نام کتاب : سوگندهاى پر بار قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 222
« «يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً
خَلِيلًا»؛ اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود
انتخاب نكرده بودم!». اى كاش شخصى كه درِ گناهان را به رويم گشود و هماى سعادت، كه
بر روى شانههايم نشسته بود، را از من دور كرد، به عنوان دوست خود بر نمىگزيدم!
اى كاش با شخصى كه مرا از ياد و نام حضرت دوست غافل كرد و شيطان را قرين و همراهم
ساخت، دوست نمىشدم. امّا اين آه و حسرتها، در يوم الحسرة فايدهاى ندارد. بلكه
در اين دنيا بايد به فكر چاره بود.
شأن نزول آيات مورد بحث:
«عقبه» كه از متمّكنين مدينه به شمار
مىرفت، و انسان خوش باطنى بود، و امكانات مالى نسبتاً مناسبى داشت، عليرغم اينكه
شخص مشركى بود، با پيامبر صلى الله عليه و آله دوست بود. بدين جهت گه گاه خدمت آن
حضرت مىرسيد و آياتى از قرآن مجيد را گوش مىكرد، و گام به گام به اسلام نزديكتر
مىشد. امّا هنوز رسماً اسلام را نپذيرفته بود. پس از بازگشت از يك سفر، اعيان و
اشراف قوم و قبيلهاش را به ضيافتى دعوت كرد، و از دوستش پيامبر اسلام صلى الله
عليه و آله نيز براى شركت در آن ميهمانى دعوت بعمل آورد.
حضرت فرمود: «به يك شرط دعوت تو را اجابت مىكنم، و آن اينكه شهادتين را بر
زبان جارى نموده، و به صفوف مسلمانان بپيوندى! فاصله ميان من و تو شرك است، اگر
شهادتين را بگويى اين فاصله از بين مىرود». عقبه در حضور مردم شهادتين را گفت، و
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز طبق وعدهاى كه داده بود در ميهمانى او شركت
كرد. خبر اسلام آوردن عقبه در شهر پيچيد و نقل مجالس شد. «ابىّ» دوست ديگر عقبه،
هنگامى كه اين خبر را شنيد، به نزد وى آمد، و او را بخاطر اين كار سرزنش و شماتت
كرد، گفت: «شنيدهام دين آبا و اجدادت را رها كردهاى، و از پرستش آن بتهاى زيبا و
متنوّع دست كشيدهاى، و به عبادت خداى ناديده محمّد پرداختهاى! پس آن غيرت و
حميّت قبيلهاى و عشيرهاى تو چه شد!؟» خلاصه اين دوست ناباب آن قدر عقبه را سرزنش
و شماتت كرد كه وى از كارش پشيمان شد و گفت: «براى جبران اين كار چه كنم؟». ابىّ
نام کتاب : سوگندهاى پر بار قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 222