خاطر آن است كه مرتباً دروغ مىگفتند» «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ».
***
و سرانجام، آنها را با اين جمله مورد سرزنش و توبيخ قرار مىدهد: «آيا آنها نمىدانند خداوند اسرار درون آنها را مىداند، و سخنان آهسته و درگوشى آنان را مىشنود، و خداوند از همه غيوب و پنهانىها با خبر است»؟! «أَ لَمْيَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ».
***
نكتهها:
1- جمله «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِمْ» به خوبى مىرساند، بسيارى از گناهان و صفات زشت، و حتى كفر و نفاق، «علت» و «معلول» يكديگرند؛ زيرا جمله فوق با صراحت مىگويد: بخل و پيمان شكنى آنها سبب شد، كه نفاق در دلهايشان ريشه دواند، و همين گونه است گناهان و كارهاى خلاف ديگر؛ لذا در بعضى از عبارات مىخوانيم: گاهى گناهان بزرگ سبب مىشود انسان، بىايمان از دنيا برود.
***
2- منظور از «يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ» كه ضمير آن به «خداوند» برمىگردد، همان روز «رستاخيز» است؛ زيرا تعبير «لقاء اللَّه» و مانند آن، در قرآن معمولًا درباره «قيامت» آمده است.
درست است كه با مرگ، دوران عمل پايان مىيابد، و پرونده كار نيك و بد بسته مىشود، ولى آثار آنها، همچنان در روح انسان تا قيامت بر قرار خواهد ماند.
اين احتمال را نيز دادهاند كه، ضمير «يَلْقَوْنَهُ» به «بخل» باز گردد، يعنى «تا