نام کتاب : سوگندهاى پر بار قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 500
حاكى از شدّت ايمان آن امام همام به معاد است اشاره مىكنيم. حضرت در ابتداى
خطبه و قبل از پرداختن به آن دو جريان، در جملات زيبا و تكان دهندهاى چنين
مىفرمايد:
؛ سوگند به خدا اگر شب را بر روى خارهاى «سعدان» بيدار به سر برم! و يا در
غلها و زنجيرها بسته و كشيده شوم، برايم محبوبتر است از اينكه خدا و رسولش را روز
قيامت در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم كرده، و چيزى از اموال دنيا را
غصب نموده باشم. چگونه به كسى ستم روا دارم، آن هم براى جسمى كه تار و پودش به
سرعت به سوى كهنگى پيش مىرود (و از هم مىپاشد) و مدّتهاى طولانى در ميان خاكها
مىماند».
على عليه السلام و تقاضاى بىمورد عقيل:
سپس به داستان برادرش عقيل [1] اشاره كرده، مىفرمايد:
به خدا قسم «عقيل» برادرم را ديدم كه به شدّت فقير شده بود، و از من مىخواست
كه يك مَن از گندمهاى شما را (برخلاف موازين) به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از
گرسنگى موهايشان ژوليده، و بر اثر فقر رنگشان دگرگون گشته، و گويا صورتشان با
[1]. ابوطالب چهار پسر داشت، كه هر
كدام با يكديگر 10 سال فاصله سنّى داشتند. اسامى آنها به ترتيب سن عبارت است از:
1. طالب. 2. عقيل. 3. جعفر. 4. على عليه السلام.
ابوطالب «عقيل» بسيار را دوست مىداشت، و لذا پيامبر به عقيل مىفرمود: «من از
دو جهت تو را دوست دارم: يكى از نظر خويشاوندى، و ديگر بخاطر آنكه مىدانم عمويم
ابوطالب تو را سخت دوست مىداشت».
عقيل در جنگ موته همراه برادرش جعفر شركت داشت، و از «انساب» عرب و سرگذشت
آنها در ايّام جاهليت از همه داناتر بود، و در مناظرات سخت حاضر جواب بود. در مورد
اينكه قبل از شهادت اميرمؤمنان عليه السلام نزد معاويه رفت يا پس از آن، در ميان
مورخان اختلاف نظر است. ولى محقّقان معتقدند پيش از شهادت نبوده است. (ترجمه گويا
و شرح فشرده بر نهجالبلاغه، ج 2، ص 597).
نام کتاب : سوگندهاى پر بار قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 500