اين لغت در
آيات قرآن و احاديث اسلامى وارد شده است و مىخواهيم بدانيم اگر بدون قرائن حاليّه
و مقاليه به كار برده شود، معنى آن چيست؟ در اينجا ارباب لغت و فقها در معنى كلمه
نكاح شديداً اختلاف دارند و اين اختلاف بر محور چهار قول دور مىزند:
1- حقيقت در
عقد است (نكاح يعنى عقد نكاح).
2- حقيقت در
آميزش جنسى و مواقعه است.
3- مشترك بين
عقد و مواقعه است.
4- در هيچ
كدام حقيقت نيست و اين معنى مجاز است، و بعضى گفتهاند كه معنى حقيقى آن «اختلاط»
(مخلوط شدن) است، (نكحت المطر الارض يعنى باران با زمين مخلوط شد) و چون اختلاط
افراد انسان با يكديگر است به آن نكاح گفتهاند و يا معنى حقيقى آن «الالتقاء»
(ملاقات كردن) است (تناكحت الجبال يعنى كوهها به هم رسيدند)، و بعضى گفتهاند كه
معنى اصلى «انضمام» است (تناكحت الأشجار إذا انضمّ بعضها ببعض)
در اينجا حق
با كدام قول است؟ اگر گفتيم نكاح به معنى عقد است در آيه «لا
تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ» معقود پدر براى پسر حرام ابدى مىشود
و اگر گفتيم عقد به معنى مواقعه است در اين صورت مزنى بهاى اب را هم شامل مىشود،
پس در چنين مواردى با تفاوت معنى نكاح حكم عوض مىشود.
معنى نكاح
در اقوال ارباب لغت:
1- قول
راغب در مفردات:
نكح: أصل
النّكاح للعقد، ثمّ استعير للجماع و محال أن يكون في الأصل للجماع، ثمّ استعير
للعقد [3] (چون عرب لفظى كه براى مواقعه باشد ندارد و از
گفتن آن شرم مىكردند و هميشه با كنايه مىگفتند).
2- قول
جوهرى در صحاح اللّغة:
النكاح:
الوطي، و قد يكون العقد. [4] (ظاهر كلامش
مشترك لفظى است).
3- قول
فيّومى در مصباح المنير:
فيقال
(انكحت) الرجل المرأة يقال مأخوذ من (نكحه) الدواء (در عقد و وطى مجاز است) اذا
خامره و غلبه (اثر بگذارد) أو من (تناكحت) الأشجار اذا انضمّ بعضها إلى بعض أو من
(نكح) المطر الأرض إذا اختلط بثراها و على هذا فيكون (النكاح) مجازاً فى العقد و
الوطي جميعاً. [5]
اين سه لغوى
هر كدام، يك معنا را اختيار كردهاند، اگر چه اكثر ارباب لغت تفسير به وطى
كردهاند.
معنى نكاح
در اقوال فقها:
1- قول
مرحوم نراقى:
و هو فى
اللغة عقد التزويج خاصة على الاصح، لتبادره عرفا، و اصالة عدم النقل، و از اين
اشكال كه عقد چيز تازه و جديدى بوده و در اسلام بوجود آمد، چنين پاسخ مىدهند كه:
و كون العقد مستحدثاً ممنوع، بل لكل دين و ملة عقد، و قيل: حقيقة فى الوطء خاصّة
بل هو الاشهر كما قيل بل عليه الإجماع عن المختلف ... و قيل:
حقيقة
بينهما، (عقد و وطى) لاستعماله فيهما (و استعمال هم به عقيده سيد مرتضى دليل حقيقت
است ولى متأخرين قائل نيستند) ... و قيل: مجاز كذلك (اى فيهما) لاخذهما من الضم و
[1] وسائل، ج 12، ح 1، باب 23 از ابواب مقدّمات
تجارت.
[2] وسائل، ج 12، ح 2، باب 23 از ابواب مقدّمات
تجارت.