مسجد شهر باسمنج بود و در دوام و شكل گيرى انقلاب اسلامى از روحانيان مبارز به شمار مى رفت. وى در قيام عليه باطل در 29 بهمن تبريز هزاران تن از اهالى روستاهاى استان را براى تشديد شعله هاى آتش قيام 29 بهمن به تبريز آورد و بارها تحت پيگرد ساواك قرار گرفت و دستگير شد. عالم ربانى در طول نهضت همواره يار و همراه امام(ره) بود و انقلاب و حكومت اسلامى را از نعمت هاى الهى مى دانست.
آيت اللّه شتربانى در اوايل انقلاب نيز با بسيج كردن نيروهاى مردمى در راه اندازى كاروان هاى مردمى و اعزام به جبهه هاى حق عليه باطل, ده ها كاميون مايحتاج عمومى رزمندگان را از مراكز مختلف به جبهه ها هدايت كرد.
ايشان در طول حيات پربركت خويش و با توجه به مشقات كارى به نوشتن مقاله و كتاب در حوزه دين مى پرداخت و برخى از آثار آن مرحوم عبارت اند از:
1. جنگ و جهاد از منظر اسلام;
2. ميزان السعادة;
3. سفر و آداب آن;
4. ارشاد الحج;
5. زندگى نامه چهارده معصوم عليهم السلام.
سرانجام اين عالم ربانى پس از عمرى تلاش در تاريخ 26 ارديبهشت 1388 در سن 90 سالگى در بيمارستان امام رضا(ع) تبريز دعوت حق را لبيك گفت و در جوار رحمت حق آرميد. پيكر اين عالم ربانى پس از انتقال از بيمارستان در 27 ارديبهشت در شهرستان باسمنج تشييع شد كه در اين آيين باشكوه, نماينده ولى فقيه و امام جمعه تبريز حضور داشت و سرانجام با تكبير و بدرقه اقشار مختلف باسمنج و با تجليل باشكوه طلاب و علما به خانه ابدى رهسپار گرديد. روحش شاد و راهش مستدام باد.

حجة الاسلام جمى
حجة الاسلام غلامحسين جمى در سال 1304 هـ. ق در قريه اهرم مركز تنگستان از توابع بوشهر به دنيا آمد. وى در خانواده اى فقير و مذهبى به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج احمد جمى شخصى مذهبى و مورد اعتماد مردم محله بود و با آنكه تحصيلات حوزوى نداشت, با همان سواد مكتبخانه اى اغلب سوره هاى قرآن را حفظ بود و چون مورد اعتماد بود, بخش عمده معاشش از طريق روزه و نماز استيجارى تأمين مى شد.
عالم ربانى تقريباً در اوايل دوره پهلوى متولد شد و در آن زمان در محله آنها حوزه علميه وجود نداشت و در روستا هم مدرسه اى نبود كه بچه ها در آن درس بخوانند. حدود شش يا هفت ساله بود كه مرحوم پدرش وى را به مكتبخانه برد. در همان مكتب خانه مدرسه اى تشكيل شد; مدرسه اى با نام انوشيروان كه حجة الاسلام جمى تا كلاس ششم را در آن جا درس خواند, ولى براى ادامه تحصيل ديگر مدرسه اى در اطراف آنها نبود.
پدر مرحوم غلامحسين جمى از آن جا كه شيفته مذهب و روحانيت بود, وى را علاقه مند كرده بود كه وارد حوزه علميه شود; از اين رو خود حجة الاسلام جمى هم به علت علاقه مندى به لغات عربى و دروس حوزوى وى را بر آن داشت كه به حرف پدر گوش كند. در همين زمان دو تن از روحانيان دانشمند نجف به اهرم آمده بودند و در همسايگى آنها سكونت داشتند. آنان حاج شيخ محمدعلى مأحوزى و حاج شيخ على مأحوزى از شاگردان خوب آقاضياء عراقى, مرحوم اصفهانى و مرحوم شيرازى بودند.
ايشان بعد از اتمام جامع المقدمات و مقدار زيادى از سيوطى براى ادامه درس به برازجان و بوشهر رفتند و پس از مدتى باز وارد آبادان شدند. در سال 1327 ايشان از تأسيس يك مدرسه علميه توسط مرحوم آيت اللّه قائمى باخبر شدند كه بعد از شنيدن اين خبر وارد اين مدرسه شدند.
مرحوم قائمى كه مرد بزرگ و فرهيخته اى بود, از حجة الاسلام جمى دعوت به همكارى مى كند و از وى مى خواهد به عنوان معلم عربى, درس عربى تدريس كنند كه ايشان اين كار را با صرف و نحو شروع كردند.
البته ايشان در كنار تدريس, به خواندن دروسى همچون معالم و شرايع (فقه و اصول) در نزد استادانى همچون آيت اللّه قائمى و سيدموسى حسينى پرداختند. حجة الاسلام جمى به نجف بسيار علاقه داشتند. سرانجام ايشان وارد نجف شدند و در آن جا حاشيه و مطول را خواندند و از محضر آيت اللّه كاشانى استفاده كردند.
در هنگام درس خواندن ايشان مريض شدند و مجبور شدند به ايران و از آن جا به آبادان بازگردند. در آبادان ماندگار شدند. در همين شهر به تحصيل خود ادامه دادند و از محضر آيات عظام آيت اللّه قائمى و صدرهاشمى ـ كه صاحب رساله بودند ـ فيض بردند.
متأسفانه ايشان به علت مشغله هاى كارى مربوط به زمان خود, نتوانستند تأليفاتى انجام بدهند; البته ايشان در جايى از خاطرات خود اينگونه مى گويند: (متأسفانه من توفيق اين را نداشتم كه كتابى بنويسم, اما گاه مقاله هايى مى نوشتم كه در نشريه مكتب اسلام منتشر مى شد. مقاله هايى هم براى روزنامه نداى حق كه از روزنامه هاى بعد از شهريور 21 و روزنامه دينى بود, نوشته ام, اما آثار قلمى مستقلى ندارم. به عقيده من اين توفيقى است كه نصيب بنده نشد).
زندگى عالم ربانى در طول مبارزات انقلاب و دوران جنگ تحميلى عراق عليه ايران دستخوش يك سرى اتفاقات و حوادثى است.
اجازه نامه: 1) مرحوم آيت اللّه حاج سيدعبدالهادى شيرازى; 2) مرحوم آيت اللّه اصفهانى; 3) مرحوم آيت اللّه حكيم; 4) مرحوم آيت اللّه خويى; 5) مرحوم حضرت امام خمينى(ره); 6) مرحوم آيت اللّه گلپايگانى.
ايشان تا قبل از فوت از همه مراجع اجازه نامه و دستخط داشت.
در دوران جنگ كه آبادان تخليه شد و مردم به سبب ناامنى و پرتاب خمپاره ها, راكت ها و موشك هاى هواپيماهاى عراقى مجبور به ترك شهر شدند, ايشان خانواده را به جاى ديگرى فرستادند و خود تنها در آبادان ماندند كه طى يك حمله, خانه ايشان به علت برخورد يك موشك نابود شد و ايشان منزل خود را تغيير دادند; البته اين اتفاق بارها انجام شد كه ايشان بعد از چهار يا پنج بار تغيير منزل, ناچار به جابه جايى به اهواز شدند كه در اين نقل و انتقال ها اسناد و مدارك بسيارى از ايشان از بين رفت.
ايشان هميشه از اين مسئله كه چرا ما كتاب قضا مى خوانيم, اما قانون قضاى ما از كشورهاى ديگر گرفته شده و همچنين قانون تجارت ما از بيگانگان اخذ شده, ناراحت بود; لذا اين مطلب در ذهن ايشان پيوسته مطرح مى شد كه بايد حكومت و نيروى اجرايى داشته باشيم تا آنچه اسلام در مورد قضا, ارث, تجارت, بيع و شرار و… دارد, عملاً اجرا شود. همين مسئله باعث شد تا ايشان به مسائل سياسى وارد شوند.
فعاليت ها و سخنرانى هاى غلامحسين جمى در آبادان سبب شد تا او سكاندار و شخصيت پيشرو انقلاب در آن خطه شود. پس از پيروزى انقلاب اسلامى وى علاوه بر برپايى و اقامه نماز جمعه در آبادان تحولات و تحركات سياسى شهر را با دقت زيرنظر داشت. ايشان در سال 1304 تا 1387 پس از پيروزى انقلاب اسلامى با حكم حضرت امام(ره) به عنوان نخستين امام جمعه آبادان معرفى شد و از چهره هاى ماندگار و مظهر مقاومت شهر آبادان در دفاع مقدس بود; همچنين ايشان در سال 1361 در انتخابات نخستين دوره مجلس خبرگان به نمايندگى مردم استان خوزستان برگزيده شد.
حجة الاسلام جمى در آبان ماه سال 82 به دليل كهولت و بيمارى از سمت خود استعفا كرد. وى 24 سال امام جمعه آبادان بود. ايشان سرانجام 7 دى 1387 در سن 83 سالگى بر اثر بيمارى راهى خانه ابدى شد. پيكر ايشان پس از طواف ضريح مطهر اميرالمؤمنين(ع) و با حضور زائران ايرانى, جمعى از مردم نجف, مسئول دفتر آيت اللّه سيستانى و همچنين امام جمعه نجف, در وادى السلام نجف به خاك سپرده شد.

هادى نقى جلال آبادى

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 127  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست