بهترين حامى ما است» «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ».
اينها همان كسانى بودند كه جمعى از مردم، يعنى كاروان «عبد القيس»- و به روايتى «نعيم بن مسعود»- «1»
به آنها گفتند: لشكر دشمن، اجتماع كرده و آماده حملهاند، از آنها بترسيد اما آنها نه تنها نترسيدند، بلكه به عكس بر ايمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را كافى است و او بهترين حامى است.
***
و به دنبال اين استقامت و ايمان و پايمردى آشكار، قرآن، نتيجه عمل آنها را بيان كرده و مىگويد: «آنها از اين ميدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند» «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ».
چه نعمت و فضلى از اين بالاتر كه بدون وارد شدن، در يك برخورد خطرناك با دشمن، دشمن از آنها گريخت و سالم و بدون درد سر به «مدينه» مراجعت نمودند.
ممكن است فرق ميان «نعمت» و «فضل» از اين نظر باشد، كه نعمت، پاداشى است به اندازه استحقاق، و فضل، اضافه بر استحقاق است.
سپس به عنوان تأكيد مىفرمايد: «آنها در اين جريان، كوچكترين ناراحتى نديدند» «لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ».
علاوه بر اين «خشنودى خدا را به دست آوردند و از فرمان او متابعت كردند» «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ».
«و خداوند، فضل و انعام بزرگى دارد كه در انتظار مؤمنان واقعى و مجاهدان راستين است» «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ».
***