درختان جنگلها جدا مىشوند حساب كند؟
نگاه، به منظره يك جنگل مخصوصاً در فصل پائيز، و به ويژه به دنبال يك رگبار يا يك تند باد، و منظره بديعى كه سقوط پى در پى برگها پيدا مىكند، به خوبى اين حقيقت را ثابت مىكند، كه اين گونه علوم هيچ گاه ممكن نيست در دسترس انسان قرار گيرد.
در واقع سقوط برگها لحظه مرگ آنها است، و سقوط دانهها در مخفيگاه زمين گامهاى نخستين حيات و زندگى آنها است.
او است كه از نظام اين مرگ و زندگى با خبر است، حتى گامهاى مختلفى را كه يك دانه به سوى زندگى كامل و شكوفا شدن برمىدارد در هر لحظه، و هر ساعت در پيشگاه علم او آشكار است.
بيان اين موضوع يك اثر «فلسفى» دارد و يك اثر «تربيتى».
اما اثر فلسفى آن اين است: پندار كسانى كه علم خدا را منحصر به كليّات مىدانند، و معتقدند: خدا از جزئيات اين جهان آگاهى ندارد را نفى مىكند، و صريحاً مىگويد: خدا از همه كليّات و جزئيات آگاهى كامل دارد. «1»
و اما اثر تربيتى آن روشن است؛ زيرا ايمان به اين علم وسيعِ پهناور به انسان مىگويد: تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نيات و افكار تو، همگى براى ذات پاك او آشكار است، با چنين ايمانى چگونه ممكن است انسان مراقب حال خويش نباشد، و اعمال و گفتار و نيّات خود را كنترل نكند؟!
و در پايان آيه، مىفرمايد: «هيچ تَر و خشكى نيست مگر اين كه در كتاب مبين ثبت است» «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا في كِتابٍ مُبينٍ».
اين جمله، با عبارتى كوتاه، وسعت بىانتهاى علم خدا را به همه موجودات