؛ تقوا آن است كه آنجا كه خدا بايد تو را ببيند، ببيند، و آنجا كه نهى كرده تو
را نبيند». [1]
حضور در مسجد، حاضر شدن در مجلس وعظ و خطابه و نصيحت، رفتن به محلّ كسب و كار
براى تهيّه رزق و روزى حلال، شركت در اجتماعات مسلمانان، و مانند آن از مصاديق
جمله اوّل، و ترك مجالس گناه و معصيت، نرفتن به مكانهايى كه باعث وهن شخصيّت انسان
مىشود، ترك مجالسى كه در آن شراب و قمار وجود دارد، و مانند آن از مصاديق جمله دوم
است.
ضمناً معناى جمله فوق اين است كه انسان همواره خدا را ناظر اعمال خويش بداند،
و حضور او را در زندگيش لمس كند، كه اگر انسانها اين احساس را داشته باشند به سراغ
گناه نمىروند.
عبداللَّه بن عمر از بيابانى عبور مىكرد، به چوپانى رسيد، از او پرسيد:
گوسفندى كه آماده ذبح باشد در اختيار دارى؟ گفت: اجازه اين كار را ندارم، مالك آن
چنين اجازهاى به من نداده است. عبداللَّه گفت: مگر مالك گوسفندان اينجاست تا
ببيند تو چه مىكنى؟ علاوه بر اين، به او بگو گرگ آن گوسفند را خورد!
خدا چه جايگاهى در زندگى دارد؟ اگر مالك گوسفندان اينجا نيست، خداوند حاضر و
ناظر است، و همه اعمال و كردار ما را مىبيند و من چگونه در محضر خداوند معصيت
كنم!