همان گونه كه گفتيم، قريههاى آباد اين سرزمين، تقريباً به هم متصل بود، و سايههاى گسترده درختان دست به دست هم داده بود، ميوههاى فراوان بر شاخسار آنها ظاهر شده بود، كه مىگويند: هر گاه كسى سبدى روى سر مىگذاشت و از زير آنها مىگذشت، پشت سر هم ميوه در آن مىافتاد، و در مدت كوتاهى پر مىشد.
وفور نعمت، آميخته با امنيت، محيطى بسيار مرفه براى زندگى پاك، آماده ساخته بود، محيطى مهيا براى اطاعت پروردگار، و تكامل در جنبههاى معنوى.
اما آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند، خدا را به دست فراموشى سپردند، به كفران نعمت مشغول شدند، به فخرفروشى پرداختند و به اختلافات طبقاتى دامن زدند.
در بعضى از تواريخ، آمده، موشهاى صحرائى دور از چشم مردم مغرور، و مست، به ديواره اين سد خاكى روى آوردند، و آن را از درون، سست كردند، ناگهان باران شديدى باريد، و سيلاب عظيمى حركت كرد، ديوارههاى سد كه قادر به تحمل فشار سيلاب نبود، يك مرتبه در هم شكست، و آبهاى بسيار زيادى كه پشت سد متراكم بود، ناگهان بيرون ريخت، و تمام آباديها، باغها، كشتزارها، زراعتها، و چهار پايان را تباه كرد، قصرها و خانههاى مجلل و زيبا را يك باره ويران نمود، و آن سرزمين آباد را به صحرائى خشك و بى آب و علف مبدل ساخت، و از آن همه باغهاى خرم و اشجار بارور، تنها چند درخت تلخ «اراك» و «شور گز» و اندكى درختان «سدر» به جاى ماند، مرغان غزلخوان از آنجا كوچ كردند، و بومها و زاغان جاى آنها را گرفتند. «1»
آرى، هنگامى كه خداوند مىخواهد قدرتنمائى كند، تمدنى عظيم را با چند موش! بر باد مىدهد، تا بندگان به ضعف خود آشنا گردند، و به هنگام