به هر حال، آوازه پيروزى موسى عليه السلام بر ساحران، در سراسر «مصر» پيچيد، ايمان آوردن ساحران به موسى نيز، مزيد بر علت شد، موقعيت حكومت فرعونيان سخت به خطر افتاد، احتمال بيدار شدن تودههاى در بند، بسيار زياد بود، بايد افكار عمومى را به هر قيمتى كه هست از اين مسأله منحرف ساخت، و يك سلسله مشغوليات ذهنى كه در عين حال، توأم با بذل و بخشش دستگاه حكومت باشد، و مردم را بتواند اغفال و تحميق كند، فراهم ساخت.
«فرعون»، در اين زمينه به مشورت نشست، و در نتيجه، فكرش به چيزى رسيد كه در نخستين آيه مورد بحث آمده است: «فرعون گفت: اى گروه اطرافيان و درباريان! من خدائى غير از خودم براى شما سراغ ندارم»! «وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي».
خداى زمينى مسلماً منم! و اما خداى آسمان، دليلى بر وجود او در دست نيست، اما من احتياط را از دست نمىدهم و به تحقيق مىپردازم! سپس رو به وزيرش، «هامان» كرده، گفت: «هامان! آتشى برافروز بر خشتها» (و آجرهاى محكمى بساز) «فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ».
«سپس، قصر و برجى بسيار مرتفع براى من بساز، تا بر بالاى آن روم، و خبرى از خداى موسى بگيرم!، هر چند من باور نمىكنم او راستگو باشد، و فكر مىكنم او از دروغگويان است»! «فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ».
چرا فرعون، نامى از آجر نبرد؟ و با جمله «آتشى بر گل (خشت) بيفروز»! قناعت كرد؟ بعضى مىگويند: دليلش اين است كه، تا آن زمان ساختن آجر معمول نبود، و اين كار به ابتكار فرعونيان صورت گرفت، در حالى كه بعضى ديگر معتقدند: اين طرز بيان، يك نوع بيان متكبرانه و موافق سنت جباران بوده