بود بر بطلان ادعاى او!
قرآن در نخستين آيات فوق، در جمله كوتاهى به آنها پاسخ مىدهد مىگويد: «ما براى هيچ بشرى قبل از تو زندگى جاويدان قرار نداديم» «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ».
اين قانون تغييرناپذير آفرينش است كه هيچ كس زندگى جاويدان ندارد.
وانگهى، اينها از مرگ تو هم اكنون شادى مىكنند، «اگر تو بميرى آيا خودشان زندگى جاويدان خواهند داشت»؟! «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ».
شايد نياز به توضيح نداشته باشد كه بقاى شريعت، دين و آئين نياز به بقاى آورنده آن ندارد، آئين ابراهيم عليه السلام و موسى عليه السلام و عيسى عليه السلام هر چند جاويدان نبودند ولى قرنها بعد از وفات اين پيامبران بزرگ (و در مورد حضرت مسيح عليه السلام بعد از صعود او به آسمان) باقى ماندند.
بنابراين جاودانگى مذهب، نياز به پاسدارى دائمى پيامبر ندارد، ممكن است جانشينان او خط او را ادامه دهند.
و اما اين كه: آنها خيال مىكنند با درگذشت پيامبر صلى الله عليه و آله همه چيز پايان مىيابد در حقيقت كور خواندهاند؛ زيرا اين سخن در مورد مسائلى صحيح است كه قائم به شخص باشد، اسلام نه قائم به شخص پيامبر بود، و نه اصحاب و يارانش، آئينى بود زنده و پويا كه بر اساس حركت درونيش پيش مىرود، و مرزهاى زمان و مكان را مىشكافد و به سير خود ادامه مىدهد.
***
سپس قانون كلى مرگ را درباره همه نفوس، بدون استثناء چنين بازگو مىكند: «هر انسانى طعم مرگ را مىچشد» «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ».
لازم به يادآورى است كه واژه «نَفْس» در قرآن مجيد، در معانى مختلفى به كار رفته، نخستين معنى نفس «ذات» يا خويشتن خويش است، اين معنى