جمع ميان اين معانى نيز بىمانع است.
***
باز، به دنبال اين سخن، مىافزايد: «زمين تسليم فرمان پروردگارش شود و شايسته است كه تسليم باشد» «وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ».
اين حوادث عظيم، كه با تسليم كامل همه موجودات توأم است، از يكسو بيانگر فناى اين دنيا است، فناى زمين، آسمان، انسانها، گنجها و گنجينهها، و از سوى ديگر، دليل بر ايجاد نقطه عطفى است در جهان آفرينش، و مرحله نوين و تازه هستى.
و از سوى سوم، نشانه قدرت خداوند بزرگ است، بر همه چيز، مخصوصاً بر مسأله معاد و رستاخيز.
آرى، هنگامى كه اين حوادث واقع شود، انسان، نتيجه اعمال نيك و بد خود را مىبيند (و اين جملهاى است كه در تقدير است).
***
سپس، انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسيرى كه در پيش دارند براى آنها روشن مىكند، مىفرمايد: «اى انسان تو با تلاش و رنج و زحمت به سوى پروردگارت پيش مىروى، و سرانجام او را ملاقات خواهى كرد» «يا أَيُّهَا الْانْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ».
«كَدْح» (بر وزن مدح) به معنى تلاش و كوششى است كه با رنج و تعب همراه باشد، و در جسم و جان اثر بگذارد، لذا، به گاو سختكوشى كه آثار كار كردن در جسم او ظاهر شده «ثَوْرٌ فِيْهِ كُدُوحٌ» مىگويند.
در تفسير «كشاف» و «فخر رازى» و «روح المعانى» آمده است: اين كلمه در اصل به معنى خراشى است كه بر پوست تن وارد مىشود، و به همين مناسبت