محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد بن عيسى عن محمد بن يحيى عن عبداللّه بن المغيرة عن طلحة بن زيد عن أبي عبداللّه (ع)، قال سألته عن رجل دخل أرض الحرب بأمان فغزا القوم الذين دخل عليهم قوم آخرون؟ قال: على المسلم أن يمنع نفسه و يقاتل عن حكم اللّه و حكم رسوله، و اما ان يقاتل الكفار على حكم الجور و سنتهم فلا يحلّ له ذلك (66).
كسانى كه به اين روايت بر «جواز و مشروعيت قتال در عصر غيبت» استدلال كردهاند، مقصودشان اين است كه قتال بر اساس حكم خدا و رسول به قرينه ذيل روايت، آن است كه ضوابط قتال، همان سنت و سيره و اوامر رسول خداست و همين كه جهاد بر سيره رسول خدا منطبق باشد، جايز است. اگر فقيه هم متصدى جهاد شود و آن ضوابط را مراعات كند، كافى است.
ولى اين استدلال مىتواند اين گونه مورد مناقشه قرار گيرد كه از جمله ضوابط جهاد شرايط «من بيده الجهاد» است كه از ادله ديگر فهميده مىشود و يكى از آنها عصمت اوست؛ بنابراين نمىتوان اين روايت را مطلق شمرد.
در نقطه مقابل، بر «عدم جواز و مشروعيت جهاد در عصر غيبت» نيز مىتوان به اين حديث استدلال كرد كه مقصود از حكم خدا و رسول آن است كه جهاد به امر خدا و رسول او باشد، در غير اين صورت، جهاد مطابق با حكم خدا و رسول نيست.
ولى اين استدلال هم مىتواند مورد مناقشه قرار گيرد، بدين گونه كه مقصود كيفيت جهاد بر اساس دستورهاى شرع باشد. خلاصه به نظر نمىرسد كه اصلاً روايات ناظر به اين جهت باشد كه «من بيده الجهاد» بايد داراى چه خصوصياتى باشد.
جمع بندى بحث روايى
در بين روايات تنها روايت بشير از نظر دلالت تامّ بود و «شرطيت اذن معصوم»