نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 258
اين تعريف تفاوت چندانى با تعريف اول ندارد، و همان مفهوم و محتوا، و همان
آثار را، در بر دارد.
ابن خلدون در مقدمه معروفش بر تاريخ، نيز همين معنى را دنبال كرده است [1] شيخ مفيد در
«اوائل المقالات» در بحث عصمت چنين مىگويد: «امامانى كه جانشينان پيامبران در
اجراى احكام و اقامه حدود و حفظ شريعت و تربيت مردمند معصوم (از گناه و خطا)
هستند، همچون معصوم بودن انبياء». [2]
مطابق اين تعريف كه با اعتقاد پيروان مكتب اهل بيت هماهنگ است امامت چيزى
فراتر از رياست و حكومت بر مردم مىباشد، بلكه تمام وظايف انبياء (بجز در يافت وحى
و آنچه شبيه آن است) براى امامان ثابت است و به همين دليل شرط عصمت كه در انبياء
مىباشد در امام نيز هست. (دقت كنيد)
از اين رو در شرح احقاق الحق، امامت در نزد شيعه چنين تعريف شده هِىَ مَنْصَب الهى حائِز لِجَميعِ الشُّؤون الْكَريمَة وَ
الْفَضائِل الّا النُّبُوَّة وَ ما يُلازِم تِلْكَ الْمَرْتَبَةِ السّامِيَة: «امامت يك منصب الهى و خدادادى است كه تمام شئون والا و
فضايل را در بر دارد جز نبوت و آنچه لازمه آن است». [3]
مطابق اين تعريف، امام از سوى خداوند و به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله
تعيين مىشود، و همان فضايل و امتيازات پيامبر صلى الله عليه و آله را (جز مقام
نبوت) دارد، و كار او منحصر به حكومت دينى نيست.
به همين دليل اعتقاد به امامت جزئى از اصول دين محسوب مىشود، نه يكى از فروع
دين و وظايف عملى.
آيا امامت از اصول است يا از فروع؟
از آنچه در بحث قبل گفته شد پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا ديدگاهها در مسأله
امامت مختلف مىباشد، «فضل بن روزبهان» از علماى متعصب اهل سنت نويسنده «نهج الحق»
كه «احقاق الحق» پاسخى بر آن است، چنين مىگويد: «مبحث