كتابى هم ازدواج دائم حرام است و يا در صورت ارتداد عقد خودبخود باطل مىشود) و عدم الكفاءة (ممكن است
مراد، عدم كفائت عرفى باشد ولى كفائه عرفى شرط نيست، مگر اينكه بگوئيم ولىّ در حال
صغر وقتى مىخواهد عقد كند، علاوه بر كفائت شرعى (اسلام) كفائت عرفى را هم در نظر
بگيرد و احتمالات ديگرى هم ممكن است) و استيفاء
العدد (خامسة) و الاعتداد (در عدّه) و الاحرام (در حال احرام).
ب: مرحوم محقّق در شرايع: شش سبب
اسباب التحريم و هى ستة: النسب و الرضاع و المصاهرة و استيفاء العدد و اللعان
و الكفر [1]
بين اين شش مورد و هشت موردى كه امام بيان كرده است، عموم خصوص من وجه است
يعنى بعضى اسباب را شرايع دارد كه در تحرير نيست و بعضى اسباب در تحرير است كه در
شرايع نيست.
مرحوم صاحب مسالك در شرح عبارت شرايع از محقق دفاع مىكند و مىگويد:
حصر المحرّمات فى ستة بحسب ما اقتضاه المقام و الّا فالاسباب اكثر من ذلك
مذكورةٌ فى تضاعيف الكتاب [2] (اثناء كتاب شرايع).
1- نسب. 2- رضاع. 3- مصاهرة. 4 و 5- نظر و لمس (در جائى كه پدر امهاى داشته
باشد و به او نظر كند يا بدن او را از روى شهوت لمس كند، سبب تحريم او بر پسر
مىشود يعنى منظورة و ملموسة الاب تحرم على الابن). 6- الزنا بها (مثل زنا به ذات
بعل، سبب حرمت ابدى مىشود). 7- زنا بغيرها (به زنى كه زنا كرده، سبب مىشود دختر
حرام شود كه محل بحث است؛ ولى در زنا به عمه و خاله روايت داريم). 8- الايقاب
(لواط كه سبب حرمت ابدى سه كس مىشود، خواهر و مادر و دختر موطوئه). 9- الافضاء
(كسى كه دخترى را افضاء كند و لو معقودهاش باشد سبب حرمت ابدى مىشود). 10-
الكفر. 11- عدم الكفاءة. 12- الرّق (ازدواج با كنيز براى آزاد حرام است الّا
بشرطين: پولى ندارد كه زن آزاد و حر بگيرد و يا خوف وقوع در گناه را دارد.)
91 فصلٌ فى اسباب التحريم ..... 21/ 12/ 79
13- تبعيض السبب (امهاى است مشترك در بين دو نفر كه احد الموالى عقد او را
اجازه مىدهد و مولاى ديگر اجازه نمىدهد و ممكن است اشاره به عقد دختر خواهر و
دختر برادر باشد كه بدون اجازه عمه و خاله باطل است به اين بيان كه، اگر زوج
بخواهد با دختر برادر يا دختر خواهرِ زوجه خود ازدواج كند اذن زن در اينجا شرط است،
پس رضايت مرد و آن دختر جزء سبب است و جزء ديگر رضايت زوجه (عمه و خاله) است كه
اگر رضايت آن حاصل نشود، عقد باطل است، و يا نسبت به باكره رشيده، آنهائى كه اجازه
ولى را شرط مىدانند اگر اجازه يكى از آن دو [دختر و ولى] باشد، تبعيض سبب است).
14- استيفاء العدد. 15- الاحصان (زن شوهردار). 16- اللعان (اگر مردى به زن خود
نسبت زنا دهد و نفى ولد از خودش كند و شاهدى هم نداشته باشد ملاعنه مىشود، مرد
پنج بار قسم مىخورد زن هم پنج بار قسم مىخورد، سپس زن و مرد بر هم حرام ابدى
مىشوند). 17- قذف الصّماء و الخَرساء (اگر به زنى كه كر و لال است، نسبت زنا دهد،
زن بر شوهر حرام ابدى مىشود). 18- الطلاق (طلاق سوم سبب حرمت مىشود بدون محلّل،
و طلاق نهم سبب حرمت ابدى مىشود). 19- الاعتداد (كون المرأة فى عدّة الغير). 20-
الاحرام (نكاح زن و مرد در حال احرام حرام است و اگر عالماً و عامداً باشد حرمت
ابدى دارد). 21- التعظيم (نساء النبى صلى الله عليه و آله به خاطر احترام حضرت
براى ديگران حرام بودند).
هراً موارد ديگرى هم غير از اين موارد وجود دارد.
ان قلت: چرا قرآن زنان پيامبر را از ازدواج كردن محروم كرد از جمله عايشه كه
در زمان رحلت پيامبر حدوداً بيستساله بود.
قلنا: كسى كه چنين سخنى مىگويد از دو نكته آگاهى ندارد:
اوّلًازنان پيامبر با آغوش باز از اين مسأله استقبال كرده و در بين مؤمنين
عظمت خاصى پيدا كردند و به عنوان «امّهات المؤمنين» خوانده مىشدند و در هيچ جا ديده
نشده است كه از اين حكم الهى گلايهاى داشته باشند، پس وقتى خود، افتخار بدانند و
راضى باشند، نمىتوانيد از آنها دفاع كنيد. اين سخن را كسى مىگويد كه زن را فقط
در مورد علايق جنسى بشناسد و شخصيّت او را در علايق جنسى بداند.
ثانياً: بعضى انسانها در يك شرايط اجتماعى قرار مىگيرند كه بايد از خود
فداكارى نشان بدهند. اگر زنان پيامبر آزاد بودند كه ازدواج كنند، مورد بهرهبردارى
سوء افراد ديگر قرار مىگرفتند كه