responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 3  صفحه : 153
ناگهان صدائى بلند شد و كسى گفت: محمّد را كشتم ... محمّد را كشتم ...
اين، درست همان دم بود كه مردى به نام «عمرو بن قميئه حارثى» سنگ به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله پرتاب كرد، پيشانى و دندان آن حضرت شكست و لب پائين وى شكافت و خون صورت وى را پوشانيد.»

در اين موقع بود كه دشمن تلاش كرد پيامبر صلى الله عليه و آله را به قتل برساند، اما «مصعب بن عمير» يكى از پرچمداران ارتش اسلام، با پايمردى تمام جلو حملات آنها را گرفت ولى خودش در اين ميان شهيد شد، و چون او شباهت زيادى به پيامبر داشت، دشمن چنين پنداشت كه: پيغمبر در خاك و خون غلطيده است، لذا اين خبر را با صداى بلند به همه لشگرگاه رسانيد.
انتشار اين خبر، به همان اندازه كه در روحيه بت پرستان اثر مثبت داشت در ميان مسلمانان تزلزل عجيبى ايجاد كرد.
جمعى كه اكثريت را تشكيل مى‌دادند به دست و پا افتاده، از ميدان جنگ به سرعت خارج مى‌شدند.
حتى بعضى در اين فكر بودند با كشته شدن پيامبر صلى الله عليه و آله از آئين اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند.
اما در مقابل آنها اقليتى فداكار و پايدار همچون على عليه السلام، ابو دجانه و طلحة و بعضى ديگر بودند كه بقيه را به استقامت دعوت مى‌كردند از جمله «انس بن نضر» به ميان آنها آمده، گفت:
اى مردم! اگر محمّد صلى الله عليه و آله كشته شد، خداى محمّد كشته نشده، برويد و پيكار كنيد و در راه همان هدفى كه پيامبر كشته شد، شربت شهادت بنوشيد، پس از


نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 3  صفحه : 153
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست