كه «نا آگاه» و يا «آگاهانه» با پيشداوريهايش مىكوشد در برابر قرآن «استاد» باشد و نه «شاگرد».
***
البته مفسران بزرگ و محققان عالىقدر اسلام از نخستين قرون اسلامى تا كنون تلاشها و كوششهاى بسيار ارزنده و شايان تقديرى در اين زمينه كردهاند و در عربى و فارسى و زبانهاى ديگر تفسيرهاى فراوانى نگاشتهاند كه در پرتو آن به گوشهاى از شگفتىهاى اين كتاب بزرگ آسمانى مىتوان راه يافت «شَكَرَ اللَّه سَعْيَهُمْ».
اين نكته نيز قابل ملاحظه است كه با گذشت زمان «مسائل تازهاى» براى مردم حقطلب و حقيقتجو مطرح مىشود، و «سؤالاتى» از برخورد و تضاد مكتبها، و گاه از وسوسههاى منافقان و مخالفان، و زمانى در چگونگى تطبيق تعليمات اين كتاب بزرگ آسمانى بر نيازهاى زمان، پيش مىآيد كه بايد تفسيرهاى امروز پاسخگوى آنها باشند.
و از سوى ديگر تفسيرها همه نبايد مجموعهاى از اقوال گوناگون و بحثهاى پيچيده و غيرقابل درك براى عموم باشد بلكه امروز تفسيرهائى لازم است كه همچون خود قرآن جنبه همگانى داشته باشد و تمام قشرها اعم از «فضلاء» و «توده مردم» بتوانند از آن استفاده كنند (بى آن كه از ارزش و عمق بحثها كاسته شود).
***
توجه به اين امور، سبب شد كه گروهى از ما بخواهند كه به نوبه خود دست به تأليف تفسيرى بزنيم به اين اميد كه اين نيازها را برطرف سازد، و چون اين كار سنگين بود جمعى از اهل فضل را كه همسفران خوبى در اين راه طولانى و پرفراز و نشيب بوده و هستند به كمك و همكارى دعوت كردم تا با تشريك مساعى اين