و اگر «لايَمْلِكُون» و «لايَخْلُقُون» به صورت «جمع مذكر عاقل» ذكر شده (در حالى كه بتهاى سنگى و چوبى كمترين عقل و شعورى ندارند) به خاطر آن است كه: هدف از اين سخن، تنها بتهاى سنگ و چوبى نيست، بلكه گروهى است كه: فرشتگان، يا حضرت مسيح را عبادت مىكردند و چون عاقل و غير عاقل در معنى اين جمله جمعند، همه را به صورت عاقل ذكر كرده و به اصطلاح ادبى از باب تغليب است.
و يا در اين تعبير، طبق اعتقاد طرف سخن گفته شده، تا عجز و ناتوانى آنها را مشخص كند، يعنى شما كه اينها را صاحب عقل و شعور مىدانيد، با اين حال چرا نمىتوانند، زيانى از خود دفع كنند و يا منفعتى جلب نمايند؟!
***
آيه بعد، به تحليلهاى كفار و يا صحيحتر بهانهجوئىهاى آنها، در برابر دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله پرداخته، چنين مىگويد: «كافران گفتند: اين فقط دروغى است كه او ساخته و پرداخته است، و گروهى نيز او را بر اين كار يارى دادهاند»! «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ».
در واقع، آنها براى اين كه: شانه از زير بار حق خالى كنند- همانند همه كسانى كه در طول تاريخ تصميم به مخالفت رهبران الهى داشتند- نخست او را متهم به افترا و دروغگوئى كردند، و مخصوصاً براى اين كه: قرآن را تحقير كنند از كلمه «هذا» (اين) استفاده كردند.
سپس، براى اين كه اثبات كنند: او به تنهائى قادر بر آوردن چنين سخنانى نيست؛- زيرا آوردن چنين سخنان پرمحتوائى هر چه باشد نياز به قدرت علمى فراوانى دارد، و آنها مايل نبودند اين را بپذيرند-.
و نيز براى اين كه بگويند: اين يك برنامه ريشهدار و حساب شده است