به هر حال، اين يكى از آياتى است كه به روشنى اعجاز قرآن را روشن مىكند، و مفهوم آن مخصوص معاصران پيامبر نيست، بلكه، تمام كسانى كه در همه قرون و اعصار مىگويند، قرآن سخن بشر است، و بر خدا افترا بسته شده، آنها نيز مخاطب به اين خطابند، كه اگر راست مىگويند، سخنى همانند آن را بياورند.
و همان گونه كه مىدانيم، اين نداى قرآن در اين آيه و آيات مشابه، همواره بلند بوده است، و در طى چهارده قرن كه از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله مىگذرد، كسى نتوانسته است به آن پاسخ مثبت گويد، با اين كه مسلم است: دشمنان اسلام مخصوصاً ارباب كليسا و يهود، در طول سال، ميلياردها صرف تبليغات بر ضد اسلام مىكنند، چه مانعى داشت كه بخشى از آن را در اختيار گروهى از دانشمندان و ادبا و سخنسنجان مخالف مىگذاردند، تا در برابر قرآن به معارضه برخيزند، و مصداق «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ» باشند، و اين عجز عمومى، گواه زنده اصالت اين وحى آسمانى است.
يكى از مفسران در اينجا نكتهاى دارد كه قابل توجه است، او مىگويد:
در اين قرآن راز مخصوصى وجود دارد، كه هر كس با آيات آن روبرو مىشود- پيش از آنكه سخن از اسرار اعجاز آن گفته شود- آن راز را احساس مىكند.
او در عبارات اين قرآن، نفوذ و سلطه خاصى احساس مىكند، چيزى ماوراء اين معانى، در عقل انسان منعكس مىشود، در لابلاى عباراتش عنصرى نهفته است كه به مجرد استماع، در وجود انسان فرو مىريزد، بعضى آن را آشكارتر، و بعضى پنهانتر درك مىكنند، ولى به هر حال اين سلطه و نفوذ وجود دارد، نفوذ اسرارآميزى كه نمىتوان منشأ آن را به خوبى مشخص ساخت. اين كلمات و