آسمانى قرار مىگرفتند كه مىگفتند: «چگونه ممكن است ما به خداوند يگانه و حقايقى كه از طرف او براى ما آمده است ايمان نياوريم و انتظار داشته باشيم ما را در زمره جمعيت صالحان قرار دهد»؟ «وَ ما لَنا لانُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جائَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحينَ».
البته همان طور كه در بالا اشاره كرديم، اين مقايسه بيشتر درباره يهود و مسيحيان معاصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است؛ زيرا يهود با اين كه داراى كتاب آسمانى بود، به خاطر دلبستگى بيش از اندازه به ماديات، در صف مشركانى قرار گرفته بود كه از نظر مذهبى با آنها هيچ وجه اشتراكى نداشتند، در حالى كه در ابتدا، يهوديان مبشران اسلام محسوب مىشدند و انحرافاتى همانند تثليث و غلوّ مسيحيت را نداشتند.
اما دنياپرستى شديد، آنها را به كلّى از حق بيگانه كرد، در حالى كه مسيحيان آن عصر چنين نبودند.
ولى تاريخ گذشته و معاصر به ما مىگويد: مسيحيان قرون بعد درباره اسلام و مسلمين، مرتكب جناياتى شدند كه دست كمى از يهود نداشت.
جنگهاى طولانى و خونين «صليبى» در گذشته، و تحريكات فراوانى كه امروز از ناحيه استعمار كشورهاى مسيحى بر ضد اسلام و مسلمين مىشود، چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد.
بنابراين، نبايد آيات فوق را به عنوان يك قانون كلّى درباره همه مسيحيان دانست، جملههاى «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ ...» و ما بعد آن، گواه بر اين است كه: اين آيات درباره جمعى از مسيحيان معاصر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است.
***