responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه معرفت نویسنده : موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)    جلد : 2  صفحه : 8
حكم ارتداد و آزادي عقيده

قسمت دوم

محمد حسين برجيان

1 – 2 علوم سياسي و آزادي عقيده

(عقيده و علم نه تنها يك پديده موثر بر سياسيت است بلكه عقيده و انگيزه دو كركن اساسي علم انساني را تشكيل مي دهند. ) [1]با صرف نظر از اينكه عقيده در تعيين ارزشهاي اصيل موثر است، از طريق بيان مقدار تزاحم بين خواستها و مطلوبهاي بشري و نشان دادن روشهاي رسيدن به هدف و امكان يا عدم امكان دستيابي به آن نيز نقش بسزائي را ايفا مي كند. لذا در شناخت اعمال سياسي داخلي و بين المللي، محيط روانشناختي، بحث مهمي است، و يكي از مشكلات محققين در روابط بين الملل فهم برداشتهاي مختلف بازيگران از مسائل مي باشد، چرا كه عمل هر بازيگر لزوماً بر طبق واقعيتهاي موجود نمي باشد بلكه حداكثر هماهنگ با برداشت او از واقعيتها مي باشد. هم اكنون در مورد رابطه بين عقيده و علوم سياسي يا روابط بين الملل به نقل قول از ديگران مي پردازيم.

2-2 مكتب سياست قدرت

براي اينكه فهميده شود در روابط بين الملل چقدر به آزادي عقيده توجه مي شود لازم است بدانيم كه (در بسياري از وقايع كه بر اساس ضوابط حقوق بين الملل قابل درك يا توجيه نيستند بر اساس اصول روابط بين الملل لااقل قابل فهم و غالباً قابل توجيه مي باشند. به عبارت ديگر در حقوق بين الملل اساس كاربر ضوابط و مقررات است در صورتي كه در روابط بين الملل اساس كار واقعيات است كه نقش عمده در آنها را نيز قدرت بازي مي كند. [2]

(مورگانتا بنيان گذار مكتب سياست قدرت در روابط بين الملل عقيده دارد كه هدف هر نوع سياست _ اعم از داخلي و خارجي_ در حقيقت تلاشي است براي كسب قدرت. باين معني كه انگيزه رفتار سياسي تمام سياستهاي داخلي و خارجي كشورهاي كسب قدرت است. ولي نبايد تصور كرد چون انگيزه سياسي همه جا يكسان است پس تجليات سياسي نيز يكنواخت و يكسان خواهد بود زيرا انگيزه تلاش قدرت در شرايط و اوضاع اجتماعي و فكري مختلف محيط داخلي و خارجي شكل مي گيرد و راه خود را انتخاب مي كند. [3] (از اين روست كه اكثر دانشمندان بين المللي و متفكرين بعد از جنگ جهاني دم معتقد شده اند كه قدرت پديده ايست همه جائي و جهاني)[4](بعبارت ديگر ترس از بخط افتادن امنيت، افراد بشر و كشورها را وا مي دارد كه هميشه در پي كسب قدرت باشند و از راه تسلط به غير و تقويت نيروي خويش از بخطر افتادن امنيت و منافع حياتي خود جلوگيري نمايند. ) [5]

والتر محقق معروف آمريكايي از قول رئاليستها و پيروان مكتب سياست قدرت مي گويد كه: (كشورها بايد منافع ملي خود را دنبال كنند و بالاترين اين منافع افزايش قدرت كشور است). [6]

3- 2 دولت و افكار عمومي

با نگاهي به مطالب ذيل خواهيم ديد دولتها نسبت به عقايد مردم و افكار عمومي بي تفاوت نيستند، اما طرح اينكه خطا در اداراكات ممكن است، عقايد مانند آداب و رسوم هستند و صحيح و غلط ندارند، شايدنظر مخالف صحيح باشد، نبايد گروه خاصي تعيين كننده حقيقت باشند و از اين قبيل انديشه ها نمي‌تواند مانع راه دولت در شكل دادن به افكار عمومي و احياناً مخالف آن مشي كردن بشود. بعبارت ديگر طرح كردن اين قبيل شبهات در سياست قابل قبول نيست.

(جلب حمايت مردم شرط سوم و صفت ديگر يك دولت خوب مي باشد از خصوصيات ديگر آن شايد مشكل تر باشد زيرا شرائطي كه تحت آنها ممكن است يك سياست خارجي بطور موفقيت آميز تعقيب شود يكسان نيست. از طرف ديگر هميشه كيفيت و چگونگي فكر سياستمداران به نحوي نيست كه عكس العمل مطلوبي در اذهان عمومي ايجاد كند.

سياستمدار بايد بر حسب منافع ملي فكر نمايد ولي توده مردم معمولاً مسائل را نقطه نظر منافع شخصي و در چهار چوب حقوق و ارزش هاي اخلاقي ارزيابي مي‌كنند، ولذا ممكن است آنچه را كه دولت منافع ملي مي داند مورد حمايت مردم نباشد و مردم آنرا سياستي غلط و مخالف منافع شخصي و اين خود بدانند.

در مواردي كه دولتها مواجه با افكار عمومي هستند كه به نظر سياستمداران در جهت مخالف منافع ملي است، آنها بايد سياست خوب منافع ملي را فداي افكار عمومي نكند آنرا با احتياط دنبال كنند به طوري كه از شكاف وسيع و غير قابل جبران بين خود و مردم جلوگيري كنند.

مورگانتا درباره رابطه بين افكار عمومي و سياست خارجي اظهار مي دارد كه براي اينكه دولتي در سياست داخلي و خارجي موفق باشد بايد هميشه به سه اصل زير توجه كند:

1- وجود تضاد بين افكار عمومي و سياستهاي دولت امري غير طبيعي نيست؛
2- دولت بايد بوجود آورنده افكار عمومي باشد نه دنباله رو آن. دولت همچنين بايد توجه داشته باشد كه افكار عمومي پديده اي است گذرا و غير ثابت؛
3- دولت بايد بين هدفهاي اصلي و غير اصولي تفكيك قائل شود و فقط در مورد هدفهاي غير اصلي است كه مي تواند به مرجحات افكار عمومي توجه كند.

جلب حمايت افكار عمومي و پشتيباني مردم ممكن است بطريق گوناگون صورت گيرد كه مهمترين آنها را احزاب سياسي، دستگاه اداري و سازمان تبليغاتي كشور تشكيل مي دهد. ) [7]

(هيچ نتيجه كلي در مورد موضوع افكار عمومي و خط مشي همگامي ممكن نيست. اما چند نتيجه محدود آزمايشي ممكن است بدست آورد. اولاً، مقداري كه يك مقام مسئول بايد نسبت به افكار رأي دهندگان پاسخگو باشد طبق آن عمل كند موضوع بحث است؛ ثانياً، اين چنين نيست كه مقامات مسئول هميشه بر وفق افكار عمومي عمل كنند، بنظر مي رسد اين بستگي به مورد، تقسيم عقائد و سازماندهي عقائد داشته باشد؛ ثالثاً، در اكثر موارد خط مشي عموم، اغلب مردم يك عقيده درباره موضوع ندارند، بمعني اينكه در مورد آن فكر كرده باشند يا مجموعه اي از اطلاعات متناسب درباره آن داشته باشند. در عوض اغلب مردم آماده اتخاذ يك خط حزبي بجاي سرمايه گذاري از نظر وقت و كوشش و آماده براي اعتماد به مقامات مي باشند. بهر حال بنظر مي رسد كه افكار عمومي محدوده بيروني اعمال مجاز دولت را مشخص مي كند... تصميم گيري در مسائل حساس مشخصي كه متخصصين دولت و نخبگان از اتخاذ تصميم قبل از شكل گيري افكار عمومي اجتناب مي‌كنند بعهده افكار عمومي مي باشد.

بالاخره، مقامات بطور انفعالي افكار را نمي پذيرند بلكه آگاهانه سعي بر شكل دادن، سازماندهي و حتي كنترل آن دارند. آنها اين كار با تبليغات، و همچنين با اتخاذ تصميماتي كه بعد جديدي به وضعيت مي دهد انجام مي هند. روابط بين فرهنگ سياسي، ايدئولوژي سياسي و افكار عمومي مسئله پيچيده اي است اما نه به پيچيدگي رابطه بين اين سه و رفتار افرادي كه در يك يا چند نقش سياسي و افكار عمومي مسئله پيچيده اي است اما نه به پيچيدگي رابطه بين اين سه و رفتار افرادي كه در كي يا چند نقش سياسي عمل مي‌كنند. ايدئولوژي سياسي تعريف شده در يك رفتار مخالف ممكن است بعنوان مسئله مورد توجه اقليت خيلي محدود كه بهر حال سياسي گرچه ممكن است يك فرد معتقد به يك ايدئولوژي خاص وقتي روي كار بيايد ابتداء در چهار چوب آن ايدئولوژي عمل كند اما ضرورتهاي عملي بقاي سياسي بزودي ايدئولوژي را تبديل به يك مرجع سمبليك خواهد كرد همانطور كه تقريباً، يقيناً در مورد سوسياليسم آفريقايي و ماركسيسم شوروي مي توان گفت) [8]

(مشكل اصلي همه اين موضوعات ارتباط آنها با اشكال مختلف دولت و رفتارهاي سياسي است، اگر چه با عينك افكار عمومي مسئله بدين صورت مطرح مي شود كه: چقدر يك مقام مسئول بايد به افكار عمومي بها بدهد؟ يك ملاحظه شايسته نشان مي دهد كه اگر چه اغلب مردم احتمالاً داراي نگرش عقيده و ايدئولوژي سياسي مي باشد، اما در واقع براي اكثريت گسترده مردم – بجز در دوره‌هاي خشونت سياسي _ نگرش ها و عقايد آنها درباره سياست محتواي شناختي اندكي دارد و سياسيت ارتباط محدودي با آنها دارد. ) [9]

(عوامل و پديده هاي زير امنيت كشور را بخطر مي اندازد: 1- ظهور و توسعه ايدئولوژي اي كه مخالف ايدوئولوژي حاكم باشد). [10]

(ايدئولوژي مجموعه اي است از عقايد مربوط به انسان، اجتماع و نظام سياسي و اقتصادي كه براي تحقق بخشيدن باين عقايد، راهها و برنامه هائي را توصيه مي نمايد.

بعضي از دانشمندان ايدئولوژي را بنحو زير تعريف كرده اند. ايدئولوژي مجموعه افكاري است درباره ارزشها و هدفهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي كه برنامه هائي را براي نيل به اين اهداف و ارزشها ارائه مي دهد. تأثير ايدئولوژي بر قدرت ملي بعلل زير مي باشد:

i. ايدئولوژي موجب تقويت روحيه ملي مي گردد؛
ii. ايدئولوژي مردم را به دستگاه دولتي و سيستم موجود كشوري معتقد مي كند؛
iii. ايدئولوژي موجب يكپارچگي و وحدت در داخل كشور مي شود؛
iv. ايدئولوژي يكي از بهترين و موثرترين وسائل نفوذ در ساير كشورها بشمار آمده است؛
v. ايدئولوژي معمولاً موجب هماهنگي و اتحاد كشورهاي هم مسلك در صحنه بين المللي مي‌گردد: به عبارت ديگر ايدئولوژي كشورهائي را كه هم عقيده هستند متحد نموده و در يك جبهه واحد، قرار مي دهد.
vi. مناطق نفوذ در برخي از موارد زائيده ايدئولوژي به ويژه ايدئولوژي كمونيستي و دمكراسي در صحنه بين المللي است.

تأثير پديده هاي فوق بر قدرت ملي كشور صاحب ايدئولوژي برتر واضح است. اثر ايدئولوژي در تشكيل و افزايش قدرت ملي ممكن است به اين طريق نيز توجيه گردد كه قدرت بمعني توانايي تأثير در ذهن و فكر ديگران است.

به عبارت ديگر وقتي گفته مي شود كشور «الف» بر كشور«ب» نفوذ دارد، مقصود اين است كه «الف»بر بعضي از رفتار و اعمال «ب» بجهت نفوذ در فكر «ب» كنترل دارد. بنابراين قدرت هميشه همه با تأثير در فكر و ذهن ديگران است و ايدئولوژي يكي از مهمترين موثرترين ابزار و وسائل نفوذ در فكر در ذهن ديگران بشمار آمده است. ) [11]

بنابراين ما نبايد تحت اين عنوان كه آزادي عقيده از حقوق طبيعي و خواستهاي فطري انسانهاست و يا به بهانه پيشرفتهاي علمي _ كه خود جاي بحث فراوان دارد – و يا تحت اين عنوان كه آزاد انديشي و حقيقت جويي از اصول مسلم انساني است چنين پنداريم كه در دين نمي بايست به مسائل سياسي پرداخته شود. بعكس در اسلام اكيداً به علم و حقيقت جويي و آزاد انديشي سفارش شده است. بجاست مطلب زير استاد شهيد مطهري (ره) به مناسبت ذكر شود:

(جحود يعني اينكه آدمي حقيقت را درك كند و در عين حال با آن مخالفت كند. به عبارت ديگر، جحود اينست كه فكر و انديشه به واسطه دليل و منطق تسليم گردد و حقيقت از نظر عقل و چراغ انديشه روشن گردد، اما روح و احساسات خود خواهانه و مبتكرانه سرباز زند و تسليم نشود. روح كفر، ستيزه جوئي و مخالف ورزي با حقيقت در عين شناخت حقيقت است.

اين حالت، حالت بسيار خطرناكي است، هر چند در موضوعات كوچك باشد، چه بسا بسياري از ماها _ معاذ الله_ گرفتار آن باشيم. فرض كنيد، طبيبي عالي مقام و مجتهدي عالي مقام و يا متخصص عالي مقام ديگري كه شهرت جهاني دارد در يك مسأله به فن خودش تشخيص بدهد و نظر خود را ابراز دارد، بعد يك فرد گمانم، طبيب يا طلبه اي جوان در همان مسئله نظر مخالف بدهد و دلائل قطعي هم ارائه كند و خود آن مقام عالي در دل خود صحت گفتار آن جوان را تصديق كند، ولي مردم ديگر مطابق معمول بي خبر بمانند و نظر به شخصيت آن مقام عالي او را تصديق كنند.

در اينجا اگر آن متخصص مشهور تسليم گفته آن طبيب يا آن طلبه جوان بشود يعني اگر تسليم حقيقت گردد و اعتراف به اشتباه خويش كند، او واقعاً مسلم است، زيرا لاسلام هو التسليم و بوجهي مي توان گفت مصداق بلي من اسلم وجه لله است، چنين شخصي از صفت پليد جحود مبرا است و اما اگر انكار ورزد و بخاطر حفظ حيثيت و شهرت خود با حقيقت مبارزه كند، كافر ماجرا و جاحد است.

كافر ماجرائي تمام كوشش انسان را نابود مي سازد، عمل انسان همراه با چنين حالتي همچون خاكستري است در معرض غارت تند باد ما نيز اگر با حق عناد داشته باشيم مشمول همين فرمول كلي مي باشيم. ) [12]

با اين وجود اسلام در عين حال توجه تام به شرائط بقاي انديشه حق نموده است، چرا كه اگر يك انديشه حق بود و در زندگي دنيوي و اخروي بشر و رسيدن او به سعادت، شرط اساسي بود، عدم توجه به بقاي آن اشتباهي نابخشودني است و اين خود مي تواند به عنوان معياري براي شناخت دين حق بشمار آيد. اگر به نتايج يك تحقيق بحدي كه بتواند اعمال انساني بر آن مبتني شود اطمينان نباشد مسئله علم براي كاربرد مخدوش مي‌گردد.

4- روانشناسي عقيده

شكل گيري عقيده يا افكار عمومي (يكي از عناصر مهم محدويتهاي فرهنگي كه در پيدايش و يا قبول يك عقيده نقش بسزائي دارد، محيط اجتماعي فرد مي‌باشد. افرادي كهم تعلق به يك شغل، طبقه اشتغال، مذهب، منطقه، قبيله، اتحاديه صنفي و غيره مي باشند، داراي عقائد مشابه مي باشند.

و منظور ما از موانع اين است كه مدارس، وسايل ارتباط جمعي، كليسا هاي رسمي و ساختارهاي آموزشي عمده سلسله مراتب طبيعي است، قدرت بطور طبيعي خوشايند است، خشونت غير عادلانه است و بعضي عقائد افراطي و بسادگي خنده دار هستند، اينكه حقيقه حد وسط دو نظر متضاد است. اينها هسته رفتاري جوامع را تشكيل مي دهند و افرادي كه بدنبال تغيير دادن افكار مي باشند با اين موانع، تعريفهاي مستحكم از موقعيتها، روبرو مي‌شوند.

هربرت ماركوس بحث خود، بشريك بعدي، را با توجه به فلج شدن انتقاد در يك جامعه بدون مخالفت شروع ميكند و نتيجه مي گيرد كه انسان در جوامع فربي در خطر تسليم كردن انديشه، اميد و ترس نسبت به تصميم قدرتها قرار دارد. بطور مشابه، آنتونيو گرمسكي، يك ماركسيست ايتاليايي بحث مي‌كند كه نقش بورژواها با استيلايي كه بر روي اذهان افراد اعمال مي‌كنند آسانتر شده است. هر دو مولف معتقدند كه هر چيز ديگري در مورد جامعه آنها صحيح باشد، اين صحيح نيست كه رفتار و افكار عمومي بطور مستقل عمل مي‌كنند و يا عقائد مختلف در يك حالت تعادل از رقابت قرار دارند.

در جوامع مدرن افكار عمومي و اطلاعات در چهار چوب يك گروه بهم پيوسته از يك ارتباط جمعي و يا وسائل ارتباط جمعي كه تحت سلطه منافع تجاري افرادي قرار دارد بوجود مي‌آيد و تا اندازه اي شكل ميگرد. بنوبه خود اين منافع محكوم چيزهائي است كه روابط تجاري در يك سيستم سرمايه داري ايجاب مي‌كند بطور عمده بقاي تجاري در يك شرائط كم سودتر كه موجب مي‌شود مطبوعات بطور افزون ميانه رو، غير ساسي و بر محور سرگرمي پايه ريزي شوند و موجب مي‌شود كه در تلويزيون، مسائل نامرئي مانند تجارت، وايت هال، آمريكاي لاتين و روندهاي اجتماعي، راه را براي مناظر جالب باز كند و بعنوان مثال روابط بين الملل را به مسافرتهاي سياسي كاهش دهد. اي كاهش حقيقت به مسائل سطحي كه ارزش خبري دارند بنوبه خود يك عامل در تعريف توليد كنندگان برنامه از آن گونه وسائل ارتباط جمعي كه متضمن هيچگونه سانسوري نيستند مي‌شود. اين دو روند به يافتن و استحكام يك اتفاق نظر متكي است، اما اتفاق نظري كه در آن مبارزه بر عليه وضعيت فعلي خنده دار است، جايي كه منافع ملي هدف اصلي است و منافع سخنگو دارند و در آن افسانه جامعه باز جشن گرفته مي‌شود.

افكار عمومي اغلب بعنوان كي نوع اجتماع از افكار همه جمعيت يك كشور مانند افكار عمومي انگلستان خواهان حذف نشدن مجازات مرگ مي باشند فهميده مي‌شود. اين بندرت مي فهماند كه مثلاً 6% جمعيت رأي داده است و تقاضاي حفظ به دار آويختن است و بيشتر اوقات بمعناي در خواست اجتماعي يك گروه علاقه مند مي‌باشد. زماني ديگر بنظر مي رسد آن بمعناي يك نوع ذهن گروهي مبهم با همه ماوراء الطبيعه متهمي كه بطور عادي با آن نظريه همراه است.

منظور از افكار عمومي معمولاً محصول نهائي يك روند بحث عمومي كه به تشكيل يك و يا بيش از يك عقيده بطور وسيع مقبول و در رابطه با قابل پيشنهاد بودن و يا مطلوبيت يك خط مشي عمومي و يا نحوه عمل دولت مي انجامد. [13]

(مردم با افكار و عقائد بدنيا نمي آيند، آنها در مبادله با ديگران رشد مي‌كنند نه با ديگران تصادفي بلكه ترجيحاً در يك مبادله تركيب يافته، در درون خانواده ها، مدارس، كارخانه ها وموسساتي از اين قبيل. در ميان اين گروهها و مسوسسات افراد كسب عقيده مي‌كنند ما قبلاً در مورد مسائل زير بحث كرده‌ايم اين حقيقت كه اتفاق نظر متمايلاً در درون گروهها ظاهر مي‌شود. و لازمه آن ارتباط در درون گروه است. اينكه چقدر الگوهاي ارتباط پيچيده باشند وابسته به چيزهاي از قبيل: درجه سلسله مراتب در درون گروه، سطح تكنولوژي اجتماعي و هم چنين توزيع قدرت درون اجتماع مي‌باشد هر چه جوامع پيشرفت مي‌كنند سيستم ارتباطي تكنيكي است كه يك جامعه براي فرستادن و دريافت اطلاعات بين افراد استخدام مي‌كند.

در يك جامعه مدرن يك شبكه از موسسات وجود دارد كه با ارتباط از همه نوع آن سرو كار دارند بطور طبيعي همانطور كه در مورد راديو، تلويزيون، انتشارات و چاپ مشاهده مي‌شود اين احتياج به دانش فني و سرمايه قابل توجه دارد. ضرورتاً اي بدان معناست كه آنها افراد زير ادي را تحت پوشش دارند و بهمين دليل افرادي زيادي را تحت پوشش دارند و بهمين دليل افرادي كه وسايل ارتباط جمعي را كنترل مي‌كنند اغلب بعنوان شكل دهند و اداره كننده افكار عمومي شناخته مي‌شوند زيرا براي اغلب مردم منبع اصلي اطلاعات اجتماعي وسايل ارتباط جمعي مي‌باشد.

از طرف وسايل ارتباط جمعي مسئله كنترل آن بوسيله يك نخبه در جهت منافع خود اين طور توجيه مي‌شود كه بايد به مردم آنچه مي خواهند داد. آن افرادي كه معتقدند وسايل ارتباط جمعي در ايجاد، شكل و تغيير دادن افكار عقائد مردم قوي هستند به يك صورتي به ايده جامعه توده جامعه متشكل از افراد كم و بيش اتمي شده متعهدند. در درون جامعه توده رقيق شدن روابط اجتماعي ابتدائي، در اثر صنعتي شدن، مردم را فاقد حس محكم هويت فردي و يا گروهي كرده است و در اين جامعه در اثر شكسته شدن قالب سنتها، بشر فاقد استانداردهاي سنتي و آماده پذيرفتن تبعيت نسبت به ترغيب شده است. اين ديد نسبت به جوامع مدرن بوسيله هجوم شديد كتابهاي درباره جامعه توده حومه بي روح، كار مقرارتي و عادي شده اداري و درباره و رشد شركتهاي جديد تقويت شده است.

اينطور ادعا مي‌شود كه يك اثر توده شدن جامعه آماده شدن زمينه ها براي حكومت توتاليتر است. بشر توده اي، گسسته از شبكه هاي ابتدائي و مياني كه مي توانستند او را حمايت و از همبستگي برخوردار سازند، در معرض اداره شدن توسط نخبه اي كه وسايل ارتباط جمعي را كنترل مي‌كند قرار دارد. نتيجه ادعائي ديگر زوال فزايند سليقه فرهنگي است.

مسائل اقتصادي وسايل ارتباط جمعي، افزايش كمي متوالي افراد تحت پوشش را طلب مي‌كند و بناچار محتواي آنها بيشتر و بيشتر با مقسوم عليه مشترك سليقه ها هماهنگ مي‌گردد.

بدبختي نظريه پردازان جامعه توده آنكه، تحقيقات زيادي در مورد وسايل ارتباط جمعي و شكل گيري عقايد حمايت كمي از اين فرضيه نشان مي‌دهد. آنچه تحقيقات ارائه مي‌دهد اين است كه جامعه توده اي نيست، اغلب موقعيتهاي با اصطلاح اداري با گروههاي غير رسمي شانه زنبوري سوراخ، سوراخ شده است و اينكه حموه بي روح مشتمل بر همسايه ها، دوست هاي مطمئن و شبكه هاي روابط غير رسمي رو در رواست. ارتباطات توده در يك زمينه مداخله كننده ارتباط نفوذهاي ميانجي عمل مي‌كند.

مسائل انتخابات را مي توان بعنوان مثال ذكر نمود، اگر چه ممكن است فكر شود هجوم تبليغاتي كه انتخاب كنندگان تابع آن هستند ميت وانند ترجيحات را عوض كند، اما ترجيحات حزبي منعكس كننده انباشت تدريجي تمايل و وفاداري در طول زندگي فردي مي‌باشد. تأثيرات بسياري بر روي نحوه رأي دادن به وفاداري هاي حزبي پدر و مادر، طبقه اجتماعي پدر و مادر، تجارب دوران بچگي، تأثيرات همسر، دوستان، همكاران_ وفاداري هاي حزبي را به گروههاي حضوري مربوط مي سازد. هم چنين در طول نبرد گلدواتر در الگو به اين صورت نيست كه هر شخصي جدا از ديگران با وسايل ارتباط جمعي روبرو شود بلكه ترجيحاً استفاده از وسايل ارتباط جمعي از طريق گروه جذب مي‌شود. تحقيقات درباره افراد تحت پوشش، بعنوان مثال، نشان مي‌دهد كه رفتن به سينما، ديدن تلويزيون و يا حتي خواندن روزنامه، خصوصي نيست بلكه يك فعاليت گروهي است. معلوم است كه عضويت در گروه نقش زيادي در شكل دادن و اثر گذاشتند بروي برداشت فردي و ارزيابي شرايط اجتماعي دارد، و بخشي از اين شرايط اجتماعي مشتمل بر پيامهاي وسايل ارتباط جمعي است و به همين دليل عضويت در گروه يك جنبه حياتي شكل گيري عقايد است.

بعبارت ديگر مفهوم ضمني تز جامعه توده ، كه توده فقط يك تعداد زيادي از مردم نيست بلكه به معناي توده اي كه از نظر اجتماعي بدون سازمان است، تأييد نشده مي‌باشد. حتي افرادي كه به سينما مي رند، كه بعنوان مهم ترين مثال از رفتار فردي و جدا از گروه تصور مي شد، يك رويداد خيلي اجتماعي است. تصميم براي ديدن يك فيلم معمولاً بعد از يك بحث اجتماعي اتخاذ و حضور در سينما در معيت ديگران انجام مي‌شود.

دلايل ديگري وجود دارد كه موجب اعتقاد به اين است كه مردم مقاومتر از آنچه فكر مي شد نسبت به پيامهاي رسانه ها هستند. مدرك اين است كه مردم بر اساس آنچه قبلاً اعتقاد داشته اند يا آنچه را مفيد نسبت به آنها مي يابند انتخاب مي‌كنند ، آنچه در نبردههاي رسانه اي اتفاق مي افتد سطح اطلاع و آگاهي را بالا مي برد، اما فردي كه عميقاً نگرش سياسي يا اجتماعي دارد يا اصلاً تغير نمي پذيرد و يا فقط كمي.

سال 1964 براي رياست جمهوري، موقعي كه او تلاش مي كرد تا احساسات عمومي را درباره تعدادي از تصميمات دادگاه عالي برانگيزد، او فقط در مورد مسائل حقوق شهروندان و نيايش در مدارس عمومي كه درباره آن قبلاً تبليغات قابل ملاحظه اي در رسانه هاي صورت گرفته بود موفقيت بدست آورد، البته اگر قبول كنيم كه اصلاً موفقيتي در كار بوده است.

كامپ بل بحث كرده است كه در اواخر دهه 1920 و 1930 افزايش گسترده پوشش راديويي كم _ تحصيل كرده ها را قادر ساخت تا اطلاعات سياسي بيشتري بدست آورند و اينكه راديو موجب شد تعداد آراء افزايش يابد. اما تلويزيون تاكنون تأثير مشابهي نداشته است. بين سالهاي 1925 و 1960 بسرعت پوشش افزايش يافت اما افزايشي در محصول و يا منفعت پديد نيامد. او نتيجه مي گيرد تلويزيون ديد عموم را بخود جلب كرده است اما هنوز خود را بعنوان برترين چيزي كه افكار عمومي را جلب كند نشاند نداده است. ) [14]

شواهد نشان مي‌دهد كه افراد تحت پوشش رسانه هاي گروهي آنقدر كه يك شخص ممكن فكر كند تحت تأثير پيامها نيستند و اين مطلب حتي در مورد بچه هاي كاملاً جوان كه ممكن است فكر شود بيشتر از بزرگسالان تحت واقع مي‌شوند نيز صادق است. نحوه رفتار موجود تقويت شده و آگاهي افزايش مي‌يابد. همانطور كه انتظار مي رود، مدارك گواهي مي دهند كه وقتي يك پيام از بسياري جاها پخش مي‌شود تأثير آن بيشتر از پيامهاي متضاد مي‌باشد. ضعف عمده وسايل ارتباط جمعي كه در نگاه اول ممكن است بعنوان عامل قوت آنها در نظر گرفته شود، بزرگي و بي تفاوتي آنها مي‌باشد كه موجب عدم توانايي آنها در برآوردن خواسته هاي افراد تحت پوشش داراي ويژگيهاي بطور پيچيده اي ناهمگون مي‌شود. همانطور كه قبلاً ديديم، افراد تحت پوشش وسايل ارتباط جمعي را، در يك زمينه از شبكه هاي موجود روابط اجتماعي كه ممكن است بعنوان حائلي بين افراد تحت پوشش و وسايل ارتباط جمعي در نظر گرفته شود، بكار مي برند. آنچنان كه عمده شواهد نشان مي دهند نقش نفوذ فردي مهمتر از آنچه نظريه پردازان جامعه توده در نظر مي گيرند مي‌باشد.

اگر به جامعه بعنوان شيئي كاملاً ناهمگون بنگريم، احتمالاً اين طور فرضيه سازي خواهيم كرد: پيامهاي گسترده موقعيتهاي ناهمگون افراد تحت پوشش نياز دارند. اين روند تطبيق و مرتبط سازي در دو سطح انجام مي شود. اول، ممكن است كه ما اشاره اي اجماملي به مجلات حرفه اي و تجاري، ايستگاههاي راديويي و روزنامه هاي محلي داشته باشيم. مطبوعات با منافع و گروههاي فشار حفظ ميشوند، آنها با تفسير پيبامهاي گستردهتر و ارائه ارتباط آنها با افراد تحت پوشش ويژه به تجزيه و تحليل مي پردازند و دانش ويژه اطلاعات و مسائل علاقه را تأمين مي‌كنند. ثانياً، يك روند مشابه اما كمتر سازماندهي شده در يك سطح فردي تر و حضوري در نظم اجتماعي وجود دارد. اينجا افراد، باصطلاح رهبران عقيده اي، به تفسير، انتقال و مباحثه پايمهاي رسانه ها بوسيله گفتگو با همكاران، دوستان، شاخه هاي اتحاديه اي، در مهماني هاي غير رسمي و غيره مي پردازند.

با اطلاع دقيق از شرايط محيطي، آنها بيشتر از هر سازمان رسانه گروهي قادرند تا پيامهاي وسايل ارتباط جمعي را بطور موثرتر با مسائل محلي ارتباط دهند. رابطه بين رسانه هاي گروهي و افراد تحت پوشش مانند يك جريان دو مرحله اي است كه در آن پيامها واسطه مي خورند، و احتمالاً قبل از رسيدن به هدف بطور پيچيده اي تفسير، و يا تصحيح مي‌شوند. ) [15]

تا اينجا روشن شد كه هميشه اتخاذ عقيده مبتني بر تفكر، انديشه و تحقيق كافي نيست و عواملي همچون تبليغات، عقيده گروههاي حضوري، محيط آموزشي، تلقين وجهه و... بر شكل گيري افكار موثرند. در اينجا توضيحي در مورد گفتار زير مفيد مي رسد:

و في قوله تعالي: لا اكراه في الدين، نفي الدين الاجباري، لما ان الدين و هو سلسله من المعارف العلميه التي تتبعها اخري عمليه يجمعها انها اعتقادات، و الاعتقاد و الايمان من الامور القبيله التي لا يحكم فيها الاكراه و الاجبار، فان الاكراه انما يوثر في الاعمال اظاهريه و الافعال و الحركات البدنيه الماديه، و اما الاعتقاد القلبي فله علل و اسباب اخري قبليه من سنخ الاعتقاد و الادارك. و من المحال ان ينتج اجهل علماً، او تولد المقدمات غير العلميه تصديقاً علميا) [16] گر چه اكراه و اجبار فقط در اعمال ظاهري و افعال و حركات بدني و مادي اثر داشته باشد اما اكراه و اجبار بر روي اظهار عقيده كه خود فعلي قلبي نيست اثر دارد و طبعي است كه اظهار عقيده از جانب يك شخص بر روي شكل گيري افكار ديگران نقش موثر دارد.

نتيجه

1- استنتاجات موضوعي

در تحقيق حاضر مسئله حكم ارتداد در رابطه با آزادي عقيده مورد بررسي قرار گرفت. در اين بررسي، مسئله از ديدهاي مختلف سياسي، حقوقي و با توجه به روانشناسي عقيده مورد كنكاش قرار گرفت. در زير به استنتاجات موضوعي اين تحقيق مي پردازيم:

1- از ديدگاه حقوقي هر چند آزادي از اهميت خاصي برخوردار است اما مطلق نيست؛
2- از ديدگاه سياسي محور قدرت و منافع ملي است؛
3- علي رغم آنچه گاهي تصور مي‌شود كه در زندگي بشر عقيده از اهميت كمي برخوردار است و يا اينكه اتخاذ عقيده اي از طرف يك شخص ارتباطي با زندگي ديگران ندارد و زيان و خسارتي را متوجه ديگري نمي كند، ولي نقش عقيده شخص در زندگي خودش به عنوان يك ركن عمل، و نيز در اجتماع از طريق سرايت آن به ديگران و اعمال فردي يا گروهي مبتني بر آن نبايد ناديده گرفته شود؛
4- محدوديت آزادي عقيده فقط در موارد خاصي موجب ركود علمي مي‌شود كه البته آن موارد نبايد از نظر دور داشت؛
5- حكم ارتداد با آزادي عقيده هيچگونه تزاحمي ندارد و تزاحم آن با اظهار عقيده وابسته به عوامل زير است.
الف) محدود بودن يا نبودن آزادي و اظهار عقيده،
ب) چگونگي محدود بودن آن
ج) تعريف ما از شيئي مضر.

2- استنتاجات نظري

اين تحقيق حاكي از پيچيدگي عوامل موثر در زندگي فردي و اجتماعي بشر و همچنين جوانب متعدد يك زندگي ايده آل و يا اهداف متعدد و احياناً متزاحم و بهم پيوسته بشر مي‌باشد، بنابراين در راه رسيدن به يك هدف يا برخورد با ضرر و يا فايده ناشي از يك عمل بايد با حوصله به بررسي روابط علي و معلولي، و روند هاي موجود در رابطه با پديده مورد نظر، و هم چنين به شناخت اهداف متزاحم با هدف مذكور، و نيز به كم و كيف تزاحم و تقدم و تأخر اين اهداف پرداخته و حتي پس از تعيين علي ترين هدف بايد از احتمال ابتناء نسبي اين هدف نخست بر اهداف نازلتر غافل نماند پس در بررسي موضوعاتي همچون كتب ضاله، احكام قصاص و ديات و احكام اقتصادي اسلام، دمكراسي و غيره توجه به اهداف احياناً متزاحم نظير: عدالت اجتماعي، آزادي، احترام به جان مال آبرو و عقايد ديگران، نظم عمومي، صيانت ذات، مسائل رواني بشر، رفاه اجتماعي و مهمتر از همه قرب به خداوند تبارك و تعالي و زندگي اخروي، لازم و ضروري است.

كمونيسم بخاطر توجه به عدالت اجتماعي، اعلان حمايت از محرومين جامعه و.... توانست افرادي را به خود جلب كند و در اثر اهميت زيادي كه براي اين هدف قائل بود آنرا بر بسياري از خواستهاي ديگر بشر ترجيح داد اما در اثر عدم توجه به واقعياتي همچون مبتني بوند رفع فقر بر مالكيت خصوصي دچار اشتباه شد.

در اسلام اگر چه والاترين هدف قرب به خداوند تبارك و تعالي است اما به ابتناء نسبي اين هدف والا بر مسائل اقتصادي من لا معاش له، لا معادله، ارضاي غريزه جنسي هر كس ازدواج كند نصف و يا ثلث دين او حفظ شده است، كسب علم و دانش و آزادي عقيده نيز توجه شده است.

بذل عنايت به اين نكته بجاست، كه فشارهايي كه بدنبال مسئله سلمان رشدي بر ايران به بهانه دفاع از آزادي عقيده و حقوق بشر اعمال شد خود نقض آزادي عقيده بشر بود زيرا عمل انجام شده از طرف ايران صرفاً بيان نظر و فتواي امام درباره سلمان رشدي و حكم ارتداد بود.


  • پى‌نوشت‌ها

    [1]. ر. ك محمد تقي مصباح يزدي، خودشناسي براي خودسازي، ص ص 125 – 98.

    [2]. سيد حسين سيف زاده، نظريه هاي مختلف در روابط بين الملل. جزوه دانشگاه امام صادق (ع) سال تحصيلي 68- 67 ص 3.

    [3]. همان، ص 17.

    [4]. همان،ص 17.

    [5]. همان،ص181.

    [6]. همان،ص 188.

    [7]. همان، ص ص 210- 211.

    [8]. البته اين مسئله تنها در مورد ايدئولوژيهاي صادق است كه به اين ضرورت هاي عملي بقاي سياسي توجه نكرده باشند.

    [9]. Robert E. Dowse And John A. Hughes’ political Sociology. Pp. 261’262 passim.

    [10]. سيد حسين سيف زاده، پيشين، ص 158.

    [11]. همان، ص 215- 214.

    [12]. مرتضي مطهري، عدل الهي، ص ص 349- 344 پراكنده.

    [13]. j. Mckee, Introducution to Sociolgy, p. 268, Inrobert E. Dowseand John A. Hghes, political Soicologey, p. p 252-3.

    [14]. A. Campbell, “Has Television Roshaped Politic’s in E. Drieyer and w. Rosenbaum <eds>, political opinion and Electoral Behavior, in Ibid. P. 255.

    [15]. Robert E. Dowse and john A Hughe, political sociology, pp. 255-6.

    [16]. سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج 2 ص ص 343و 342.

نام کتاب : نشریه معرفت نویسنده : موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)    جلد : 2  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست