كه گاه، در يك لحظه زودگذر در ميان افكار پاك و نورانى انبياء افكنده مىشد، اما چون آنها داراى مقام عصمت بودند و با نيروى غيبى و امداد الهى تقويت مىشدند خدا اين خطورات زودگذر و القائات شيطانى را از صفحه افكارشان محو مىكرد و آنها را در همان صراط مستقيم پيش مىبرد.
اين تفسير، نيز با آيات دوم و سوم مورد بحث، چندان سازگار نيست؛ چرا كه قرآن اين القائات شيطانى را وسيله آزمايش كافران و آگاهى مؤمنان مىشمرد در حالى كه خطورات قلبى پيامبران كه به زودى محو مىشود چنين اثرى نمىتواند داشته باشد.
از مجموع آنچه گفتيم روشن مىشود: تفسير اول از همه مناسبتر است، كه در حقيقت اشاره به فعاليتهاى شياطين و وسوسههاى آنها در برابر برنامههاى سازنده انبياء است؛ چرا كه آنها هميشه مىخواستند با القائات خود اين برنامهها و تقديرها را بر هم بزنند، اما خدا مانع از آن مىشد.
***
2- افسانه ساختگى غرانيق!
در بعضى از كتب اهل سنت، روايات عجيبى در اينجا از «ابن عباس» نقل شده كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در «مكّه» مشغول خواندن سوره «النجم» بود، چون به آياتى كه نام بتهاى مشركان در آن بود رسيد (أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزّى وَ مَناتَ الثَّالِثَةَ الأُخْرى) در اين هنگام شيطان اين دو جمله را بر زبان او جارى ساخت:
تِلْكَ الْغَرانِيْقُ الْعُلى، وَ انَّ شَفاعَتُهُنَّ لَتُرْتَجى!:
«اينها پرندگان زيباى بلند مقامى هستند و از آنها اميد شفاعت است»!. «1»