وقت آن؟ و يا انجام اعمالى كه نماز را در جامعه ضايع كند؟ مفسران احتمالات مختلفى دادهاند، ولى معنى اخير، صحيحتر به نظر مىرسد.
اما چرا از ميان تمام عبادات، روى نماز انگشت گذارده شده؟ شايد دليل آن اين باشد كه «نماز» چنان كه مىدانيم سدّى است در ميان انسان و گناهان، هنگامى كه اين سدّ شكسته شد، غوطهور شدن در شهوات، نتيجه قطعى آن است.
و به تعبير ديگر، همان گونه كه پيامبران، ارتقاء مقام خود را از ياد خدا شروع كردند و به هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده مىشد به خاك مىافتادند و گريه مىكردند، اين پيروان ناخلف سقوط و انحرافشان از فراموش كردن ياد خدا شروع شد.
***
از آنجا كه برنامه قرآن در همه جا اين است كه: راه بازگشت به سوى ايمان و حق را باز بگذارد در اينجا نيز بعد از ذكر سرنوشت نسلهاى ناخلف چنين مىگويد: «مگر آنها كه توبه كنند، ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، آنها داخل بهشت مىشوند و كمترين ظلمى به آنها نخواهد شد» «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لايُظْلَمُونَ شَيْئاً».
بنابراين، چنان نيست كه اگر كسى يك روز در شهوات غوطهور شود براى هميشه مهر يأس و نوميدى از رحمت خدا بر پيشانى او كوفته شود، بلكه تا نفسى باقى است و انسان در قيد حيات دنيا است، راه بازگشت و توبه باز است.
***