responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 9  صفحه : 367
زيرا اين خواب در واقع نخستين فراز زندگى پر تلاطم يوسف محسوب مى‌شود.
يك روز صبح با هيجان و شوق به سراغ پدر آمد، و پرده از روى حادثه تازه‌اى برداشت كه در ظاهر چندان مهم نبود، اما در واقع شروع فصل جديدى را در زندگانى او اعلام مى‌كرد.
«يوسف گفت: پدرم! من ديشب در خواب يازده ستاره را ديدم كه از آسمان فرود آمدند، و خورشيد و ماه نيز آنها را همراهى مى‌كردند، همگى نزد من آمدند و در برابر من سجده كردند» «إِذْ قالَ يُوسُفُ لِابيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي‌ ساجِدينَ».
«ابن عباس» مى‌گويد: «يوسف» عليه السلام اين خواب را در شب جمعه، كه مصادف شب قدر، (شب تعيين سرنوشت‌ها و مقدرات) بود، ديد. «1»
در اين كه يوسف عليه السلام به هنگام ديدن اين خواب، چند سال داشت، بعضى نُه سال، بعضى دوازده سال و بعضى هفت سال، نوشته‌اند، قدر مسلّم اين است كه در آن هنگام بسيار كم سن و سال بود. «2»
قابل توجه اين كه: جمله «رَأَيْتُ» به عنوان تأكيد و قاطعيت در اين آيه تكرار شده است، اشاره به اين كه من چون بسيارى از افراد كه قسمتى از خواب خود را فراموش مى‌كنند، و با شك و ترديد از آن سخن مى‌گويند نيستم، من با قطع و يقين ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده كردند، در اين موضوع شك و ترديدى ندارم.
نكته ديگر اين كه، ضمير «هُمْ» كه براى جمع مذكر عاقل است، در مورد


نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 9  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست