در موضوع مسأله بحث زيادى مطرح است. موارد مسلّمى دارد كه همه آن را قبول
دارند و موارد مشكوكى هم دارد كه محلّ دعوا است.
موارد وطى شبهه:
مجموعه آن ده مورد است:
1- اذا وطء امرأة مع اعتقادٍ قطعى انّها امرأته.
2- اذا وطئها مع قيام دليل شرعى معتبر (مثلًا دو شاهد عادل شهادت دادند كه
صيغه خوانده شده است و وطى حاصل شد، ولى بعداً معلوم شد كه عقد خوانده نشده بود).
3- اذا وطئها مع قيام اصل شرعى كالاستصحاب (مثلًا در عدّه رجعى فكر مىكرد كه
عدّهاش تمام نشده است، بمقتضاى استصحاب رجوع نموده و وطى كرد، ولى بعداً معلوم شد
كه عدّه تمام شده).
4- اذا وطئها مع الظّنّ غير المعتبر (مثلًا گمان مىكرد كه عقد خوانده شده و
وطى كرد. اين ظن غير معتبر است كه بعضى آن را وطى به شبهه مىدانند و بعضى
نمىدانند).
5- اذا وطئها مع الشك أو الوهم (مثلًا وطى كرده در حالى كه شك داشته يا احتمال
مىداده كه زوجه اوست).
6- اذا وطء امرأة يعلم حرمتها عليه اكراهاً و جبراً (مثلًا مردى زنى را تهديد
كند و وطى كند، از ناحيه زوج زنا به عنف است ولى از ناحيه زوجه وطى به شبهه است يا
شخص ثالثى زن و مردى را وادار به وطى كند).
7- اذا واقعها اضطراراً (حديثى در كتاب حدود داشتيم كه زنى متّهم به زنا با
مردى بود كه از باب اضطرار زن راضى به وطى شده بود).
8- اذا واقعها فى حال الجنون أو فى حال الصغر، (حالى كه مكلّف نيست).
9- اذا واقعها فى حال النّوم (ذاتاً مكلّف است ولى موقّتاً حالت نوم دارد كه
تكليف را برمىدارد).
10- اذا واقعها فى حال السكردو صورت دارد، يكى عمدى و ديگرى غير عمدى است (اين
شاخه از مسأله ملحق به وطى به شبهه است).
البتّه همه اين موارد را مىتوان در چند عنوان خلاصه كرد:
1- عنوانى كه حجّت شرعى دارد (يقين، اصل يا دليل شرعى).
مرحوم صاحب جواهر از افراد مختلف براى وطى به شبهه سه تعريف نقل مىكند:
تعريف اوّل:
انّه (وطى به شبهه) الوطء الذي ليس بمستحقّ فى نفس الامر مع اعتقاد فاعله
الاستحقاق او صدوره عنه بجهالة مغتفرةٍ فى الشرع (جاهل قاصر) او مع ارتفاع التكليف
(مكره، نائم، مجنون، مضطر) بسبب غير محرّم (سكران عن عمد) [1].
تعريف دوم:
انّه الوطء الذي ليس بمستحق مع ظن الاستحقاق [2] (كه تمام احكام ظن را ظاهراً شامل مىشود،
امّا مواردى مثل اجبار و اضطرار و اكراه و نائم داخل در مسأله نيست).
تعريف سوم:
الوطء الّذى ليس بمستحقّ مع عدم العلم بالتحريم [3] (عدم العلم، شك و وهم را هم شامل مىشود).
اين تعاريف بعضى ظن و بعضى عدم العلم و بعضى تمام موارد را شامل مىشود. در
برابر تمام اين تعاريف سؤالى مطرح است. مأخذ اين تعاريف كجاست؟
آيا معنى لغوى شبهه است يا معنى شرعى؟ اينها ادّعاهائى بدون دليل است و عقيده
ما اين است كه از راه خوبى به مسئله وطى به شبهه وارد نشدهاند. كلمه وطى به شبهه
در هيچ روايتى نيست بلكه در معاقد اجماعات است، و بيان خواهيم كرد كه ظاهراً اجماع
مدركى است و به درد ما نمىخورد، البتّه حديث مرسلهاى كه در آن لفظ وطى به شبهه
آمده است و فقط دو مورد از ده مورد را شامل مىشود، وجود دارد:
* و رواه علي بن ابراهيم في تفسيره مرسلًا الّا انّه قال: ستّة نفر،
شش نفر را نزد عمر بردند، عمر دستور داد كه همه را حد بزنند، على عليه السلام
حاضر بود و فرمود كه اين حد درست نيست و دستور داد