صغرى: پدر
اين شخص را بر تمام امور، وصىّ قرار داده است (نصب الاب الوصى لجميع منافع و مصالح
الايتام).
كبرى: وصايت
را وصىّ قبول كرده است و وصايت از عقود است و أَوْفُوا
بِالْعُقُودِ شامل او مىشود، زيرا در حيات موصى قبول وصايت از ناحيه وصىّ شرط
است.
نتيجه: وصى
در تمام امور دخالت مىكند و حافظ تمام منافع بچه است و به مقتضى
أَوْفُوا بِالْعُقُودِ شارع او را قرار داده تا آن بچه را
سرپرستى كند، پس بايد به عقد خود وفا كند و در تمام امور بچه دخالت كند، نه فقط در
اموال او.
ان قلت:
ولايت پدر در حال حيات قابل واگذارى نيست پس چگونه بعد از موت مىخواهد اين ولايت
را واگذار كند.
قلنا: در حال
حيات دليلى براى جواز واگذارى نداريم ولى در حال ممات دليل شرعى داريم (عموم
أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و عموم ادله وصيت)
اين آيه از
تغيير وصيّت نهى مىكند و مىگويد هر كسى كه وصيت را تغيير دهد گناهش بر گردن اوست
و خداوند شنوا است و فرض ما هم اين است كه مفهوم وصيّت عام است، پس در اين صورت
نياز به صغرى و كبرى و أَوْفُوا بِالْعُقُودِ
نداريم و آيه خودش دلالت دارد.
ان قلت: آيه
فقط مخصوص اموال است و آن هم براى والدين به قرينه آيه قبل
«كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً
الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى
الْمُتَّقِينَ» گفته شده كه «كُتِبَ»
به معناى وجوب نيست بلكه مستحب است (ذاتاً وصيّت مستحب است) مگر اينكه دينى به
گردن او باشد و «خَيْراً» در اينجا به معنى مال است، مال
بهترين خيرات و بدترين شرور است، پس به اين قرينه منظور وصيّت مالى است و آن هم در
ناحيه والدين.
قلنا:
اوّلًا: اگر چه آيه در مورد اموال است؛ ولى مخصص نيست و كبرى (تغيير وصيت) عام
است «فَمَنْ بَدَّلَهُ» يعنى «فمن بدل الوصية»
ثانياً: قرآن مىگويد «بِالْمَعْرُوفِ» اساس، معروف
بودن وصيّت است و مال خصوصيّت ندارد. پس معروف باشد يعنى كار پسنديدهاى باشد و
نكاح هم جزء معروف است، همچنان كه مداوا و تحصيلات هم جزء معروف استثالثاً: در
كتاب الوصايا [2] به اين آيه بطور عام استدلال شده است و اختصاص به
موردى ندارد و دليل بر اين است كه آيه عام است. رابعاً: اشكال والدين وارد نيست
چون بعد از آن «اقربين» را هم دارد.
پس اين آيه
من حيث المجموع دلالتش خوب است و علما به به فمن بدّله به طور عام در تمام امور
استدلال مىكنند و در تمام وصيّتنامهها مىآورند.
البته شأن
نزول آيه در مورد اموال است ولى شأن نزول در اينجا مخصّص نمىتواند باشد.
«اصلاح» عام است و اصلاح اموال، ابدان، تحصيل،
نكاح، همه را شامل مىشود عموم اين آيه از آيه قبلى روشنتر است.
ان قلت: همه
مخاطب آيه هستند، آيا شما به همه اجازه مىدهيد كه در كار يتامى دخالت كنند؟
قلنا: بعضى
از آيات قرآن خطابات عامّهاى دارد؛ ولى مسئول معيّنى برايش تعيين شده است، مثلًا
در «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما»[4] آيه عام است؛ ولى آيا هر كسى مىتواند دست دزد را قطع كند؟ خير،
قطعاً مسئول دارد و آن حاكم شرع است. يا مثلًا در
«الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا ...»[5]
آيه عام است؛ ولى مخاطب آن حكومت است. در ما نحن فيه هم همين گونه است و مرجع ضمير
در اين موارد در بين عقلاء معلوم است و در عين اين كه عام است و همه را شامل
مىشود ولى براى آن مسئول معين شده است.
42 ادامه
مسئله 10 ..... 25/ 8/ 79
3- روايات:
روايت، از
أبو بصير، سماعة و حلبى نقل شده، پس در واقع سه روايت است.
* ... عن
ابى عبد اللّه عليه السلام فى قول اللَّه عزّ و جلّ: «وَ
إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ
لَهُنَّ فَرِيضَةً