خدعه واقع شدهاند» «إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ».
زيرا براى به دست آوردن سرمايههاى ناچيزى، سرمايههاى بزرگ وجود خود را از دست مىدهند.
تفسير فوق از واو «وَ هُوَ خادِعُهُمْ» كه واو حاليه است استفاده مىشود و اين درست شبيه داستان معروفى است كه از بعضى از بزرگان نقل شده است كه:
به جمعى از پيشهوران مىگفت: از اين بترسيد كه مسافران غريب بر سر شما كلاه بگذارند، كسى گفت:
اتفاقاً آنها افراد بىخبر و سادهدلى هستند، ما بر سر آنها مىتوانيم كلاه بگذاريم، مرد بزرگ گفت:
منظور من هم همان است، شما سرمايه ناچيزى از اين راه فراهم مىسازيد و سرمايه بزرگ ايمان را از دست مىدهيد!
2- آنها از خدا دورند و از راز و نياز با او لذت نمىبرند و به همين دليل:
«هنگامى كه به نماز برخيزند سر تا پاى آنها غرق كسالت و بىحالى است» «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى».
3- آنها چون به خدا و وعدههاى بزرگ او ايمان ندارند، اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهند «در برابر مردم ريا مىكنند» و به خاطر خدا نيست! «يُراؤُنَ النَّاسَ».
4- آنها اگر ذكرى هم بگويند و يادى از خدا كنند از صميم دل و از روى آگاهى و بيدارى نيست و اگر هم باشد بسيار كم است، مىفرمايد: «و جز موارد اندكى ياد خدا نمىكنند» «وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَليلًا».
***
5- آنها افراد سرگردان و بىهدف و فاقد برنامه و مسير مشخصاند، نه جزء