نخست مىگويند: «در آنچه خدا به تو داده است، سراى آخرت را جستجو كن» «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّه الدَّارَ الآخِرَةَ».
اشاره به اين كه: مال و ثروت بر خلاف پندار بعضى از كجانديشان، چيز بدى نيست، مهم آن است كه ببينيم در چه مسيرى به كار مىافتد، و اگر به وسيله آن «ابتغاء دار آخرت» شود، چه چيزى از آن بهتر است؟، اگر وسيلهاى براى غرور و غفلت و ظلم و تجاوز و هوسرانى و هوسبازى گردد، چه چيز از آن بدتر؟!
اين همان منطقى است كه در جمله معروف اميرمؤمنان على عليه السلام، درباره دنيا به روشنى از آن ياد شده است: مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ: «كسى كه به دنيا به عنوان يك وسيله بنگرد، چشمش را بينا مىكند، و كسى كه به عنوان يك هدف به آن نگاه كند، نابينايش خواهد كرد»!. «1»
و «قارون» كسى بود كه: با داشتن آن اموال عظيم، قدرتِ كارهاىِ خيرِ اجتماعىِ فراوان داشت، ولى چه سود كه غرورش اجازه ديدن حقايق را به او نداد.
در نصيحت دوم افزودند: «سهم و بهرهات را از دنيا فراموش مكن» «وَ لاتَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا».
اين يك واقعيت است كه هر انسان، سهم و نصيب محدودى از دنيا دارد، يعنى اموالى كه جذب بدن او، يا صرف لباس و مسكن او مىشود، مقدار معينى است، و مازاد بر آن به هيچ وجه قابل جذب نيست، و انسان نبايد اين حقيقت را فراموش كند.
مگر يك نفر مىتواند چقدر مىتواند غذا بخورد؟ چه اندازه لباس بپوشد؟