دلسوزشان صالح به آنها گفت: آيا پرهيزگارى پيشه نمىكنيد»؟! «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ».
او كه هادى و راهنماى مهربانى همچون يك برادر بود، برترى جوئى و منافع مادى در نظر نداشت، و به همين جهت، قرآن از او تعبير به «أَخُوهُمْ» كرده، دعوت خود را مانند همه انبياى الهى از تقوا و احساس مسئوليت آغاز كرد.
***
آن گاه، براى معرفى خويش، مىگويد: «من براى شما فرستادهاى امينم»، و سوابق من در ميان شما، شاهد گوياى اين مدعا است «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ».
***
«بنابراين تقوا پيشه كنيد، از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد» كه جز رضاى خدا و خير و سعادت شما چيزى براى من مطرح نيست «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ».
***
و به همين دليل «من مزد و پاداشى در برابر اين دعوت از شما نمىطلبم» و چشم داشتى از شما ندارم «وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ».
من براى ديگرى كار مىكنم، و پاداشم بر اوست، آرى «اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است» «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ».
***
اين، نخستين بخش سرگذشت صالح بود كه در طرح دعوت و بيان رسالت او خلاصه مىشود.
سپس در بخش ديگرى، انگشت روى نقطههاى حساس و قابل انتقاد زندگى آنها گذارده، و آنان را در يك محاكمه وجدانى محكوم مىكند.
مىگويد: «آيا شما چنين تصور مىكنيد كه: هميشه در نهايت امنيت در اين