responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 58  صفحه : 17

ادب حضور



  گلگشتى در (آداب الصلوة) آداب الصلوة (آداب نماز), امام خمينى(ره), مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره), بهار 1370, 421ص, وزيرى.
نماز و نيايش پيوندى است صميمانه ميان انسان و خدا, خالق و مخلوق. نماز زمزمه اى است با (اللّه); تسلاّبخش دل هاى مضطرب و آرامشگر جان هاى خسته; نماز زداينده تيرگى ها و ناهنجارى هاست و مايه صفاى باطن و روشنى روان.
نماز برنامه اى است براى باز يافتن و آگاه ساختن خويش, ستردن غفلت و رهاندن خود از كشش هاى دروغين و جاذبه هاى تباهى آفرين.
نماز (ذكر) است; (ياد خدا)1 و (ذكر) جلاى جان است و مايه پيراستگى روان,2 و رهايى از دام (شيطان),3 (نماز برترين نهاد است)4 و (استوانه دين)5 و (آغازين كردارى كه در هنگامه قيامت و به هنگام سؤال ها از كسان از آن پرسيده مى شود),6 (و چون پذيرفته شود اعمال ديگر پذيرفته خواهند شد و چون پذيرفته نشود, كردارهاى ديگر نيز پذيرفته نخواهد شد).7
(نماز مايه روشنايى چشم رسول اللّه(ص) بود)8 و (فرجامين سفارش رسولان و دوست داشتنى ترين اعمال نزد خداوند).9 چرا نماز را برترين و مهم ترين واجبات انگاشته اند, و چرا در آموزه هاى دين نماز پايه و اساس دين خوانده شده است؟ چرا بدون نماز هيچ عملى پذيرفته نيست و چرا نماز آخرين و مهم ترين سفارش رسولان الهى است؟
چه رازى در نماز نهفته است, رمز اين همه والايى, ارجمندى و عظمت چيست؟ نماز چگونه است كه اين همه تأثيرگذارى دارد و….
نماز را مى توان از ابعاد گونه گون به بحث نهاد, و از زاويه هاى مختلف درباره آن بحث كرد; از جمله رازها و رمزهاى نماز, و اسرار و نهفته هاى اين آيين شكوهمند الهى.
عالمان و عارفان از اين منظر به نماز بسيار نگريسته اند, و آثار بسيارى در اين باره رقم زده اند كه بسيارى از اين نگاشته ها عنوان (اسرار الصلوة) را بر پيشانى خود دارند.10 آداب الصلوة امام خمينى
(آداب الصلوة) فقيه بلندآوازه مصلح بى بديل روزگار معاصر عارف واصل و زاهد والانگر و معلم بى نظير سير و سلوك در برنمودن رازهاى نهفته در نماز, و نشان دادن ادب حضور, اثرى است شگرف و كارآمد.
نگاه امام(ره) به موضوع, عارفانه و به تعبير خود آن بزرگوار, مسلك وى در تبيين و توضيح و گزارش ابعاد نماز مسلك (اهل معرفت) است.
كتاب از يك مقدمه, سه مقاله و يك خاتمه سامان يافته است. مقالات داراى تقسيم هايى است به باب ها, فصل ها و….
در مقدمه كوتاه كتاب بر اين نكته تصريح و تأكيد شده است كه (از براى نماز غير از اين صورت معنايى است و غير از اين ظاهر باطنى است) بدين سان همان گونه كه ظاهر را آدابى است, باطن را نيز آدابى خواهد بود, و بدان سان كه اگر آداب ظاهر رعايت نشود, نماز ظاهرى باطل شده و يا خللى بدان وارد خواهد شد, مراعات نكردن آداب باطنى آن نيز, حالت باطنى و معنوى آن را خواهد ستُرد. حضرت امام(ره) مى نويسند اين حقيقت كه (نماز باطن و صورت غيبيه ملكوتيه) دارد, افزون بر برهان, از آيات و روايات نيز به روشنى دانسته مى شود.11 آنگاه براى روشن ساختن اين مدّعا چندين آيه و روايت را و چگونگى دلالت آنها را بر مراد تبيين كرده, و به سالك الى اللّه و نمازگزار تنبه داده است كه به (صورت نماز و نشر آن) بسنده نكند و خود را (از بركات و كمالات باطنيه آن كه موجب سعادت ابديّه بلكه باعث جوار ربّ العزّه است) محروم ننمايد. سخنان امام در آغاز بحث سرشار از تنبّه و تأمل است. آن بزرگوار پس از تبيين آن حقايق عِلوى, سالكان راه را پند داده مى نويسد:
پس اى عزيز, دامن همت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است,حالات خود را اصلاح كن و شرايط روحيه نماز اهل معرفت را تحصيل كن, و از اين معجون الهى كه با كشف تام محمّدى(ص) براى درمان تمام دردها و نقص هاى نفوس فراهم آمده استفاده كن و خود را تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق بُعد از ساحت مقدّس ربوبيّت ـ جلّ و علا ـ كوچ ده و مستخلص كن و به معراج وصال و قرب كمال خود را برسان; كه اگر اين وسيله از دست رفت, وسائل ديگر منقطع است: اِن قُبلَت قُبِلَ ما سِواها; و إنْ رُدَّت رُدَّ ماسِواها.12
و ما آداب باطنيه اين سلوك روحانى را به مقدار ميسور و مقتضى بيان مى كنيم, شايد يكى از اهل ايمان را نصيبى از آن اتفاق افتد, و اين خود شايد موجب رحمت الهى و توجّه غيبى شود نسبت به اين بازمانده از طريق سعادت و انسانيّت و مغلول در زندان طبيعت و انانيّت. انّه وليّ الفضل والعناية. (آداب الصلوة, ص5و6) آداب ضرورى در نماز و ديگر عبادات
در مقاله اوّل كه از فصل هايى به هم آمده است, حضرت امام آداب عبوديت و سلوك و شيوه هاى وصول به كمال و نفس دلدادگى و بندگى را رقم زده است. اين فصول مشتمل است بر بحث هاى ژرف عرفانى, نصايح سوزنده و تنبّه آفرين, و آموزه هاى بس ارجمند راهگشا و دلپذير. 1. خاكسارى
سالك راه بايد جوهر عبوديت را دريابد, (عزّ ربوبيت و ذل عبوديت) خودبينى, خودخواهى گردن فرازى را به يكسو نهد, خاكسارى, نيك نهادى را پيشه سازد, ديدن (جمال يار) در گرو گذشتن از خود, پاى نهادن بر نفس و برآمدن بر معراج است. سالك واصل ما نوشته اند:
توجه به عز ربوبيت و ذل عبوديت… يكى از منازل مهمّه سالك است كه قوت سلوك هركس به مقدار قوت اين نظر است بلكه كمال و نقص انسانيت تابع كمال و نقص اين امر است, و هرچه خطر (انيّت) و (انانيّت) و خودبينى و خودخواهى در انسان غالب باشد, از كمال انسانيت دور و از مقام قرب ربوبيت مهجور است. و حجاب خودبينى و خودپرستى از جميع حجت ضخيم تر و ظلمانى تر است…13
تبيين و توضيح اين (مقام) در سلوك در كلام امام كه خود سالك راه واصل مقام ديدار محبوب بود, بسى خواندنى و تأمل كردنى است. آن بزرگوار اين حقيقت را در پرتو آيات, روايات و تأملات عرفانى تبيين كرده و تأكيد كرده اند: (پس, سالك الى الله را ضرورى است كه به مقام ذل خود پى برد و نصب العين او ذلت عبويت و عزّ ربوبيت باشد.)14 2. علم
در فصل دوم كه از (مراتب مقامات اهل سلوك) سخن رفته است, از (علم) به عنوان يكى از مراتب و مقامات اهل سلوك ياد كرده است, و در توضيح و تبيين آن نوشته است:
و آن چنان است كه به سلوك علمى و برهان فلسفى ثابت نمايد ذلت عبوديت و عزت ربوبيت را و اين يكى از لباب معارف است كه در علوم عاليه و حكمت متعاليه به وضوح پيوسته كه جميع دار تحقق و تمام دايره وجود, صرف ربط و تعلق و محض فقر و فاقه است.15
حضرت امام(ره) ضمن تبيين حقيقت اين مرتبه از مراتب سلوك و نماياندن اهميت آن مى نويسد:
(دعاى منسوب به سيّد كائنات(ص): اللهم أرنا الأشياء كما هى16 شايد اشاره به همين مقام باشد; يعنى خواهش مشاهده ذل عبوديت كه مستلزم شهود عز ربوبيت است, نموده.)17
امام سالكان, آنگاه چگونگى اين مرتبه را باز مى گويد, و از اينكه (سالك راه حقيقت با قدم سلوك علمى چون اين منزل را طى كند در حجاب علم واقع شود, كه بايد آن را بدرد و از آن بگذرد دامن همت به كمر زند و از جديت در طلب مطلوب حقيقى غفلت نورزد و خود را به مقام ديگر, كه مقام دوم است, برساند; يعنى حصول ايمان به حقايق و پس از آن و با پايمردى همت و حركت و تلاش اطمينان و طمأنينه نفس و بالاخره مشاهده كه آن نورى است الهى و تجلى است رحمانى. (ص12ـ11) 3. خشوع
خداوند رحمان چون از ويژگى هاى مؤمنان سخن گفته و آنها را به وصف هايى ستوده و (فلاح) رستگارى را با آن اوصاف رقم زده سرآمد آن ويژگى ها را (خشوع) در نماز قرار داده است. اكنون سالك واصل ما از (خشوع) به عنوان يكى از امورى كه براى سالك در تمامت عبادت ها بويژه نماز لازم است سخن گفته و آن را بدين سان تبيين كرده است:
… و حقيقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب و يا خوف و آن حاصل شود از ادراك عظمت و سطوت و هيبت جمال و جلال.(ص13)
آنگاه قلب ها را به (قلوب عشقى) كه از مظاهر جماليه و (قلوب خوفى) كه از مظاهر جلالند تفسيم مى كنند كه اوّلى را (هيبت و عظمت و سطوت جمال… فرو مى گيرد و حالت خشوع در مقال جمال محبوب براى آنها دست مى دهد.) و دومى (هميشه ادراك عظمت و كبريا و جلال كند و خشوع آنها خوفى باشد). (ص14 و13)
عارف جليل ما, چگونگى دست يافتن به اين مراحل را تبيين مى كند و چسانى شكل گرفتن اين حالت ها در دل را وامى گويد و آنگاه در پايان اين فصل از سر سوز و درد سالك را پندى بيدارگر مى دهد, كه سزامند است عين آن را بياورم:
عزيزم! تحصيل كمال و زاد آخرت طلب و جديّت مى خواهد و هرچه مطلوب بزرگ تر باشد جديّت در راه آن سزاوارتر است; البتّه معراج قرب الهى و مقام تقرّب جوار ربّ العزة با اين حال سستى و فتور و سهل انگارى دست ندهد; مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد. شما كه ايمان به آخرت داريد و آن نشئه را نسبت به اين نشئه طرف قياس نمى دانيد, چه در جانب سعادت و كمال يا در جانب شقاوت و وبال, چه كه آن نشئه عالم ابدى دائمى است كه موت و فناناپذير است, سعيدش در راحت و عزّت و نعمت هميشه اى است آن هم راحتى كه در اين عالم شبيه ندارد, عزت و سلطنتى الهى كه در اين نشئه نظير ندارد, نعمت هايى كه در متخيله كسى خطور ننموده است, و همين طور در جانب شقاوت آنكه عذاب و نقمت و وبالش در اين عالم نظير و مثل ندارد, و راه وصول به سعادت اطاعت ربّ العزّة است, و در بين اطاعات و عبادات هيچ يك به مرتبه اين نماز كه معجونى است جامع الهى كه متكفّل سعادت بشر است و قبولى آن موجب قبولى جميع اعمال است, نمى باشد, پس بايد در طلب آن جديّت تامّ نماييد و از كوشش مضايقه نكنيد و در راه آن تحمّل مشاقّ نماييد, با آنكه مشقّت هم ندارد بلكه اگر چندى مواظبت كنيد و انس قلبى حاصل شود, در همين عالم از مناجات با حق لذت ها مى بريد كه با هيچ يك از لذات اين عالم طرف نسبت نيست; چنانچه از مطالعه احوال اهل مناجات با حق اين مطلب روشن شود.18 4. سكون دل
فقيهان ـ كه رضوان الهى جايگاهشان باد ـ در نماز (طمأنينه) را معتبر دانسته و بدان تأكيد كرده اند. حضرت امام(ره) از (طمأنينه) با نگاه عارفانه در فصل چهارم سخن گفته اند; اينكه (شخص سالك عبادت را از روى سكونت قلب و اطمينان خاطر به جا آورد). (ص16) آنگاه از چگونگى شكل گيرى اين حالت سخن گفته اند و از جمله از (تكرار عبادات و تكثار اذكار و اوراد) تا (كم كم حقيقت ذكر و عبادت تشكيل باطن ذات سالك را دهد) سالك چون اين شيوه را ادامه دهد و با تأمل و تنبّه عبادت را به جاى آورد, (كم كم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر تابع زبان قلب شود) چنانكه صادق آل محمد(ص) فرموده اند:
(قلب را قبله زبانت قرار ده, و جز با اشاره قلب و موافقت عقل و رضاى ايمان زبان مگردان).19
در ادامه اين فصل آموزه هاى بلندى است از چگونگى استوارى انسان در صحنه هاى هول انگيز و تأثير مرحله اطمينان در ثبات و استوارى در آن صحنه ها, بويژه به هنگام ورود به نشئه آخرت و تأثير عبادت هاى آميخته با (سكون دل) در شكل گيرى شخصيت معنوى انسان, كه بايد در متن كتاب خواند و در آن تأمل كرد و نيوشيد و از خداوند توفيق بهره گيرى را همى خواست. 5. حراست ايمان از وسوسه هاى شيطان
نماز (حضور در محضر ربوبى) و وادى امن الهى است. اگر مؤمنان با آداب مقدماتى كه گفته آمد بر اين جايگاه برآيند و در آستانه اين محضر قرار گيرند, توفيقى است بس عظيم و نعمتى است بس فخيم. تا بدين جا آمدن و به اين وادى نزديك شدن و يا وارد شدن, يك روى سكه است, رويه ديگر آن, كه مهم تر و حساس تر است, ماندن, استوار ايستادن, نلغزيدن و در ذلت سقوط نكردن است. بهوش بودن و خود را از چنبر شيطان به دور داشتن, و از تور نامريى وسوسه هاى او رهانيدن و… امام عارفان نوشته اند:
يكى از مهمات آداب قلبيه نماز و ساير عبادات كه از امهات آداب قلبيه است و قيام به آن از عظائم امور و مشكلات دقايق است, محافظت آن است از تصرفات شيطانى. و شايد آيه شريفه كه فرمايد در وصف مؤمنين: الذين هم على صلواتهم يحافظون20 اشاره به جميع مراتب حفظ باشد كه يكى از آن مراتب بلكه اهم مراتب آن, حفظ از تصرفات شيطانى است (ص20)
آن بزرگوار توضيح مى دهند بدان سان كه جسم ها را غذاهايى است, ارواح را نيز غذاهايى است فراخور حال و مناسب نشئه آنها. اين غذاها بايد از تصرف شيطانى پيراسته شود و غذايى باشد فراهم آمده (با دست ولايت مآبى رسول ختمى و ولى الله اعظم ـ صلوات الله عليهما وآلهما ـ و اين همه آنگاه فراهم خواهد آمد كه (سالك در سلوكش خداخواه شود و خودخواهى و خودپرستى را, كه منشأ تمام مفاسد و ام الأمراض باطن است, زير پا نهد) (ص20) و هماره خود را بپايد و از نفوذ شيطان هرگز در امان نباشد و بداند كه شيطان (با اندك مسامحه اى انسان را مغلوب كند و به زمين زند و سوق به هلاكت و فنا دهد) و دور نباشد كه سلوك را, رياضت را, دانش پژوهى را, كندوكاو در مسائل معنوى را و… يكسر براى صاحبان آنها رام كند, و با آنچه عامل فراز آمدن مى پنداشتند, ابزار سقوط فراهم آورد و….21 6. شادابى, شور و نشاط در عبادت
نماز گفتگو با خداوند است, حديث دلدادگى است, و وجوه والاى بندگى. آنكه اين جايگاه را فهم كند, و با باورى بدين سان آهنگ نماز كند, سزامند است سرشار از شوق باشد و آكنده از التهاب و يكسر شور و نشاط و شادابى. حضرت امام(ره) نوشته اند:
… از آداب قلبيه نماز, و ساير عبادات, كه موجب نتايج نيكويى است, بلكه باعث فتح بعضى از ابواب و كشف بعضى از اسرار عبادات است, آن است كه سالك جديت كند كه عبادت را از روى نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر به جا آورد.22
امام(ره) توضيح مى دهند كه براى دست يابى به اين حالت, شايسته است زمانى براى عبادت انتخاب شود كه (نفس) را اقبال است و خستگى و سستى ندارد, عبادت بر نفس تحميل نشود و به هنگام كسالت و سستى روى نياورد كه زمينه تنفّر به وجود نيايد. بر خود نشاط و شوق به عبادت را تلقين كند; به آيات الهى توجه كند كه چون از منافقان و ويژگى هاى آنها ياد مى كند, از جمله (كسالت) آنان را در هنگامه حضور در نماز سخن مى گويد و يادآورى مى كنند كه از اين (ادب) در عبادات در روايات بسيارى سخن رفته است23 از جمله اينكه رسول الله(ص) به على(ع) فرمود:
يا على ان هذا الدين متين, فاوغل فيه برفقٍ ولا تُبَغٌِض الى نفسك عبادة ربك; اى على, دين الهى متين است و استوار, در آن به مدارا گام بردار, و عبادت پروردگار را مبغوض خويش مساز.24

و حضرت امام حسن عسكرى(ع) فرمود:
اذا نشطت القلوب فأَودعوها واذا نَفَسَرت فودعوها; آنگاه كه دل ها نشاط دارند به آنها امانت بسپاريد و چون گريزانند آنها را واگذاريد25
امام(ره) تصريح مى كنند كه از اين گونه روايات (ادب) ديگرى نيز كه در سلوك (از مهمات باب رياضت) است فهميده مى شود و آن عبارت است از (مراعات) و حال خود را پاييدن و با رفق و مدارا با نفس رفتار كردن, فزون از طلاقت بر آن تحميل نكردن و مآلاً از يسر بيرون نياوردن و… توضيح و تبيين امام(ره) كه خود از سالكان كم نظير وادى عشق و سلوك بود و از تجربه داران اين طريق دشوار, در اين صفحات بسى خواندنى و فراگرفتنى است. امام(ره), چگونگى (نشاط در عبادت) (مراعات) در سلوك را در پرتو آيات, روايات بروشنى تبيين كرده اند, و گونه گونى روايات را در باب عبادات, جمع كرده در پايان نوشته اند:
(بالجمله, ميزان در باب (مراعات) آن است كه انسان ملتفت احوال نفس باشد و با آن به مناسبت قوت و ضعف آن سلوك كند; چنانچه اگر نفس در عبادات و رياضات قوى است و تاب مقاومت دارد, در عبادت كوشش و جديّت كند. و اشخاصى كه ايام غرور جوانى را طى كرده اند و آتش شهوات آنها تا اندازه اى فرو نشسته است, مناسب است قدرى رياضات نفسانيّه را بيشتر كند و با جديّت و كوشش مردانه وارد سلوك و رياضت شوند; و هرچه نفس را به رياضات عادت دادند فتح باب ديگر براى او كنند تا آن كه كم كم نفس بر قواى طبيعت چيره شود و قواى طبيعيّه مسخّر در تحت كبرياى نفس گردند. و آنچه در احاديث شريفه وارد است كه جديّت و كوشش در عبادت كنيد و مدح شده است از اشخاصى كه اجتهاد و كوشش در عبادت و رياضت مى كنند و در عبادات و رياضات ائمه هدى ـ سلام اللّه عليهم ـ وارد است, با اين احاديث شريفه كه اقتصاد در عبادت را مدح فرموده اند, مبنى بر اختلاف اهل سلوك و درجات و احوال نفوس است; و ميزان كلّى نشاط و قوّت نفس و نفار و ضعف آن است).26 7. تفهيم
از اين ادب در نگاشته هاى در باب سلوك فراوان سخن رفته است. حضرت امام(ره) آن را (يكى از آداب قلبيه عبادات) دانسته و در توضيح آن نوشته اند:
و آنچنان است كه انسان قلب خود را در ابتداى امر چون طفلى پندارد كه زبان باز نكرده و آن را مى خواهد تعليم دهد, پس, هريك از اذكار و اوراد و حقايق و اسرار عبادت را با كمال دقت و سعى به آن تعليم دهد. (ص28)
آن بزرگوار سپس چگونگى (تفهيم) در مراحل مختلف سلوك و حالت هاى مختلف آن را توضيح مى دهند و تأكيد مى كنند كه قلب در سير تكاملى خود هر مرحله اى را كه زمينه پذيرش دارد بايد بدان تفهيم كند, از فهم معانى اجمالى قرآن و عبادات تا اسرار ناپيدا و رمزها و رازهاى آيات و عبادات الهى. اين سير ادامه مى يابد و در سلوك الى الله, قلب كه در آغاز متعلم بوده به جايى مى رسد كه زبان او گشوده مى شود و چون ذاكر شد زبان به تبع او ذكر مى گويد. سالك راز آشناى ما, آنگاه چگونگى اين سير را وامى گويد و تنبه مى دهد كه از جمله رازهاى تكرار اذكار و دعاها و مداومت بر آن براى اين است كه, زبان قلب گشوده شود و دل ذاكر گردد و بدين نكته تنبه مى دهد كه در آموزه هايى از معصومان از جمله كلام مولى(ع) وارد شده است:
(با آيات الهى بر دل ها سخت بكوبيد [آنها را بيدار كنيد] و بر اينكه سوره را به پايان بريد همت مورزيد).27
حضرت امام در تبيين (ادب عبادى) به آيات و رواياتى استناد مى كند و از اشارات آموزه هاى الهى براى توضيح آن بهره مى گيرد. (ص31ـ 28) 8. حضور قلب
نماز آنگاه جايگاه والا و راستين خود را خواهد يافت كه دل در گرو ياد خدا و قلب آكنده از عشق به اللّه, و نمازگزار خود را در محضر ربوبى بداند و به اصطلاح (حضور قلب) داشته باشد. امام عارفان كه اين (ادب) را از سعادت آداب قلبيه دانسته و بسيارى از آداب ديگر را مقدمه اين ادب تلقى كرده و تصريح كرده است كه عبادت را بدون آن روح و روانى نيست, در باب آن و در توضيح چگونگى آن و آثار مترتب بر آن به تفصيل سخن رانده است. وى در دو اثر فخيم خود به اين موضوع پرداخته اند, و به لحاظ اهميت موضوع در اين مقام نيز به تفصيل سخن گفته اند و تصريح كرده اند كه اگر (قلب ساهى و غافل) باشد, عبادت حقيقت پيدا نمى كند و چون در آن حالت لقلقه اى بيش نيست, تأثير نمى گذارد, و چون هواى نفس مقهور باطن و ملكوت قرار نمى گيرد, گاه عبادت هاى چهل و پنجاه ساله جز تاريكى و سياهى بار نمى آورد. راز جلوه نيافتن نص آيت الهى كه (نماز انسان را از فحشا و منكر باز مى دارد)28 همين است. امام ـ چنانكه او را شايد ـ با دقت تمام و توجه به ابعاد روحى انسان اين سخن ها را دردمندانه مى گويد و مى نويسد و آنگاه بيدارگرانه تنبّه مى دهد. پند پايانى اين فصل بسى سوزنده و تأمل آفرين است. خواننده را به خواندن و تأمل در آن دعوت مى كنيم. (37ـ31) آنگاه براى آنكه جايگاه (حضور قلب) در نماز بيشتر نمايانده شود و ابعاد آن گفته آيد, بخشى از احاديث و آموزه هاى امامان(ع) را در اين زمينه گزارش مى كند; از جمله اين روايت:
قال رسول اللّه: اعبد الله كانّك تراه, فان لم تكن تراه, فانّه يراك.29
عبادت كن خداى تعالى را چنانكه گويا او را مى بينى. و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند.
حضرت امام در توضيح و تفسير اين روايت نوشته اند:
از اين حديث شريف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب مى شود: يكى, آنكه سالك مشاهد جمال جميل و مستغرق تجليّات حضرت محبوب باشد; به طورى كه جميع مسامع قلب از ديگر موجودات بسته شده و چشم بصيرت به جمال پاك ذى الجلال گشوده گرديده و جز او چيزى مشاهده نكند. بالجمله, مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نيز غافل باشد. و مرتبه ديگر, كه نازل تر از اين مقام است, آن است كه خود را حاضر محضر ببيند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد. جناب رسول اكرم فرمايد: (اگر مى توانى از اهل مقام اول باشى عبادت خدا را آن طور بجا آور, والاّ از اين معنا غافل مباش كه تو در محضر ربوبيّتى.) و البته محضر حق را ادبى است كه غفلت از آن از مقام عبوديت دور است. و اشاره به اين فرموده است. در حديثى كه جناب ابوحمزه ثمالى ـ رضى اللّه عنه ـ نقل مى كند, مى گويد: (ديدم حضرت على بن الحسين(ع) را كه نماز مى خواند, عباى آن حضرت از دوشش افتاد. آن را راست و تسويه نفرمود تا آن كه از نماز فارغ شد. سؤال كردم از سببش, فرمود: سواى بر تو, آيا مى دانى در خدمت كى بودم؟ز)30
و نيز از حضرت رسول(ص) منقول است كه (دو نفر از امّت من به نماز مى ايستند در صورتى كه ركوع و سجودشان يكى است و حال آن كه ميان نماز آنها مثل مابين زمين و آسمان است.)31
و فرمودند: (آيا نمى ترسد كسى كه صورت خود را در نماز برمى گرداند صورت او چون روى حمار شود.)32
پس از آن با عنوان (در دعوت به تحصيل حضور قلب) خواننده را مخاطب قرار داده و با توجه به آيات و روايات گذشته, و جذبه ها و كشش دنيايى, و تحولات و تطورات زندگى و حالات انسان, و مراحل عمر انسان و چگونگى استعداد و زمينه هاى مختلف در مراحل عمر او را به فراگيرى معنويت و حضور قلب در نماز دعوت مى كند و با استناد به برخى تجربه هاى سالكان شيوه هايى را مى نماياند و در پايان هشدار مى دهد كه مهم ترين عامل زدايش حضور قلب (حب دنيا و تعلق خاطر به حيثيات دنيوى است) كه زمينه هرزه گردى خيال را فراهم مى كند. و بدين سان زمينه آماده مى شود تا سالك واصل ما بحثى پى نهد با عنوان (دواى هرزه گردى خيال) 9. هرزه گردى خيال و علاج آن
در بحث هاى پيشين مؤلف جليل, جايگاه حضور قلب در نماز را نشان دادند و نيز روشن كردند كه اگر (طاير خيال) در كمند (عزم) نمازگزار نباشد, و هرزه گردى شيوه او شود, سالك به (حضور قلب) دست نخواهد يافت. در اين فصل ابتدا از اهميت مهار كردن خيال سخن گفته اند و سپس از دشوارى رام كردن, امّا امكانِ آن و آنگاه راه هاى وصول به اين مطلوب. حضرت امام(ره) مهم ترين راه علاج را آهنگِ عمل برخلاف آن دانسته اند, و تأكيد كرده اند كه سالك نبايد چنين پندارد كه با عزم راسخ در آغاز بالمرّه چنين توفيقى را خواهد يافت, بلكه حصول توفيقى اندك نيز بسى اميدواركننده است. بايد مداومت كرد, پاى فشرد, و (حسّ احتياج) به (حضور قلب) و رهايى از كمند خيال هرزه گرد را در خود به وجود آورد بدان عمق بخشيد.
بارى, اهميت نماز را, جايگاه والاى آن را, تنبه به لزوم حضور قلب در آن را و… به گفته آن عزيز واصل بزرگ ترين بدبختى ما اين است كه از عمق جان و با همه وجود (قلب ما باور نكرده كه سرمايه سعادت عالم آخرت و وسيله زندگانى روزگارهاى غيرمتناهى نماز است). (ص45) ادامه كلام امام در اين زمينه, و غاية القصوى اهداف پيامبران, و چگونگى تلاش آن پيام آوران الهى در رسيدن و رساندن انسان ها به اين مقصود و راز سستى انسان ها در عبادت و بويژه نماز, و چرايى هرزه گردى خيال, و چسانى حضور شيطان و هواهاى نفسانى در وجود و جان انسان و… در اين فصل بسى خواندنى, نيوشيدنى و بهره گرفتنى است…. (ص46ـ 45)
آنگاه كه فقيه معادباور و دنياگريز فصل دوازدهم و آخرين فصل مقاله اولى را كه در (آداب لازم در تمام عبادات بويژه نماز براى سالك) رقم زده است, مى گشايد, در تبيين اين حقيقت كه حب دنيا مهم ترين باعث (تشتت خيال) و مآلاً مانع حضور قلب در نماز است و سپس بيان علاج آن و راه گريز از آن.
در اين فصل (حب دنيا) را تبيين كرده اند, و چگونگى رهايى از آن را رقم زده اند و با اشاره به اينكه در اثر ارجمند ديگر خودش (اربعين) به تفصيل بدان پرداخته اند, در پرتو روايات و آموزه هاى معصومان درباره آنچه ياد شد, سخن گفته اند, و نشان داده كه اگر انسان به كمند دنيا درافتد و جذبه هاى آن او را بفريبد و در عمق جان آن را مقصود و هدف برگيرد هرگز سير نخواهد شد و شيفتگى و شيدايى اش پايان نخواهد پذيرفت و با اين روايت صادق آل محمد(ص) كه فرمود:
مثل الدنيا كمثل ماء البحر, كلّما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتى يقتله; مثل دنيا مثل آب درياست كه هرچه انسان تشنه از آن بخورد تشنه تر گردد تا او را بكشد.33
و آنگاه در پايان با عنوان (تتميم) (در اعراض دادن نفس از دنيا) نصيحت و پند ارجمندى آورده اند كه سالكان را توشه اى است كارآمد و راهيان نور را مشعلى راهگشا كه عيناً نقل مى كنيم:
(پس, اى طالب حق و سالك الى اللّه, چون طائر خيال را رام نمودى و شيطان واهمه را به زنجير كشيدى و خلع نعلين حبّ زن و فرزند و ديگر شئون دنيوى را نمودى و با جذوه نار عشق فطرة اللّهى مأنوس شدى و انّى آنَستُ ناراً34 گفتى و خود را خالى از موانع سير ديدى و اسباب سفر را آماده كردى, از جاى برخيز و از اين بيت مظلمه طبيعت و عبورگاه تنگ و تاريك دنيا هجرت كن و زنجيرها و سلسله هاى زمان را بگسلان و از اين زندان خود را نجات ده و طائر قدس را به محفل انس پرواز ده.
تو را ز كنگره عرش مى زنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتادست
پس, عزم خود را قوى كن و اراده خويش را محكم نما كه اوّل شرط سلوك عزم است و بدون آن راهى را نتوان پيمود و به كمالى نتوان رسيد. و شيخ بزرگوار, شاه آبادى, روحى فداه آن را مغز انسانيّت تعبير مى كردند). راز و رمز مقدمات نماز
مقاله دوم از كتاب ـ چنانكه پيشتر اشاره كرديم ـ در بيان آداب قلبى مقدمات نماز است. فقيهان در تبيين مسائل شرعى و صورى نماز با عنوان (مقدمات نماز) ياد مى كنند و در اين بحث فقيه عارف ما بر آن است (نمى از يمِ) آداب, معارف و اسرار باطنى اين مقدمات را بنماياند. او جاى جاى تصريح مى كند كه آنچه رقم خورده است نه همه آن چيزهايى است كه در اين باب توان گفت. پس از درآمدى كوتاه براى گشودن باب بحث نوشته اند:
بايد دانست كه چون حقيقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جلّ و علا است, براى وصول به اين مقصد بزرگ و غايت قصوى, طهاراتى لازم است كه ماوراى اين طهارت است. (ص56)
حضرت امام مى كوشند ابتدا آلودگى هاى باطنى را برشمارند; پليدى هايى كه مانع از حضور محضر و حصول قرب الهى است. بدين سان يادآورى مى كنند كه (لوث معاصى) و (قذرات نافرمانى حضرت ولى النّعم) دام ابليس است و تا انسان در اين دام مبتلاست, از فيض حضور محروم خواهد بود, پس بايد در اوّلين گام جان و دل را از اين پليدى ها زدود و آلودگى هاى معاصى را از خود سترد و (با آب پاك و پاكيزه توبه نصوح آن را تطهير كرد). پس از آن سالك بايد (به تخليه باطن از ارجاس اخلاق فاسده قيام كند) توضيح عارف بيداردل ما در اين باب و تبيين ضرورت پيراستن صفحه دل و صحنه زندگى از غورها و جلوه هاى خلق و خوى پليد بسى تأمل برانگيز و انديشيدنى و اين كلام بسى تنبه آفرين كه:
قذرات باطنيه موجب حرمان از سعادت و منشأ جهنم اخلاق كه به گفته اهل معرفت بالاتر و سوزنده تر از جهنم اعمال, مى باشد. (ص57)
سالك چون به اين دو گام فايق آمد, بايد به تطهير قلب همت ورزد (كه ام القرى [است] و به صلاح آن همه ممالك صالح و به فساد آن همه فاسد مى شوند) و سالك بايد بداند كه (قذرات عالم قلب مبدأ تمام قذرات است) و آن (عبارت است از تعلق به غير حق و توجه به خود و عالم و منشأ آن حب دنيا). آنگاه تأثير حب دنيا را در به فساد كشيدن جان و دل توضيح داده اند, و آن را بدترين زشتى و پليدى برشمرده اند, كه گاه قله سانان معرفت و سلوك را نيز عاجز نموده است. سپس تنبه داده اند كه سالك بايد با تفكر در (حال انبيا و اولياى كمّل(ص) و تذكر مقامات آنها اين قذرات را از باطن قلب شستشو دهد). (ص58 ـ 59)
در فصل دوم اين مقاله از (مراتب طهور) سخن گفته اند و چگونگى آن را در پرتو آيات و روايات روشن كرده اند و آنگاه در فصل سوم به (آداب قلبيه سالك هنگام توجه به آب براى طهارت) پرداخته اند. اين فصل كوتاه ترجمه و شرح عارفانه روايتى است از (مصباح الشريعه) كه با بهره گيرى از آن, مراتب طهارت را به چهار مرتبه رسانده اند. (ص64 ـ 65)
فصل چهار ويژه (طهور) و يا عامل طهارت است, كه يا آب است و (آن در اين باب اصل است و يا ارض است). امام عارفان بر سبك و سياق تبيين باطنى مقدمات نماز از آب با نگاهى عارفانه سخن گفته اند و نيز از (خاك) بدل آب به هنگام فقدان آن, و بسى نكات لطيف و ارجمند در اين باره خواننده را هديه داده اند. بخشى اندك از آن را مى آوريم:
سالك الى اللّه بايد تطهير با آب رحمت را صورت استفاده از رحمت نازله الهيّه بداند و تا استفاده از رحمت براى او ميسور است, قيام به امر نمايد. و چون دستش از آن به واسطه قصور ذاتى يا تقصير كوتاه شد و فاقد آب رحمت شد, چاره ندارد جز توجّه به ذلّ و مسكنت و فقر و فاقه خود. و چون ذلت عبوديّت خود را نصب العين نمود و متوجه به اضطرار و فقر و امكان ذاتى خود شد و از تعزّر و غرور و خودخواهى بيرون آمد, بابى از رحمت به روى او گشاده گردد و ارض طبيعت مبدّل به ارض بيضاء رحمت گردد و تراب احد الطّهورين گردد و مورد ترحّم و تلطّف حق گردد. و هرچه اين نظر, يعنى نظر به ذلّت خود, در انسان قوت گيرد, مورد رحمت بيشتر گردد.35
در فصل پنجم (شمه اى از آداب وضو است به حسب باطن و قلب). اين فصل با بخشى از روايت مشهور به (علل) از ثامن الأئمه(ع) آغاز شده و با شرح و تفسير عرفانى آن ادامه پيدا كرده است. در بخشى از اين روايت آمده است:
… وانّما وجب على الوجه واليدين والرأس والرجلين لأن العبد اذا قام بين يدى الجبّار فانّما ينكشفُ من جوارحه ويظَهرُ ما وَجَبَ فيه الوضوء وزيد انّه بوجهه يسجدُ ويخضع وبيده يسئل ويَرغب ويَرْهب ويبتل وبرأسِهِ يَستبِله فى ركوعه وسجوده وبرجليه يقُومُ ويقعد و….
و همانا واجب شد بر رو و دو دست و سر و دو پا, زيرا كه بنده وقتى كه ايستاد در حضور حضرت جبّار, همانا منكشف مى شود از جوارح او و ظاهر گردد آنچه كه وضوء در آن واجب شود; زيرا كه با رويش سجده كند و خضوع نمايد و دستش سؤال و رغبت و رهبت نمايد و منقطع به حق شود و با سرش استقبال كند حق را در ركوع وسجودش, و با پاهايش بايستد.36
در تفسير اين بخش پس از شرح عارفانه بخش هاى پيشين نوشته اند:
… چون اين اعضاء را دخالت است در عبوديت حق و از اين اعضا ظاهر شود آن, از اين جهت تطهير آنها لازم شده است. پس از آن, چيزهايى كه از آنها ظاهر شود بيان فرمودند و راه اعتبار و استفاده را براى اهلش باز نمودند و اهل معارف را به اسرار آن آشنا فرمودند به اين كه آنچه محل ظهور عبوديّت است در محضر مبارك حقّ بايد طاهر و پاكيزه باشد و اعضاء و جوارح ظاهريّه, كه حظّ ناقصى از آن معانى دارند, بى طهارت لايق مقام نيستند. با آنكه خضوع از صفات وجه بالحقيقه نيست و سؤال و رغبت و رهبت و تبتّل و استقبال هيچ يك از شئون اعضاى حسّيّه نيستند, ولى چون اين اعضاء مظاهر آنها است, تطهير آنها لازم آمد. پس, تطهير قلب كه محل حقيقى عبوديّت و مركز واقعى اين معانى است, تطهيرش لازم تر است, و بدون تطهير آن اگر با هفت دريا اعضاء صوريّه را شست و شو نمايند, تطهير نشود و لياقت مقام پيدا نكند, بلكه شيطان را در آن تصرّف باشد و از درگاه عزّت مطرود گردد. (73ـ69)
آنگاه در تشديد و استوارسازى اين بهره گيرى عارفانه و تفسير باطنى آنچه گذشت روايات ديگرى را آورده اند با تفسيرى دقيق و نكته آموز.
ادامه اين بحث فصل هاى ششم و هفتم است درباره (غسل و آداب قلبيه آن) و نيز (در پاره اى از آداب باطنيه, ازاله نجاست و تطهير از اخباث) كه ضيق مجال را از گزارش تفصيلى آن خوددارى كرده خواننده را به تأمل در آن فرا مى خوانيم. لباس و آداب باطنى آن
اين بحث را مؤلف جليل ما در دو مقام سامان داده اند: در مقام اوّل از آداب مطلق لباس سخن گفته اند و در مقام دوم از آداب لباس مصلّى. اين بحث درآمدى دارد بس دقيق در تبيين اين حقيقت كه (باطن را در ظاهر و ظاهر را در باطن تأثير است). براى پرداختن به اين آموزه ارجمند كه بى گمان چگونگى لباس ظاهرى و شيوه پوشش در باطن و قلب تأثير خواهد كرد, بيان و كلام امام در اين باره بسى تنبه آفرين است و نتيجه آنكه هر آنچه (شهره آفرينى) كند و به تعبير روايات (لباس شهرت) باشد, بايد از آن تن زد كه تسويل شيطان و دام اهريمن است (و گمان نشود كه تسويل شيطان و تدليس نفس امّاره فقط در لباس فاخر زيبا و تجمل و تزيّن است, بلكه گاه شود كه انسان را به واسطه لباس مندرس و بى ارزش از درجه اعتبار ساقط نمايد, و از اين جهت انسان بايد از لباس شهرت, بلكه مطلق مشى بر خلاف معمول و متعارف, احتراز نمايد). (ص87) گزارش اين بحث را با نقل دو روايت به پايان مى بريم:
عن ابى عبداللّه(ع) قال: ان اللّه يبغض شهرة اللباس.
خداى تعالى را خشمناك كند, شهرت لباس.37
عن ابى عبداللّه(ع): ان اللّه يبغض الشهرتين, شهرة اللباس وشهرة الصلاة.
خداوند از دو شهرت خشمناك مى شود: يكى شهرت لباس و يكى شهرت نماز.38
مقام دوّم را امام عارفان در دو باب رقم زده اند: باب اوّل (در سرّ طهارت لباس) و باب دوم (در اعتبارات قلبيه سترعورت).
امام(ره) پس از مقدمه اى نوشته اند:
بايد دانست كه چنانچه صورت نماز به طهارت لباس و بدن محقق نشود و قذرات كه رجز شيطان و مبعّد محضر رحمان است از موانع ورود در محضر است, و مصلّى را با لباس و بدن آلوده به رجز شيطان از محضر قدس تبعيد و به مقام انس بار ندهند, قذارات معاصى و نافرمانى حق كه از تصرّفات شيطان و از رجز و قاذورات آن پليد است از موانع ورود در محضر است. پس متلبس به معاصى تنجيسِ ساترِ بدن برزخى نموده و با اين قذرات نتواند به محضر حق وارد شود, و تطهير اين لباس از شرايط تحقق و صحت نماز باطنى است. (ص91)
آنگاه چگونگى تطهير باطنى را تبيين كرده و مراتب آن را برشمرده اند, و در پرتو تفسير آيات و روايات و شرح و بسط عارفانه آنها نكاتى بس ارجمندعرضه كرده اند; بويژه به مناسبتى سخنى ژرف درباره (توحيد) آورده اند (ص93) كه سالكان و بويژه متوغلان در مباحث عقلانى و فلسفى را تدبر در آنها بسى مغتنم است. (ص94ـ92) بحث دوم نيز آكنده است از معارف باطنى و آموزه هاى عرفانى و پندهاى ربانّى است كه بايد خواند, تأمل كرد و بهره گرفت. در اين بحث سخنى از حضرت صادق(ع) نقل كرده و در پرتو آن بر لزوم حفظ نفس تأكيد ورزيده اند.بخشى از كلام آن بزرگوار را مى آوريم:
بالجمله, سالك چون خود را به جميع شئون عين حضور ديد, ستر جميع عورات ظاهريّه و باطنيه كند, براى حفظ محض و ادب حضور, و چون دريافت كه كشف عورات باطنه در محضر حق قباحت و فضاحتش بيشتر از كشف عورات ظاهره است, به مقتضاى (ان الله لاينظر الى صوركم ولكن ينظر الى قلوبكم)39 و عورات باطنه دمايم اخلاق و خيانث عادات و احوال رديه خلقيّه است كه انسان را از لياقت محضر و ادب حضور ساقط مى كند….40
در ادامه سخن نيز حقايقى از اين دست عرضه مى شود و با نقل روايتى دراز دامن از صادق آل محمد, سخن عطرآگين مى گردد و سالك واصل ما در پرتو اين هدايت هاى ربانّى برگرفته از آل اللّه سالكان را موعظه هايى بليع و پندهايى بيدارگر ارائه مى دهد. مقصد سوم
اين مقصد را عارف واصلِ ما براى تبيين و تفصيل ابعاد عرفانى و آداب قلبيّه (مكان مصلى) رقم زده است. و در آغاز آن نوشته است:
بدان كه سالك الى اللّه را به حسب نشأت وجوديه مكان هايى است كه از براى هر يك از آن ها آداب مخصوصه ايست كه تا سالك بدان ها محقق نشود به صلوة اهل معرفت نائل نگردد.41
در تفصيل آنچه آمد نوشته اند كه مكان اوّل (نشنه طبيعيه و مرتبه ظاهر دنياويه است) و مكان آن را زمين دانسته اند كه پيامبر(ص) فرموده است:
جعلت لى الأرض مسجداً و طهورا. (ص,42)42
و بر اين نكته تنبه داده اند كه سالك در اين مرتبه بايد به قلب بفهماند كه هبوط و نزول او بر (سلوك اختيارى الى اللّه و عروج به معراج قرب و وصول به فناء الهى و جناب ربوبيت است).
سالك بايد از عمق جان اين پرسش جدّى فرا روى همه انسان ها را كه (… من اين و فى اين و الى اين) را (مِن اللّه وفى الله والى اللّه) پاسخ گويد, و دار طبيعت را مسجد عبادت بداند و در اين وادى خود را معتكف كند و از اين مسجد عبوديت برون نرود و ….
مقام دوم را, (مرتبه قواى ظاهره و باطنه كه جنود ملكيه و ملكوتيه نفس) دانسته اند.
و مقام سوم را (نشئه غيبه قلبيه سالك) و در تبيين و تفصيل نكاتى ارجمند آورده اند و آنگاه روايتى شكوهمند و بيدارگر نقل كرده اند, و تنبه داده اند كه بر درب مسجد آمدن و در آستانه آن قرار گرفتن, ايستادن دربارگاه عظيم خداوندى است و بايد فهم كرد و دانست كه ورود اين بارگاه را جز به صفا, خلوص و پيراستگى جان نشايد. بدين سان راهنماى راه شناس ما سالكان را مخاطب قرار داده و نوشته اند:
و اكنون كه متوجه عبادت او شدى و خيال مؤانست با او دارى, قلب خود را از اشتغال به غير كه تو را از جمال جميل محجوب مى كند فارغ كن … [كه] حق تعالى قبول نفرمايد مگر قلب پاكيزه خالص را ….43
در ادامه اين مقصد و در فصل دوم آن سخن از (بعض آداب اباحه مكان است) كه تنبه داده اند (سالك الى الله چون مراتب مكان را به حسب مقامات و نشأت وجوديه خود فهميد, در آداب قلبيه اباحه آنها بايد بكوشد تا نماز او از تصرفّات غاصبانه ابليس پليد خارج شود.
آنگاه چگونگى اين اباحه مكان را عارفانه تبيين كرده اند و مراتب آن را رقم زده اند, كه بسى خواندنى و تنبه آفرين است. (108ـ106)
(وقت) در نماز يادآور حضور در محضر ربوبى است. از اين روى آورده اند كه چون زينت عابدان و سيد ساجدان, على بن الحسين(ع) آهنگ وضو مى كرد رنگ رخسارش دگرگون مى شد. گفته شد: اين چه حالتى است, امام(ع) فرمود:
آيا مى دانيد كه مى خواهم در محضر چه كسى به ايستم؟44
روح خدا نيز كه از قله سانان (اهل معرفت) و ستيغ پيمايان (اصحاب مراقبت) بود, در اين مقصد گو اينكه گزيده سخن گفته اند امّا بسى عاشقانه و شيداوار قلم زده اند. آغاز مقصد را بدين سان شروع كرده اند:
بدان كه اهل معرفت و اصحاب مراقبت را به قدر قوت معرفت آنها به مقام مقدس ربوبيت و اشتياق آنها به مناجات حضرت بارى عزّ اسمه, از اوقات صلوات كه ميقات مناجات و ميعاد ملاقات با حق است, مراقبت و مواظبت بوده و هست, آنان كه مجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازلند, و از جام محبت سرمست و از پيمانه الست بيخودند, از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته و به عزّ قدس جمال الهى پيوسته اند; براى آنها دوام حضور است و لحظه اى از ذكر و فكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نيستند.
و آنان كه اصحاب معارف و ارباب فضائل و فواضلند و شريف النّفس و كريم الطّينة اند, چيزى را به مناجات حق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حقّ خود او را طالبند و عزّ و شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكّر و مناجات با حق دانند. اينان اگر توجّه به عالم كنند و نظر به كونين اندازند, نظر آنها عارفانه باشد, و در عالم حق جو و حق طلبند و تمام موجودات را جلوه حق و جمال جميل دانند ـ (عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.) اينان اوقات صلوات را به جان و دل مواظبت كنند و از وقت مناجات با حق انتظار كشند, و خود را براى ميقاتگاه حق حاضر و مهيّا كنند. دل آنها حاضر است و از محضرْ حاضر را طلبند و احترام محضر را براى حاضر كنند, و عبوديّت را مراودت و معاشرت با كامل مطلق دانند و اشتياق آنها براى عبادت از اين باب است. (آداب الصلوة, ص109)
حضرت امام رضوان اللّه عليه, اين مقصد را چنانكه بيشتر آورديم بسى عاشقانه رقم زده اند آن واصلِ جليلِ گويا خود را در محضر ربوبى مى نگريسته و سرمست از باده عشق و حضور اين سطور را رقم مى زده است, چگونگى اولياء الهى را در هنگامه نماز و چه سانى انديشه و رفتار آنان را در لحظات حضور و كيفيت ادب آنان را در حضور گزارش كرده و بدين سان با نشان دادن الگوهاى والاى سير و سلوك و حضور سخن را دلپذيرتر كرده اند. و در پايان از سَر سوز و درد, در قالب جملاتى بس تكان دهنده بار ديگر بر اهميت و عظمت حضور در محضر ربوبى و (مخاطبه و مكالمه با حضرت حق جل وعلا) تأكيد كرده اند. مقصد پنجم
نمازگزار, با نماز رو به سوى حق دارد. او با نماز آهنگ حضور مى كند و به خالق هستى رو مى آورد. عارفان در اين مرحله از (استقبال) سخن گفته اند و آداب آن, و امام(ره) اين موضوع را عارفانه و تنبه آفرين رقم زده اند. ابتدا بر اين نكته پرداخته اند كه استقبال (متقوّم از دو امر است): يكى را (مقدّمى) دانسته اند (كه صَرف وجه ظاهر است از جميع جهات مشتّقه) و ديگرى را (نفسى) كه (استقبال به وجه است به كعبه كه ام القرى و مركز بسط ارض است). آنگاه اين تقسيم را توضيح داده اند و پس از آن از (آداب قلبى استقبال) سخن گفته اند, و از اينكه همگان روى به سوى او دارند, و همه در جستجوى كمالند, و بسيارى مصداق اين كمال را وارونه مى نگرند و پيامبران آمده اند تا انسان را از تاريكى برهانند و (از احتجاب بيرون آورند), و نماز از اهم عوامل اين روى گردانى و روى آورى است و (معجون الهى است كه معراج قرب الهى است و …) سالك بايد اين را دريابد و با تمام وجود بدان بينديشد, و از سر صدق و صفا (استقبال) كند و عارفانه و عاشقانه بگويد:
در ضمير ما نمى گنجد به غير از دوسـت كسى
هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست بس
و بدين سان جان را جز از او بپيرايد, و مآلاً (استقبال) حقيقى را رقم زند. (ص120ـ117) مقاله سوم
در اين مقالت حضرت امام(ره) از مقارنات نماز سخن گفته اند و سخن را از آداب اذان و اقامه آغاز كرده اند و (سِرّ اجمالى اذان [را] اعلان قواى ملكوتيّه و ملكيه و جيوش الهيه براى حضور [دانسته اند], و درباره ادب آن نوشته اند: (ادب اجمالى آن تنبّه به بزرگى مقام و خطر آن و عظمت محضر و حاضر, و تذلل و فقر و فاقه و نقص و عجز ممكن از قيام به امر و قابليّت حضور در محضر است).
و آنگاه از (اقامه) سخن گفته و نوشته اند:
(اقامه, به پاداشتن قواى ملكوتيه و ملكيّه در محضر, و حاضر نمودن آنهاست در حضور و ادب آن, خوف و خشيت و حيا و خجلت و رجاء واثق به رحمت غير متناهيه است). (ص122)
سپس امام(ع) به چگونگى سالك در هنگام فراز آوردن اذان و اقامه توجه كرده اند, و نشان داده اند كه اولياء الهى و ستيغ پيمايان معنويت وجذبه و عشق و شوق چسان در اين هنگامه از خود بى خود مى شدند, و خوف و خشيت تمام وجود آنها را فرا مى گرفت, و تنبّه داده اند كه سالكان و متوسطّان چون به اين حالت ها از قله سانان معرفت مى انديشند, هرگز نبايد مأيوس شوند, و بايد اميد را در دل زنده نگه دارند و بدانند كه (يأس از روح الهى و قنوط از رحمت الهى از جنود بزرگ ابليس و از القاءات شياطين انسى و جنّى است).
بارى (بايد در اوّلِ امر رحمت هاى صوريّه و الطاف حسيّه حق تعالى را به قلب) فهماند تا قلب كم كم انس گيرد و شيداى حق شود و باطن از آثار جمال, نورانى گردد. (ص124ـ123) در ادامه سخن از آداب و اسرار تكبيرات سخن رفته است, و حقايق بلندى از معارف اهل معرفت در پرتو روايات عرضه شده است, و چرايى و چگونگى چهار تكبير آغازين در اذان و اسرار آن بازگو شده است. سپس حديث بلندى از صادق آل محمد(ص) روايت شده است و توضيحاتى ارجمند در تفسير و تعيين آن آمده است. (ص129ـ128) آنگاه از (بعض آداب شهادت به الوهيت) سخن به ميان آمده است و ارتباط آن با اذان و نماز گشوده شده است و تفسيرى دقيق از (اللّه) و چگونگى اشتقاق آن و معناى آن بر اساس اشتقاق هاى مختلف, ارائه شده است و در ادامه ذيل عنوان (تنبيه عرفانى) مراتب شهادت بيان گشته است.
توضيح و تفسير امام(ره) از فصول اذان و اقامه عارفانه, نكته آموز و تنبه آفرين است. در ضمن سخن از آداب شهادت به رسالت كه با روايات آميخته شده است, عارف جليل ما, به مناسبت پندها و موعظه هاى بيدارگر بسيارى آورده اند, و سالكان را به بهره گيرى از رائحه دلنواز اين غذاى ملكوتى فرا خوانده اند, و در ادامه آن تفسيرى عظيم دارند از (حيعلات) و چگونگى و چرايى پيوند اين جملات با فصول پيشين نماز يعنى تكبيرها و شهادت ها و … كه ضيق مجال را از گزارش محتوى آن مى گذريم و خوانندگان را به تأمل در آن فرا مى خوانيم. قيام:
باب دوم از مقاله سوم را حضرت امام(ره), ويژه تبيين ابعادعرفانى (قيام) ساخته و در آغاز نوشته اند:
(بدان كه اهل معرفت قيام را اشاره به توحيد افعال دانند; چنانكه ركوع را به صفات توحيد و سجود را به توحيد ذات اشاره دانند. (آداب الصلوه, ص146)
سپس چگونگى اين اشاره را توضيح داده اند و پس از آن به (آداب قيام) پرداخته و در آغاز آن نوشته اند:
و آن [ادب قيام] چنان است كه سالك خود را حاضر در محضر حق ببيند و عالم را محضر ربوبيّت بداند و خود را از حضار مجلس و مقيم بين يدى اللّه محسوب كند و عظمت حاضر و محضر را به قلب برساند و اهميت مناجات با حق را به قلب بفهماند و با تفكر و تدبّر, قبل از ورود در صلوة قلب را حاضر كند و به او بزرگى مطلب را بفهماند و آن را ملتزم كند به خضوع و خشوع و طمأنينه و خشيت و خوف و رجا و ذلت و سكنت تا آخر نماز….(ص148)
آنگاه آن سالك الى اللّه, از اينكه ما (اهل غفلت هستيم و در سكر طبيعت) به تأسف ياد كرده اند و تنبه دا1. طه/14. 2. نهج البلاغه, خطبه 222. 3. غررالحكم, ح2212 و 2213, چاپ دانشگاه. 4. الخصال, ص523 و معانى الاخبار, ص333. 5. التهذيب, ج2, ص237. 6. جامع الاخبار, ص184 و سنن ترمذى, ج2, ص270. 7. من لايحضره الفقيه, ج1, ص208 و الكافى, ج3, ص268. 8. الكافى, ج5, ص321; مسند ابى يعلى, ج3, ص403 و الخصال, ص165. 9. الكافى, ج3, ص264 و دعائم الاسلام, ج1, ص136. 10. چنان كه اشاره شد, در اين باره, عالمان فراوانى قلم زده اند; از جمله مى توان از اين آثار ياد كرد: اسرار الصلوة, جمال الدين ابو العباس احمد بن شمس الدين محمد بن فهد اسدى حلّى (م841); اسرار الصلوة, زين الدين بن على (شهيد ثانى); اسرار الصلوة و آدابها و ادعيتها, عباس بن اسماعيل قزوينى; اسرار الصلوة, سيد جعفر سبزوارى; اسرار الصلوة, قاضى سعيد قمى; اسرار الصلوة, سيد مرتضى كشميرى; اسرار الصلوة, در بيان رموز و گنج هاى نهفته در آن, محمد حسين خراسانى; مصباح النجاة فى اسرار الصلوة, شيخ عبدالحسين تهرانى و اسرار الصلوة, حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى. ر.ك: فرهنگ جهاد, شماره 14, مقاله رازها و رمزهاى نهفته در نماز, محمدعلى مهدوى راد. 11. آداب الصلوة, ص2. 12. (اگر [نماز] پذيرفته شود, ساير اعمال (نيز) پذيرفته مى شوند و اگر ردّ شود, كارهاى ديگر (نيز) ردّ مى شوند). نك: فلاح السائل, ص127, به نقل از من لايحضره الفقيه. در منبع اخير, ج1, (فضل الصلوة), باب 30, ح5 روايت چنين است: (أول ما يحاسب به العبد عن الصلوة, فإذا قُبلت قُبل منه سائر عمله, و إذا رُدَّت عليه رُدَّ عليه سائر عمله). 13. آداب الصلوة, ص7. 14. همان, ص9. 15. همان, ص10 و11. 16. عوالى اللئالى, ج4, ص132. 17. آداب الصلوة, ص11. بى گمان اين مرحله از خواست, مرحله اى است بس ارجمند و والا كه امام عارفان با ژرفنگرى عارفانه اى, بدان توجه كرده است. اما به پندارم, اين جمله شگرف, مفهومى بس عام دارد; هر چيزى را همان گونه كه هست, ديدن و جايگاه هر چيزى را در نظام هستى و در منظومه ارزشى ارزش ها به همان گونه كه هست, دريافتن و با آن تعامل كردن و…. 18. همان, ص15و16. 19. مصباح الشريعه, باب 5 . 20. المؤمنون/9 و المعارج/34. 21. آداب الصلوة, ص21. 22. همان, ص23. 23. التوبه/54. 24. الكافى, ج2, ص86. 25. بحارالانوار, ج75, ص377. 26. آداب الصلوة, ص27و 28. 27. الكافى, ج2, ص614. متن كتاب (… ولكن اقرعوا…) دارد, اما كافى (… ولكن افزعوا…) و در برخى نسخه ها (… افرغوا…) است. وسائل الشيعه, ج4, ص856 ـ856 (… ولكن اقرعوا…) دارد. 28. عنكبوت/69. 29. كنزالعمال, ج3, ص21. 30. وسائل الشيعه, ج4, ص688. 31. بحارالانوار, ج81, ص249. 32. مستدرك الوسائل, باب2, ح20. 33. الكافى, ج2, ص136. 34. طه/ 10و النمل/ 7. 35 . آداب الصلوة, ص52. 35. همان, ص35. 36. عيون اخبار الرضا, ج104/2, باب34, ح1. 37. الكافى, ج6, ص444. 38. مشكاة الانوار, ص320. 39. بحارالانوار, ج67, ص248. 40. آداب الصلوة, ص96. 41. همان, ص101. 42. وسائل الشيعه, ج3, ص593. 43. آداب الصلوة, ص106. 44. الصلاة فى الكتاب والسنه, ص202. اين حالت ها را از معصومان ديگر نيز نقل كرده اند; بنگريد به منبع ياد شده. 45. الكافى, ج3, ص300. 46. مستدرك الوسائل, كتاب الصلاة, ابواب فعل الصلاة, باب2, ح15. 47. التكاثر/8. اشاره است به احاديثى كه (نعيم) را در اين آيه, به ولايت اهل بيت(ع) تفسير كرده اند. ر.ك: البرهان فى تفسير القرآن, ج5, ص748. 48. الكافى, ج1, ص13, ح10. 49. الزمر/3. 50. آداب الصلوة, ص161. 51 . النساء/ 100 . 51. حديث معروف: إنّما الأعمال بالنيّات, ولكلّ امرئى مانوى, فمن كانت هجرته إلى اللّه ورسوله, فهجرته إلى اللّه ورسوله, ومن كانت هجرته إلى دنيا يصيبها او امرأة يتزوّجها فهجرته إلى ما هاجر إليه. (امالى الطوسى, ج2, ص231; مستدرك الوسائل, ج1, ص90). 52. حضرت امام(ره) در فرجام سخن نوشته اند: تبيين و توضيح اين حديث و چگونگى (ينابيع الحكمه) و چسانى جريان آن از قلب به لسان, در عهده رساله اى مستقل است, چنان كه رساله معروف (تحفة الملوك فى السير والسلوك) منسوب به عارف بالله مرحوم بحرالعلوم عمدتاً به اين حديث پرداخته است. امام(ره) آن را گو اينكه خالى از (بعض مناقشات) نمى دانند, رساله (لطيفه اى) برشمرده, اشاره مى كنند, برخى اين رساله را از آن بزرگوار ندانسته اند كه شايد به جهت وجود همان مناقشات باشد. (ص163) رساله ياد شده كه مرحوم آيت الله حاج ميرزا على قاضى(ره) آن را بى نظير دانسته و فرموده بوده اند كه (كتابى بدين پاكيزگى و پرمطلبى در عرفان نوشته نشده است), همان رساله اى است كه مرحوم آيت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى, آن را با عنوان (رساله سير و سلوك) و با حواشى مفصل و مقدمه اى ارجمند, به چاپ رسانده اند. ايشان در مقدمه كتاب, به تفصيل از چگونگى آن سخن گفته, انتساب آن را به سيد بحرالعلوم(ره) قطعى دانسته و موارد نامقبول را محصول دخالت ناسخان تلقى كرده اند…. ر.ك: رساله سير و سلوك, منسوب به بحرالعلوم, علامه آيت الله العظمى سيد مهدى بن سيد مرتضى الطباطبايى النجفى(ره), با مقدمه و شرح علامه آيت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى(ره), تهران, انتشارات حكمت, 1420هـ.ق. 53. الكافى, ج2, ص72. 54. مرآة العقول, ج8, ص146. 55. نهج البلاغه, حكمت203. 56. صحيح مسلم, ج1, ص296; سنن النسائى, ج2, ص135; بحارالانوار, ج92, ص226 و المحجة البيضاء, ج1, ص388. 57. ر.ك: آفاق تفسير, محمدعلى مهدوى راد, ص373 . 58. سرالصلوة, ص94. 59. الكافى, ج3, ص265. 60. مصباح الشريعه, الباب السادس عشر, فى السجود. 61. بحارالانوار, ج15, ص15. 62. همان, ج1, ص99.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 58  صفحه : 17
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست