شب واقع شد، و مهم نيز همين است كه: فاصله ميان مسجد الحرام و بيت المقدس كه بيش از يكصد فرسخ است و در شرائط آن زمان، مىبايست روزها يا هفتهها به طول بيانجامد، تنها در يك شب رخ داد.
3- كلمه «عبد» نشان مىدهد: اين افتخار و اكرام به خاطر مقام عبوديت و بندگى پيامبر صلى الله عليه و آله بود؛ چرا كه بالاترين مقام براى انسان اين است كه: بنده راستين خدا باشد، جز بر پيشگاه او جبين نسايد، و در برابر فرمانى جز فرمان او تسليم نگردد، هر كارى مىكند براى خدا باشد و هر گامى برمىدارد رضاى او را بطلبد.
4- همچنين، تعبير «عبد» نشان مىدهد: اين سفر در بيدارى واقع شده.
و اين سير، جسمانى بوده است، نه روحانى؛ زيرا سير روحانى معنى معقولى جز مسأله خواب يا حالتى شبيه به خواب ندارد، ولى كلمه «عبد» نشان مىدهد: جسم و جان پيامبر صلى الله عليه و آله در اين سفر شركت داشته، منتها كسانى كه نتوانستهاند اين اعجاز را درست در فكر خود هضم كنند، احتمال روحانى بودن را به عنوان توجيهى براى آيه ذكر كردهاند، در حالى كه مىدانيم:
اگر كسى به ديگرى بگويد: من فلان شخص را به فلان نقطه بردم مفهومش اين نيست كه در عالم خواب يا خيال بوده، يا تفكر انديشه او به چنين سيرى پرداخته است.
5- آغاز اين سير (كه مقدمهاى بر مسأله معراج به آسمانها بوده و بعداً دلائل آن ذكر خواهد شد) «مسجد الحرام» در «مكّه» و انتهاى آن «مسجد الاقصى» در «قدس» بوده است.
البته، در اين كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله از كنار خانه «كعبه» به اين سير، پرداخت و يا در خانه يكى از بستگانش بود، (و از آنجا كه به همه شهر «مكّه» گاهى به عنوان احترام، مسجد الحرام گفته مىشود، اين تعبير در آيه ذكر شده است) در ميان