كه در آن زمان غالب مهور بيش از مهر السنّة بود، به خصوص در عصر امام صادق
عليه السّلام، حال اگر «مهر نسائها» را به مهر السنّة تخصيص بزنيم، تخصيص اكثر
لازم مىآيد. هركجا كه تخصيص اكثر لازم مىآيد، عام و خاص تبديل به متباينين و
متعارضين مىشود.
جمع ديگر:
ممكن است به گونه ديگرى روايات را جمع كنيم و آن اين كه روايت ابو بصير را حمل
بر استحباب كنيم كه يك جمع آبرومندانهترى است.
و الشاهد على ذلك؛ اين كه تشويق به مهر السنّة در غير مفوّضه هم زياد است و
مىفرمايد اگر مهر را تعيين كرديد به مهر السنّة برگردانيد كه روايات عديدهاى در
باب 4 از ابواب مهور داريم.
پس روايت ابو بصير بيان استحباب و روايات سهگانه بيان واجب مىكند.
تلخّص من جميع ما ذكرنا؛ قول صاحب مسالك به حسب ادلّه قول خوبى است و اين كه
صاحب جواهر آن را واضح الفساد مىداند، صحيح نيست و اگر كسى مانند مرحوم امام
بخواهد احتياط كند خوب است و احتياط طريق نجات است.
31- ادامه مسئله 6 14/ 9/ 83
فرع دوّم: مهر المثل از موارد ديگر
مراد از مهر المثل چيست؟ مماثلت در چه چيزى لازم است؟
در موارد زيادى در فقه مهر المثل لازم است (سه مورد در مسئله هفتم خواهد آمد)
كه در تمام اين موارد بايد ببينيم منظور از مهر المثل چيست؟
مرحوم محقّق در شرايع سه چيز را بيان كرده و مىفرمايد:
المعتبر فى مهر المثل حال المرأة فى الشرف و الجمال و عادة نسائها (آنچه در
ميان زنان هم رديف او مرسوم است).
گرچه مرحوم محقّق سه چيز را بيشتر بيان نمىفرمايد ولى جمله آخر عام است و همه
مماثلتها را شامل مىشود.
مرحوم صاحب جواهر وقتى عبارت شرايع را بيان مىكند امورى را هم اضافه كرده و
مىفرمايد:
و السنّ و البكارة و العقل و اليسار و العفّة و الأدب و أضدادها و بالجملة ما
يختلف به الغرض و الرغبة اختلافا بيّنا. [1]
مرحوم صاحب رياض هم در اين زمينه تعبيرات ديگرى اضافه كرده و مىفرمايد:
و صراحة النسب (قبيله خوب و خوش نام) و اليسار و حسن التدبير و كثرة العشائر
(بزرگى فاميل، چون در زمان سابق قبيله و فاميل مدافع شخص بود) عادة نسائها و أمثال
ذلك و المعتبر فى أقاربها من الطرفين (در مقابل ابو حنيفه و اصحابش كه أقارب پدر
را ملاك مىداند) على الأشهر الأقوى بل ظاهر المبسوط أنّ عليه الإجماع (احتمال
دارد كه فقط امور آخر اجماعى باشد و احتمال دارد به هر سه برگردد). [2]
اقوال عامّه:
اقوال عامّه را از كتاب «الفقه على المذاهب الأربعة» نقل مىكنيم كه الفاظى
مانند ما دارند و تعبيراتشان مشابه تعبيرات ماست و همين امورى را كه ما ملاك
مىدانيم آنها هم ملاك مىدانند و فقط اختلاف در بين ما و حنفيّه است كه آنها در
سنجش اقارب، اقارب اب را ملاك مىدانند، ولى حنابله و ما مىگوييم كه اقارب اب و
ام هر دو ملاك است.
تا اينجا معلوم شد كه اقوال در مسأله چگونه است و ظاهر همه تعبيرات اين است كه
همه از قبيل مثال است.
ادلّه:
اين تعابير در روايات نيست. تعبيرات روايات كه در سه روايت باب 12 آمده است و
بيان شد، سه تعبير قريب الأفق است: