؛ آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا خداپرستى در ميان شما پيدا
مىشود كه از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آيا فريادرسى هست كه براى خدا به
فرياد ما برسد؟ آيا يارى كنندهاى هست كه با اميد به عنايت خداوند به يارى ما
برخيزد؟».
با طنين افكن شدن نداى استغاثه امام عليه السلام، صداى گريه و ناله از بانوان
حرم برخاست. امام عليه السلام به خيمهها نزديك شد و فرمود:
؛ بدا به حال اين گروه ستمگر آنگاه كه جدّت رسول خدا صلى الله عليه و آله با
آنان به مخاصمه برخيزد؟». هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود كه حرملة بن كاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تيرى به سوى وى پرتاب كرد و گلوى او را دريد، خون
سرازير شد، امام عليه السلام دستها را زير گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛
آنگاه خونها را به سوى آسمان پاشيد و گفت:
؛ بار الها! اگر در اين دنيا ما (در ظاهر) بر اين قوم پيروز نشديم، بهتر از آن
را روزى ما فرما».
بعد از شهادت آن طفل، امام عليه السلام از اسب پياده شد و با غلاف شمشير، قبر
كوچكى كند و كودكش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). [1]
[1] مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 32 و
بحارالانوار، ج 45، ص 46.
نام کتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 497