تفسير:
آيا كسى را به خاطر دعوت به سوى خدا مىكشند؟!
از اينجا، فراز ديگرى از تاريخ «موسى عليه السلام و فرعون» شروع مىشود كه در قرآن مجيد تنها در اين سوره مطرح شده است، و آن داستان «مؤمن آل فرعون» است، كه از نزديكانِ فرعون بود، دعوت موسى عليه السلام به توحيد را پذيرفت ولى ايمان خود را آشكار نمىكرد، زيرا خود را موظف به حمايت حساب شده از موسى عليه السلام مىديد، هنگامى كه مشاهده كرد با خشم شديد فرعون، جان موسى عليه السلام به خطر افتاده، مردانه قدم پيش نهاد و با بيانات مؤثر خود، توطئه قتل او را بر هم زد.
در نخستين آيه مىفرمايد: «مرد مؤمنى از آل فرعون، كه ايمان خود را كتمان مىكرد گفت: آيا مىخواهيد كسى را به قتل برسانيد، به خاطر اين كه مىگويد:
پروردگار من «اللّه» است»؟! «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّىَ اللَّهُ».
«در حالى كه معجزات و دلائل روشنى از سوى پروردگارتان، با خود آورده است» «وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ».
آيا شما مىتوانيد معجزات او را مانند معجزه «عصا و يد بيضاء» انكار كنيد؟ آيا همه، با چشم خود غلبه او را بر ساحران نديديد؟ تا آنجا كه ساحران در برابر او تسليم شدند، و به تهديدهاى ما گوش ندادند، و جان خود را بر سر ايمانشان به خداى موسى عليه السلام نهادند؟ آيا به راستى چنين كسى را مىتوان ساحر خواند؟!
خوب فكر كنيد! دست به كار عجولانه و شتابزدهاى نزنيد، و در عاقبت كار خود، درست بينديشيد و گر نه پشيمان خواهيد شد.