نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 231
ناخداى كشتى كه يك نفر انگليسى بود موافقت كرد كه ما نماز جماعت را در صفحه
كشتى تشكيل دهيم، و به كاركنان كشتى نيز كه همه از مسلمانان آفريقا بودند نيز
اجازه داده شد كه با ما نماز بخوانند، و آنها از اين جريان بسيار خوشحال شدند زيرا
اين نخستين بارى بود كه نماز جمعه بر روى كشتى انجام مىگرفت!
من (سيد قطب) به خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اينكه مسافران
غير مسلمان، اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام اين فريضه اسلامى
بودند.
پس از پايان نماز گروه زيادى از آنها نزد ما آمدند، و اين موفقيت را به ما
تبريك گفتند، ولى در ميان اين گروه خانمى بود كه بعداً فهميديم يك زن مسيحى و اهل
يوگسلاوى است كه از جهنم «تيتو» و كمونيسم او، فرار كرده است!.
او فوق العاده تحت تأثير نماز ما قرار گرفته بود به حدى كه اشك از چشمانش
سرازير بود و قادر به كنترل خويشتن نبود.
او به زبان انگليسى ساده و آميخته با تأثر شديد و خضوع و خشوع خاصى سخن
مىگفت، و از جمله سخنانش اين بود، بگوئيد ببينم كشيش شما با چه لغتى سخن مىگفت
(او فكر مىكرد كه حتماً بايد كشيش يا يك مرد روحانى اقامه نماز كند آنچنان كه در
نزد مسيحيان است، ولى ما به زودى به او حالى كرديم كه اين برنامه اسلامى را هر
مسلمان با ايمانى مىتواند انجام دهد) و سرانجام به او گفتيم كه ما با لغت عربى
صحبت مىكرديم.
ولى او گفت من هر چند يك كلمه از مطالب شما را نفهميدم اما به وضوح ديدم كه
اين كلمات، آهنگ عجيبى داشت اما از اين مهمتر مطلبى كه نظر مرا فوق العاده به خود
جلب كرد اين بود كه در لابلاى خطبه امام شما جملههائى وجود داشت كه از بقيه ممتاز
بود، آنها داراى آهنگ فوق العاده مؤثر و عميقى بودند آنچنان كه لرزه بر اندام من
مىانداخت يقيناً اين جملهها مطالب ديگرى بودند، فكر مىكنم امام شما به هنگامى
كه اين جملهها را ادا مىكرد مملو از روح القدس شده بود!
نام کتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 231