نامناسبى داشت) و پيامبر صلى الله عليه و آله مقيّد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش شنيده نشود، بلكه به عكس، اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد!
به اين ترتيب، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد «حفصه» آمد، او اين سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت، حضرت فرمود: من «مغافير» نخوردهام، بلكه عسلى نزد «زينب بنت جحش» نوشيدم، و من سوگند ياد مىكنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل، روى گياه نامناسبى و احتمالًا «مغافير» نشسته باشد) ولى، اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و بگويند: چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند، و يا به گوش «زينب» برسد و دلشكسته شود).
اما او سرانجام اين راز را افشا كرد، و بعداً معلوم شد، اصل اين قضيه توطئهاى بوده است، پيامبر صلى الله عليه و آله سخت ناراحت شد، آيات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پايان داد كه، ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر صلى الله عليه و آله تكرار نشود. «1»
در بعضى از روايات نيز آمده است: پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از اين ماجرا يك ماه از همسران خود كنارهگيرى كرد «2» و حتى شايعه تصميم آن حضرت صلى الله عليه و آله نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند «3» و از كار خود پشيمان شدند.
***