نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 50
2- توحيد
صفات
وقتى مىگوئيم:
يك شاخه توحيد، توحيد صفات است، مفهومش اين است كه خداوند همانگونه كه ذاتش ازلى
و ابدى است، صفات او همچون علم و قدرت و مانند اينها، ازلى و ابدى مىباشد، اين از
يك سو از سوى ديگر اين صفات زائد بر ذات او نيست، جنبه عارض و معروض ندارد، بلكه
عين ذات او است.
و از سوى
سوّم صفات او از يكديگر جدا نمىباشد، يعنى علم و قدرت او يكى است و هر دو عين ذات
او است!
توضيح
اينكه: ما هنگامى كه به خودمان مراجعه مىكنيم مىبينيم در آغاز فاقد
بسيارى از صفات بوديم، هنگام تولد نه علم داشتيم و نه قدرت، و تدريجاً اين صفات در
ما پرورش يافت، به همين دليل مىگوئيم اينها امورى زائد بر ذات ما هستند، لذا ممكن
است روزى فرا رسد كه ما باشيم و آن زور بازو، و علوم و دانشها كه داريم از ميان
برود، و نيز به روشنى مىبينيم كه علم و قدرت ما از هم جدا است، قدرت جسمانى در
بازوى ما، و علم، در روح ما نقش بسته است!
ولى در
خداوند هيچيك از اين معانى تصور نمىشود، تمام ذات او علم است، و تمام ذاتش قدرت،
و همه چيز در آنجا يكى است، و البته تصديق مىكنيم كه تصور اين معانى براى ما كه
فاقد چنين صفتى هستيم پيچيده و نامأنوس است و جز با نيروى منطق و استدلال دقيق و
ظريف به آن راهى نيست. [1]
3- توحيد
افعالى
يعنى هر
وجودى، هر حركتى، هر فعلى در عالم است به ذات پاك خدا برمىگردد، مسبب الاسباب او
است و علت العلل ذات پاك او مىباشد، حتى افعالى كه از ما سر مىزند به يك معنى از
او است، او به ما قدرت و اختيار و آزادى اراده داده، بنابراين در عين حال كه ما
فاعل افعال خود هستيم، و در مقابل آن مسئوليم، از يك نظر فاعل خداوند است، زيرا
همه آنچه داريم به او بازمىگردد (لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه).