در حقيقت مىخواست با اين منطق و اين گونه پروندهسازى موسى را به پندار خود محكوم كند.
منظور از داستان قتل، همان است كه در سوره «قصص» آيه 15 آمده است كه موسى عليه السلام دو نفر را- كه يكى از فرعونيان و ديگرى از بنى اسرائيل بود- در حال جنگ و دعوا ديد، به حمايت مظلوم يعنى مرد بنى اسرائيلى برخاست و به ظالم حمله كرد، ضربهاى بر او فرود آورد كه با همان يك ضربه از پا درآمد.
***
موسى عليه السلام بعد از شنيدن سخنان شيطنتآميز فرعون، به پاسخ از هر سه ايراد پرداخت، ولى از نظر اهميت، پاسخ ايراد دوم فرعون را مقدم شمرد (و يا اصولًا ايراد اول را درخور پاسخ نمىدانست؛ چرا كه پرورش دادن كسى هرگز دليل آن نمىشود كه اگر شخص پرورش دهنده گمراه بود او را به راه راست هدايت نكنند).
به هر حال، چنين «گفت: من اين كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم» «قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ».
در مورد تعبير «ضالين» در ميان مفسران گفتگو بسيار شده است زيرا از يكسو، مىدانيم: سابقه سوء براى پيامبر صلى الله عليه و آله حتى قبل از رسيدن به مقام نبوت قابل قبول نيست؛ چرا كه موقعيت او را در افكار عمومى متزلزل مىكند و هدف بعثت ناقص و ناتمام مىماند، به همين دليل، دامنه عصمت انبياء قبل از نبوت را نيز شامل مىشود.
و از سوى ديگر، بايد اين سخن پاسخى باشد كه فرعون نتواند در برابر آن، سخنى بگويد.
لذا جمعى از مفسران معتقدند: منظور از «ضال» در اينجا خطاى در موضوع