جهان است به او باز مىگردد، و هر كس هر چه دارد از او دارد، و خزائن همه خيرات به دست او است و اين دليل زنده غناى او مىباشد.
و از آنجا كه «حمد» به معنى ستايش بر كار نيكى است كه با اختيار از كسى سر مىزند، و هر نيكى در جهان مىبينيم، از سوى پروردگار است، پس همه ستايشها از آن او است، حتى اگر ما زيبائى گل را مىستائيم و جاذبه عشقهاى ملكوتى را توصيف مىكنيم، و عظمت كار يك ايثارگر جانباز را ارج مىنهيم، باز در حقيقت او را مىستائيم كه اين زيبائى و آن جاذبه و عظمت نيز از او است، پس او «حميد على الاطلاق» است.
***
آيه بعد، ترسيمى از علم بىپايان خدا است، كه با ذكر مثالى بسيار گويا و رسا مجسم شده است.
قبلًا ذكر اين نكته را لازم مىدانيم كه مطابق آنچه در تفسير «على بن ابراهيم» آمده است: «گروهى از يهود، هنگامى كه پيرامون مسأله روح از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال كردند و قرآن در پاسخ آنها گفت: قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا: «روح از فرمان پروردگار من است، و بهره شما از علم جز اندكى بيش نيست».
اين سخن بر آنان گران آمد، و از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند كه آيا اين فقط درباره ما است، فرمود: نه، همه را شامل مىشود (حتى ما را).
ولى آنها افزودند: اى محمد! تو در مورد خود گمان مىكنى بهره كمى از علم دارى در حالى كه قرآن به تو داده شده، و به ما هم «تورات»، در قرآنت آمده است: «كسى كه حكمت به او داده شده، خير كثير به او داده شده است» اين سخنان با هم سازگار نيست!