الآْخِرِ».
و از آنجا كه هدف آنها جلب رضايت خالق نيست، بلكه خدمت به خلق است، و دائماً در اين فكرند، چگونه انفاق كنند تا بيشتر بتوانند از آن به سود خود بهرهبردارى نموده، و موقعيت خود را تثبيت كنند،- زيرا ايمان به خدا و روز رستاخيز ندارند- در انفاقهايشان انگيزه معنوى نيست، بلكه انگيزه آنها نام، شهرت و كسب شخصيت كاذب از اين طريق است كه آن نيز از آثار تكبر و خودخواهى آنها است.
آنها شيطان را دوست و رفيق خود انتخاب كردهاند و «كسى كه شيطان قرين و رفيق او باشد، بسيار بد رفيقى براى خود انتخاب كرده» و سرنوشتى بهتر از اين نخواهد داشت «وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً فَساءَ قَريناً».
چرا كه منطق و برنامه آنها همان منطق و برنامه رفيقشان شيطان است، او است كه به آنها مىگويد: «انفاق خالصانه موجب فقر مىشود». «1»
بنابراين يا انفاق نمىكنند و بخل مىورزند (چنان كه در آيه قبل اشاره شد) و يا اگر انفاق كنند در مواردى است كه از آن بهرهبردارى شخصى خواهند كرد (چنان كه در اين آيه اشاره شده است).
در ضمن از اين آيه استفاده مىشود كه همنشين بد تا چه اندازه مىتواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد، تا آنجا كه او را به آخرين درجه سقوط بكشاند.
و نيز از آن استفاده مىشود كه رابطه «متكبران» با «شيطان و اعمال شيطانى» يك رابطه مستمر است، نه موقت و گاهگاهى؛ چرا كه شيطان را به عنوان رفيق، «قَرِين» و همنشين خود انتخاب كردهاند.
***