مشروح بيان نشده است».
در اينجا «اعجمى» به معنى كلام غير فصيح است.
***
سپس، به يكى ديگر از دلائل حقانيت قرآن اشاره كرده مىگويد: «وصف اين كتاب در كتب پيشينيان نيز آمده است، و از ظهور آن در آينده بشارت دادهاند» «وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأَوَّلِينَ». «1»
مخصوصاً در «تورات» موسى عليه السلام، به اوصاف اين پيامبر، و هم اوصاف اين كتاب آسمانى اشاره شده بود، به گونهاى كه علماى بنى اسرائيل از آن به خوبى آگاهى داشتند، حتى گفته مىشود، ايمان دو قبيله «اوس» و «خزرج» به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بر اثر پيش بينىهائى بود كه علماى يهود، از ظهور اين پيامبر و نزول اين كتاب آسمانى مىكردند.
***
لذا قرآن در اينجا اضافه مىكند: «آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند»؟! «أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ».
روشن است در محيطى كه آن همه دانشمندان بنى اسرائيل وجود داشتند و با مشركان كاملًا محشور بودند، ممكن نبود چنين سخنى را قرآن به گزاف درباره خودش بگويد؛ چرا كه فوراً از هر سو بانگ انكار برمىخاست، اين خود نشان مىدهد: در محيط نزول آيات به قدرى اين مسأله روشن بوده كه جاى انكار نداشته است.
در آيه 89 سوره «بقره» نيز مىخوانيم: وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى