15- ما اين را به عنوان نشانهاى در ميان امتها باقى گذارديم؛ آيا كسى هست كه پند گيرد؟!
16- (بنگريد) عذاب و انذارهاى من چگونه بود!
17- ما قرآن را براى تذكّر آسان ساختيم؛ آيا كسى هست كه متذكّر شود؟!
تفسير:
ماجراى قوم «نوح» درس عبرتى بود
سنّت قرآن بر اين است كه، در بسيارى از موارد بعد از انذار كفار و مجرمان، شرحى از سرگذشت اقوام پيشين و عاقبت دردآلود آنها را بيان مىكند، تا به اينها بفهماند كه، اگر به راه نادرست خويش ادامه دهند، سرنوشتى بهتر از آنان ندارند.
در اين سوره نيز، به دنبال بحثى كه در آيات گذشته آمد، اشارات كوتاه، و در عين حال پر معنى، به سرگذشت پنج قوم سركش از اقوام پيشين مىكند كه، نخستين آنها قوم «نوح» عليه السلام است، مىفرمايد:
«پيش از آنها قوم «نوح» عليه السلام، پيامبر خود را تكذيب كردند» «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ».
«آرى، آنها بنده ما «نوح» عليه السلام را تكذيب كردند و گفتند: او مرد ديوانهاى است! و سپس با انواع آزارها و شكنجهها او را از ادامه رسالتش منع كردند» «فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ».
گاه «به او مىگفتند: اگر دست از كار خود برندارى سنگسار مىشوى» (قالُوا لَئِنْ لَمْتَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ). «1»
و گاه گلوى او را چنان مىفشردند كه بىهوش به زمين مىافتاد، اما هنگامى