آستانه رستاخيز اشاره مىكند.
اما بعضى مفسران، وعده خدا را اشاره به پيشرفتهاى علمى بشر مىدانند كه با آن ديگر سدّ غير قابل عبور مفهومى ندارد، وسائل هوائى، همچون هواپيماها، هليكوپترها و مانند آن تمام اين موانع را برمىدارد.
ولى اين تفسير، بعيد به نظر مىرسد.
***
نكتهها:
1- نكات آموزنده اين داستان تاريخى
در اين كه «ذو القرنين» كه بود؟ و سفرهاى او به شرق و غرب چگونه صورت گرفت؟ و سدّى را كه او ساخته در كجا است؟ و مانند اينها بعداً به خواست خدا بحث خواهيم كرد.
ولى قطع نظر از جنبههاى تطبيقى تاريخى، خود اين داستان به طور سربسته داراى نكات آموزنده فراوانى است كه: توجه به آن از هر چيز لازمتر و در واقع هدف اصلى قرآن را تشكيل مىدهد.
1- نخستين درسى را كه به ما مىآموزد، اين است كه: در جهان هيچ كارى بدون توسل به اسباب امكان ندارد، لذا خدا براى پيشرفت كار ذو القرنين «اسباب» پيشرفت و پيروزى را به او داد (وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً) و او هم به خوبى از اين اسباب بهره گرفت (فَأَتْبَعَ سَبَباً).
بنابراين، آنها كه انتظار دارند، بدون تهيه اسباب لازم، به پيروزى برسند به جائى نخواهند رسيد، حتى اگر ذو القرنين باشند!
2- هر چند، غروب خورشيد در چشمهاى گلآلود، قطعاً جنبه خطاى باصره داشت، ولى با اين حال، نشان مىدهد: ممكن است خورشيد با آن عظمت