و سرانجام، در آخرين آيه مىافزايد: «اين قرآن، چيزى جز مايه بيدارى و تذكر براى جهانيان نيست» «وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ».
معارفش روشنگر، انذارهايش آگاه كننده، مثالهايش پرمعنى، تشويقها و بشارتهايش روحپرور، و در مجموع مايه بيدارى خفتگان و يادآورى غافلان است، با اين حال، چگونه مىتوان نسبت جنون به آورنده آن داد؟
مطابق اين تفسير، «ذِكْر» (بر وزن فكر) در اينجا به معنى «يادآورى» است، ولى بعضى از مفسران آن را به معنى «شرف» تفسير كردهاند، و گفتهاند:
اين قرآن شرافتى است براى تمام جهانيان، شبيه چيزى كه در آيه 44 سوره «زخرف» آمده، كه مىفرمايد: وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ: «قرآن مايه شرف و آبرو براى تو و قوم تو است».
ولى، همان گونه كه در ذيل آيه مزبور نيز گفتيم، «ذكر» در آنجا هم به معنى يادآورى و آگاهىبخشى است، و اصولًا يكى از نامهاى قرآن مجيد، همان «ذكر» است، بنابراين، تفسير اول صحيحتر به نظر مىرسد.
***
نكته:
آيا چشم زدن واقعيت دارد؟
بسيارى از مردم معتقدند: در بعضى از چشمها، اثر مخصوصى است كه، وقتى از روى اعجاب به چيزى بنگرند، ممكن است آن را از بين ببرد، يا درهم بشكند، و اگر انسان است، بيمار يا ديوانه كند.
اين مسأله، از نظر عقلى امر محالى نيست، چه اين كه بسيارى از دانشمندان امروز معتقدند: در بعضى از چشمها، نيروى مغناطيسى خاصى نهفته شده، كه كارائى زيادى دارد، حتى با تمرين و ممارست مىتوان آن را پرورش داد، خواب