هيجان غضب است، و از آنجا كه اين حالت از عقل و خرد ناشى مىشود گاه به معنى عقل و خرد نيز به كار رفته، و گر نه معنى حقيقى «حلم» همان است كه در اول گفته شد، ضمناً از اين توصيف استفاده مىشود كه: خداوند بشارت بقاى اين فرزند را تا زمانى داده كه به سنى قابل توصيف به «حلم» برسد، و چنان كه در آيات بعد خواهيم ديد، او مقام حليم بودن خود را به هنگام ماجراى «ذبح» نشان داد، همان گونه كه ابراهيم عليه السلام نيز حليم بودن خود را در آن هنگام، و هم در موقع آتشسوزى آشكار ساخت.
قابل توجه اين كه: واژه «حليم» پانزده مرتبه در قرآن مجيد استعمال شده، و غالباً وصفى است براى خداوند جز در دو مورد كه توصيفى براى ابراهيم عليه السلام و فرزندش در كلام خدا آمده است، و در يك مورد كه توصيفى است براى شعيب عليه السلام از زبان ديگران.
واژه «غلام» به عقيده بعضى: به هر كودكى قبل از رسيدن به سن جوانى گفته مىشود، و بعضى آن را به كودكى كه از ده سال گذشته، و هنوز به سن بلوغ نرسيده است اطلاق كردهاند.
از تعبيرات مختلفى كه در لغت «عرب» آمده مىتوان استفاده كرد: «غلام» حد فاصل ميان «طفل» (كودك) و «شاب» (جوان) است كه در زبان فارسى از آن تعبير به «نوجوان» مىكنيم.
***
سرانجام فرزند موعود ابراهيم عليه السلام طبق بشارت الهى، متولد شد، و قلب پدر را كه سالها در انتظار فرزندى صالح بود، روشن ساخت، دوران طفوليت را پشت سر گذاشت و به سن نوجوانى رسيد.
در اينجا قرآن مىگويد: «هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد»