***
سپس در آيه بعد، به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مىدهد كه به دنبال روشن شدن اشتباه اهل كتاب در زمينه غلوّ درباره پيامبران الهى با استدلالات روشن از آنها دعوت كند كه رسماً از اين راه بازگردند مىفرمايد: «بگو: اى اهل كتاب! در دين خود، غلوّ و از حدّ تجاوز نكنيد و غير از حق چيزى مگوئيد» «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لاتَغْلُوا في دينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ». «1»
البته غلوّ نصارى، روشن است و اما در مورد غلوّ يهود كه خطاب يا اهل الكتاب شامل آنها نيز مىشود، بعيد نيست اشاره به سخنى باشد كه درباره «عزير» مىگفتند و او را فرزند خدا مىدانستند.
و از آنجا كه سرچشمه غلوّ غالباً پيروى از هوا و هوس گمراهان است، براى تكميل اين سخن مىفرمايد: «از هوسهاى اقوامى كه پيش از شما گمراه شدند و بسيارى را نيز گمراه كردند و از راه مستقيم منحرف گشتند، پيروى نكنيد» «وَ لاتَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبيلِ».
اين جمله، در حقيقت اشاره به چيزى است كه در تاريخ مسيحيت نيز منعكس است كه مسأله تثليث و غلوّ درباره مسيح عليه السلام در قرون نخستين مسيحيت در ميان آنها وجود نداشت، بلكه هنگامى كه بت پرستان هندى و مانند آنها به آئين مسيح عليه السلام پيوستند، چيزى از بقاياى آئين سابق خود را كه تثليث و