عذابى را كه تهديدشان به آن مىكنى بر سرشان فرود آرى، آن را هم انجام ندادى، به خدا سوگند! هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، تا نردبانى به آسمان قرار دهى و مقابل چشم ما از آن بالا روى، و چند نفر از ملائكه را پس از بازگشت با خود بياورى! و نامهاى در دست داشته باشى كه گواهى بر صدق دعوتت دهد!.
«ابو جهل» گفت: (ولش كنيد) او جز دشنام به بتها و نياكان ما كار ديگرى بلد نيست!، و من با خدا عهد كردهام صخرهاى بردارم و هنگامى كه سجده كرد بر مغز او بكوبم!!
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه قلبش را هالهاى از اندوه و غم به خاطر جهل، لجاجت و استكبار اين قوم فرا گرفته بود، از نزد آنها بازگشت ...
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و به گفتگوهاى آنها پاسخ داد. «1»
***
تفسير:
بهانههاى رنگارنگ!
پس از بيان عظمت و اعجاز قرآن در آيات گذشته، در آيات مورد بحث به قسمتى از بهانهجوئىهاى مشركان اشاره مىكند.
بهانهجوئىهائى كه نشان مىدهد: موضع اين دسته از كفار در برابر دعوت حياتآفرين پيامبر صلى الله عليه و آله جز لجاجت، عناد، طغيان و استكبار نبوده؛ چرا كه در برابر پيشنهاد منطقى پيغمبر و سند زندهاى كه همراه داشته، چه درخواستهاى نامعقولى كه نمىكردند.
اين درخواستها در آيات فوق در شش قسمت بيان شده است: