responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 37

او قوى‌تر خواهيم شد) امّا هنگامى كه از خود مى‌پرسيم او چيست؟ و چگونه است؟ و دست به سوى حقيقت ذات پاك او دراز مى‌كنيم، چيزى جز حيرت و سرگردانى نصيبمان نمى‌شود و اين است كه مى‌گوييم راه به سوى او كاملًا باز است و در عين حال راه كاملًا بسته است.

مى‌توان اين مسأله را با يك مثال روشن ساخت و آن اين كه همه ما به روشنى مى‌دانيم كه نيرويى به نام جاذبه وجود دارد. چرا كه هر چيزى رها شود سقوط مى‌كند و به سوى زمين جذب مى‌شود و اگر اين جاذبه نبود آرامش و قرارى براى موجودات روى زمين وجود نداشت.

آگاهى بر وجود جاذبه چيزى نيست كه مخصوص دانشمندان باشد حتّى اطفال و كودكان خردسال نيز آن را به خوبى درك مى‌كنند؛ ولى حقيقت جاذبه چيست، آيا امواج نامرئى يا ذرّات ناشناخته و يا نيرويى ديگر است؟ و عجيب اين كه نيروى جاذبه بر خلاف آنچه در تمام جهان مادّه مى‌شناسيم، ظاهراً براى انتقال از نقطه‌اى به نقطه ديگر نياز به زمان ندارد، به خلاف نور كه سريع‌ترين حركت را در جهان مادّه دارد، ولى در عين حال به هنگام انتقال در فضا گاهى براى رسيدن از يك نقطه به نقطه ديگر ميليون‌ها سال وقت لازم است. امّا نيروى جاذبه گويى در يك لحظه از هر نقطه‌اى از جهان به نقطه ديگر منتقل مى‌گردد و يا حد اقل سرعتى دارد بالاتر از آنچه تاكنون شنيده‌ايم.

اين چه نيرويى است كه اين آثار را دارد؟ حقيقت ذات آن چگونه است؟ هيچ كس پاسخ روشنى براى آن ندارد.

جايى كه درباره نيروى جاذبه كه يكى از مخلوقات است علم و آگاهى ما نسبت به آن تنها جنبه اجمالى دارد و از علم تفصيلى به كلى دوريم، چگونه مى‌توان درباره خالق جهان مادّه و ماوراى مادّه كه وجودى است بى‌نهايت در بى‌نهايت، انتظار داشته باشيم كه از كنه ذاتش باخبر شويم؟! ولى با اين حال او را همه جا حاضر و ناظر و همراه هر موجودى در جهان مشاهده مى‌كنيم.

با صد هزار جلوه برون آمدى كه من‌

با صد هزار ديده تماشا كنم تو را [1]

4- آيا آفريدگار هم آفريدگارى دارد؟

در مباحث خداشناسى معمولًا اين سؤال از طرف افراد تازه كار مطرح مى‌شود كه مى‌گويند شما مى‌گوئيد هر چيزى خالق و آفريدگارى دارد پس بگوئيد آفريدگار خدا كيست؟

و عجب اينكه گاهى اين سؤالها در سخنان بعضى از فلاسفه غرب نيز مطرح شده كه نشان مى‌دهد تا چه حد در مباحث فلسفى پياده هستند و ابتدائى فكر مى‌كنند.

«برتراند راسل» فيلسوف معروف انگليسى در كتابش «چرا مسيحى نيستم»؟

چنين مى‌گويد: «در جوانى به خداوند عقيده داشتم، و بهترين دليل بر آن را برهان علة العلل مى‌دانستم، و اينكه تمام آنچه را در جهان مى‌بينيم داراى علتى است، و اگر زنجير علتها را دنبال كنيم سرانجام به علت نخستين مى‌رسيم كه او را خدا مى‌ناميم.

ولى بعداً به كلى از اين عقيده برگشتم زيرا فكر كردم اگر هر چيز بايد علت و آفريننده‌اى داشته باشد پس خدا بايد علت و آفريدگارى داشته باشد»! [1]

ولى فكر نمى‌كنيم كسى كمترين آشنائى با مسائل فلسفى مربوط به مباحث خداشناسى و ما وراء طبيعت داشته باشد و در پاسخ اين سؤال درماند.


[1]- برتراند راسل- در كتاب چرا مسيحى نيستم؟

نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست