همواره بشارت مىدهد.
قابل توجه اين كه: نقطه مقابل «ظالمان» را «نيكوكاران» قرار داده؛ چرا كه «ظلم» در اينجا معنى وسيعى دارد كه هرگونه بدكارى و خلافكارى را شامل مىشود، كه طبعاً يا ظلم به ديگران است يا ظلم بر نفس.
***
آيه بعد، در حقيقت تفسيرى است براى «مُحْسِنين» (نيكوكاران) كه در آيه قبل آمده بود، مىفرمايد: «كسانى كه گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس استقامت به خرج دادند، نه ترسى براى آنهاست و نه غمى دارند» «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ». «1»
در واقع، تمام مراتب ايمان و همه اعمال صالح، در اين دو جمله جمع است؛ چرا كه «توحيد» اساس همه اعتقادات صحيح است، و تمام اصول عقائد به ريشه توحيد بازمىگردد، و «استقامت» و صبر و شكيبائى نيز ريشه همه اعمال صالح است؛ زيرا مىدانيم تمام اعمال نيك را مىتوان در سه عنوان «صبر بر اطاعت»، «صبر بر معصيت» و «صبر بر مصيبت» خلاصه كرد.
بنابراين، «مُحْسِنِين» كسانى هستند كه از نظر اعتقادى در خط توحيد، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.
بديهى است اين گونه افراد، نه ترسى از حوادث آينده دارند، و نه غمى از گذشته.
نظير همين مطلب، در آيه 30 سوره «فصلت» (با توضيح بيشترى) آمده است.